عملیاتی که امام خمینی (ره) هم منتظر شروع آن بودند

امشب، تا رده فرمانده لشکر اجازه دارند، بروند و بجنگند و همه بروید، بجنگید. ما نمی‌پذیریم که بگویند در میدان مین‌ گیر کرده‌ایم، بروید افراد را جمع کنید و به دشمن بتازید.
کد خبر: ۱۷۱۰۶
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۷ - 26April 2014

عملیاتی که امام خمینی (ره) هم منتظر شروع آن بودند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از فارس،عملیات خیبر در زمره نبردهای سراسر پر رمز و راز و التهابآور جنگ هشت ساله بود که توسط رزمندگان اسلام انجام شد. لحظه به لحظه این عملیات با حوادث و اتفاقات عجیبی روبرو بوده است. در شماره هفت فصلنامه «نگین ایران»؛ گزارش مستند و پرهیجانی به قلم یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه آقای «سیدابوالفضل موسوی» مستقر در «قرارگاه بدر» درج شده که در اینجا بخشهایی از آن را میآوریم تا خوانندگان گرامی در جریان حوادث روزانه عملیات خیبر از آغاز تا پایان آن (این بار از چشماندازی وسیعتر) قرار گیرند.

***

*دومین پاتک سنگین دشمن 8 اسفند ماه 1362

پاتک دشمن از ساعت 6.45 صبح با آتش سنگین توپخانه و خمپاره آغاز شد و تیپ 30 زرهی از لشکر 6 با حدود صد دستگاه تانک از پشت جزیره به سمت پل شحیطاط حرکت کرده و به چهارده دستگاه تانک باقی مانده در داخل جزیره هم گفتند تا آنها را شلوغ کنند.

با روشن شدن هوا حملات هوایی دشمن نیز آغاز شد و هواپیماها مکرر جزیره را بمباران میکردند. فشار تانکها روی پل شهید باکری زیاد شد تا اینکه ساعت 7.20 صبح، لشکر 8 نجف اعلام کرد: «دشمن قصد دارد پل را از ما پس بگیرد و تانکهایش روی پل بیاید، اما داخل نشده است و تانکهایی که در جزیره مانده بین ما و تیپ 10 سیدالشهدا (ع) است و آنها با آتش خود بچهها را اذیت میکنند» همچنین، لشکر 8 نجف اعلام کرد: «ما احتیاج به نیرو داریم تا مقابل پاتک بایستیم که به او امید دادند گردان از مالک اشتر از لشکر 27 نزدیک شماست و با او الحاق کنید». این عمل هرگز صورت نگرفت؛ زیرا، گردان مالک اشتر لشکر 27 محمد رسولالله(ص) در جنوب شرقی جزیره، به دلیل توجیه نبودن فرماندهان گروهان و نداشتن راهنما سرگردان بود.

آتش دشمن در خط اول، در انتهای جزیره جنوبی، سنگین بود و از نیروها تلفات میگرفت. اما آتش دشمن روی عقبه ما زیاد سنگین نبود. ساعت 8:15 صبح بچهها از پل عقب آمدند و پل بین ما و دشمن قرار گرفت و نیروهایی که قرار بود پل را منهدم کنند، نتوانستند زیرا:

1) آن دو نفری که از طرف قرارگاه نجف برای تخریب پل آمده بودند شهید شدند؛

2) افراد تخریبچی لشکر 8 نجف هم شهید شده بودند؛ و

3) مهمات لازم برای انهدام آن پل در دست نبود.

در همین حین، خبر ناگوار دیگری دادند و گفتند فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 27 برادر محمدرضا کارور شهید شده است.

در ساعت 8:40 صبح، تحت فشار آتش شدید دشمن، نیروها از خاکریز سیصدمتری عقب نشستند و به پشت خاکریزی که تا پل، یک کیلومتر فاصله دارد، آمدند و همان جا مستقر شدند.

در این روز، بچهها حدود 6 دستگاه تانک دشمن را به غنیمت گرفتند که دست بچههای تیپ زرهی رمضان بود. از آنجا که پدافند ضد هوایی در جزایر وجود نداشت، حملات هوایی دشمن لحظهای قطع نمیشد تا این که از ساعت 12 ظهر به بعد، آتش دشمن روی عقبه ما سبکتر شد، هرچند همچنان تا ساعت 15:30 هلیکوپترهای دشمن روی خط اول با موشک و تیربار بچهها را میزدند.

ساعت 18، محسن رضایی یک پیام بسیار مهم به جزیره مخابره کرد. ظاهرا، این پیام را آقای هاشمی ساعت 17 از سوی امام خمینی(ره) به جبهه آورده بود. به گفته آقای هاشمی رفسنجانی در این پیام، آمده بود: «سرنوشت اسلام به این جنگ وابسته است» و امشب، شما با کمک لشکر 8 نجف، نشوه را به هر قیمت است بگیرید.

با مخابره این پیام در جمع فرماندهان ولولهای برپا شد. برادر غلامپور تمام کاغذهای داخل جیبش را خالی و خود را آماده جنگیدن و ... کرد. بدین ترتیب، همه برای جنگیدن آماده شدند. طی تماسی، تمامی فرماندهان یگانهای داخل جزیره را خبر کردند تا به قرارگاه نجف بیایند. از آن طرف هم، برادر رشید و محمد باقری به جزیره آمدند و حدود ساعت 20، جلسهای در همان قرارگاه برقرار شد. در آغاز جلسه، برادر محسن رضایی به رشید گفت: «به بچهها بگویید که لشکر 25 کربلا دارد پیش شما میآید. (عقبنشینی میکند) و آنها را توجیه کنید که یک دفعه به سمت آنها تیراندازی نکنند».

این موضوع نشان داد که چرا امروز آتش دشمن روی جزایر به سنگینی دیروز نبود؛ زیرا، دشمن قوت خود را برای پاتک به مواضع لشکر 25 کربلا گذاشته و آن قدر فشارش زیاد بود که فرماندهان قرارگاه نجف را وادار کرد تا به لشکر 25 کربلا دستور عقبنشینی دهند.

سپس، برادر رشید این طور جلسه را آغاز کرد: «خواهش من از برادران این است که این جلسه را مانند جلسات همیشه معمولی تصور نکنید، بلکه شاید اضطراریترین شرایطی که طی این 4 سال با آن روبرو شدهایم، همین لحظههاست و این جلسه هم به همین دلیل است. همه ما صبح به گریه افتادیم. گزارشی از وضعیت به گوش امام رسید در این عملیات، اگر اوضاع همینطوری پیش برود، بیگمان، اسلام شکست میخورد، جمهوری اسلامی در معرض شکست است، در این چهار سال، ما هرآنچه از دستمان برآمده است، انجام دادهایم و همه برادران خالصانه جنگیدهاند [...]، ما چارهای نداشتیم جز این که بیائیم و این عملیات را در این منطقه آغاز کنیم. کجا برویم؟ از بالای مرز تا پائین آن، هرجا امکان آن هست که با دشمن بجنگیم، جنگیدهایم. هر چند در این مدت، دشمن فرصت پیدا کرده و تا دندان مسلح شده است و با ما میجنگد، اما آن هم توان و روحیهای دارد، هنگامی که ما ادامه دهیم، او هم خسته میشود و خداوند هم نصرتش را نازل میکند و ما پیروز میشویم، انشاءالله. شما که در جزایرید، نمیدانید در دنیا چه محشری به پا شده است. اگر در این عملیات موفق نشویم، قطعا، در جنگ شکست خوردهایم. این عملیات را مانند سلسله عملیاتهای والفجر ندانید. زمانی که دشمن بر ما هجوم آورد و به یگانهای عملکننده فشار آورد، آقای هاشمی از قول امام از تهران دستور اکید آورد که هرچه توان دارید، بیرون بریزید و بجنگید و حسینوار هم بجنگید؛ اگر در جزایر نجنگیم، از بین رفتهایم و اگر دشمن حمله کند، هلیکوپترهای ما از بین میروند و قطعا با آتشی که هواپیماهای دشمن اجرا کردهاند از فردا یا پسفردا هلیکوپترها دیگر ما را ترابری نخواهند کرد و شما تصور نکنید که در این جزیره خواهید ماند و با هلیکوپتر و قایق، شما را تدارک میکنند، نجات ما در ادامه جنگ از این جزایر است. اگر ما این جزایر را تخلیه کنیم، حیثیت جمهوری اسلامی بر باد میرود. همت به خرج دهید، هرچه نیرو دارید، از این جزیره بیرون ببرید و به سمت نشوه حرکت کنید. مسئولین جمهوری اسلامی اجازه تخلیه جزیره یا ماندن و قتل عام شدن را به ما نمیدهند. تنها راه چاره این است که نیروهای زنده لشکرها را سازماندهی بکنید و از این جزیره بیرون بیایید و به جلو بروید [...]، انهدام دیشب نیروهای دشمن در جزایر، آن قدر ترس در دل دشمن انداخته است که دیگر قدرت داخل شدن به جزایر را ندارد. فشار شما جمهوری اسلامی را پیروز خواهد کرد. حاج همت و تیپ المهدی و ثارالله باید از طلائیه عمل کنند، هر طور شده باید خط را بشکنند، امشب، تا رده فرمانده لشکر اجازه دارند، بروند و بجنگند و همه بروید، بجنگید. ما نمی پذیریم که بگویند در میدان مین گیر کردهایم، بروید افراد را جمع کنید و به دشمن بتازید. اکنون نیز، مسئولین کشور امام، آقای هاشمی و ... منتظرند که تا ساعتی دیگر شما درگیر شوید».

پس از این صحبتها، برادر رشید آمار نیروهای زنده و در نهایت، نیروهای کاری یگانها را گرفت که تعدادشان بسیار کم بود [...].

بعد از جلسه فرماندهان و مسئولین قرارگاه، ماموریت هر یک از فرماندهان به آنها گفته شد و آنها برای آماده کردن نیروهایشان و آغاز عملیات، قرارگاه را ترک کردند.

* تثبیت جزایر و پایان عملیات

مقرر شد از هر یک از دو لشکر عاشورا و نجف یک گردان تا پل شحیطاط (که پس از شهادت قائم مقام لشکر 31 عاشورا در کنار آن، به پل شهید حمید باکری مشهور شد را پاکسازی و پل را تصرف کنند و دیگر نیروهای عملکننده این دو لشکر از پل به سمت جاده آسفالت وارد عمل شوند. این ماموریت ساعت 21 به لشکرهای 31 عاشورا و 8 نجف اعلام شد، اما تا این برادران به محل نیروهای خود برسند و نیروها را سازماندهی و توجیه کنند، مدت زمان زیادی طول کشید. به هر حال، ساعت 4:50 بامداد این گردان حرکت کرد.

با توجه به این که دشمن تانکهای خود را عقب کشیده و تنها یک سر پل در داخل جزیره برای خود حفظ کرده بود، نیروهای این گردان خیلی شدید با دشمن درگیر نشدند و به پیشروی مختصری بسنده کردند و به دلیل حضور زیاد دشمن،آتش شدید و روشن شدن هوا، بدون انجام کار مؤثری، به عقب آمدند. هرچند در شرق جزیره یک گروهان لشکر 17 علیبن ابیطالب(ع) تا سه راهی را پاکسازی کرد و گردان حبیببن مظاهر لشکر 27 محمد رسولالله(ص) به فرماندهی عمران پستی از سه راهی به سمت پل طلائیه رفت، اما به دلیل نامناسب بودن وضعیت نیروهای این لشکر و شهادت فرمانده گردان حبیب بن مظاهر، ساعت 5:30 تا 6 صبح به آنها دستور عقبنشینی داده شد.

به محض روشن شدن هوا، حمله هواپیماهای دشمن آغاز شد و ساعت 7:20 صبح، شش فروند میراژ عراقی از ارتفاع بالا، جزیره جنوبی را بمباران کردند. این بمبارانها در هر ساعت چند بار تکرار میشد.

* طرح پدافندی جزایر مجنون

سرانجام، پس از هفت شبانهروز جنگ سنگین، (جنگ کلاش با توپ و تانک)، مقامات مسئول تصمیم گرفتند، به تصرف جزایر بسنده و آنها را به هر قیمت ممکن حفظ کنند. البته، برای آخرین بار قدرت عظیمی متشکل از چهار یگان را مامور شکستن خط طلائیه و رسیدن به پل طلائیه کردند؛ اقدامی که به نتیجه نرسید و در نهایت، عملیات خیبر، در منطقه عملیاتی 4 قرارگاه نصر، حدید، بدر و حنین به حفظ جزایر مجنون ختم شد. یگانها در پدافند جزایر با دو مسئله مهم روبرو شدند. یکی آتش شدید دشمن و دیگری فشار و پاتک آن بود. اگر امکان داشت آتش دشمن را تحمل و بیاثر کرد، پاتک او مؤثر واقع نمیشد. برای خنثی کردن آتش دشمن باید سنگرهای محکمی ساخته میشد، بدین منظور باید یگانها تا حد ممکن با استفاده از ظرفیت محدود قایقها، تراورس و پلیت و گونی بیاورند تا نیروها برای خودشان سنگر محکم بسازند. از طرف دیگر، برای جلوگیری از پاتک و پیشرفت دشمن طرح درست کردن میدان مین جلوی خاکریز خودی پیشنهاد گردید که قرار شد، عملی شود.

* نتایج عملیات خیبر در حوزه قرارگاه بدر

همانطور که در طرح مانور گفته شد، عملیات باید در دو مرحله، نخست تا سه راه نشوه و سپس تا خط وحدت، یعنی پل ذریجی انجام میگرفت، اما طی عملیات، به مرحله نخست نیز دست نیافتیم و پنج تا شش روز تلاش برای خروج از جزایر و تصرف اهداف بعدی بیفایده بود، طوری که در نهایت، مجبور شدیم تنها خود جزایر را نگه داریم.

ضعف پشتیبانی و تدارک نیروهای ما مهمترین عامل عدم دستیابی به تمام اهداف عملیات بودند. البته، در زمانهای تعیین شده این امکان فراهم نشد و نیرو و مهمات لازم به جزایر انتقال نیافت. برای نمونه، اگر در شب نخست، شش گردان تعیین شده ترابری میشدند، قطعا سرنوشت عملیات غیر از این بود. دور بودن مسافت عقبه یگانها و داشتن عقبه آبی طولانی، مشکل بعدی بود که ما را از آتش پشتیبانی توپخانه و تانک بیبهره کرد.

* تلفات دشمن در عملیات خیبر

در این عملیات 1140 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند که از این تعداد، 35 نفر افسر، 130 نفر درجهدار و 873 نفر سرباز و نیروی جیشالشعبی بودند. در بین اسیران عراقی، 102 نفر نیز از کشورهای مصر، سودان، مراکش، سومالی و ... حضور داشتند.

به طور کلی میتوان گفت بیشتر غنایم و اسیران در جزایر به دست آمد و میزان انهدامی دشمن در جزایر حدود شصت دستگاه تانک بود.

آمار و تلفات یگانهای دشمن که در جزیره یا در پاتکهای آن شرکت کرده بودند به شرح زیر است:

تیپ 30 زرهی از لشکر 6، 40 درصد

تیپ 16 زرهی از لشکر 6، 60 درصد

تیپ 56 زرهی از لشکر 19، 80 درصد

تیپ 56 زرهی از لشکر 19، 40 درصد

تیپ 5 گار مرزی، 80 درصد

تیپ جیشالشعبی، 80 درصد

روحیه نیروهای خودی پیش از عملیات و در جریان روز نخست، بسیار عالی بود، اما پس از دست دادن چهار گردان، روحیه مهدی باکری و احمد کاظمی تضعیف شد، طوری که در هدایت عملیات آنها تاثیر گذاشته بود. از طرف دیگر، چند شبانهروز جنگ (تک و پاتک) پی در پی و بیخوابی تا حدودی قدرت فرماندهی را از انها گرفته بود، اما روحیه دیگر فرماندهان همواره خوب بود.

نظر شما
پربیننده ها