دو کار‌شناس نظامی فرانسوی با انتشار کتابی درباره جنگ ۳۳ روزه تاکید کردند

سیدحسن نصرالله مردی دوراندیش و دارای راهبردی بلندمدت است

حمله اسرائیل به خاک لبنان در سال ۲۰۰۶ موجب شد ارتش اسرائیل که کاملا به سلاح‌های جدید مجهز بود، در برابر نیروهای ماهر و آموزش دیده حزب‌الله، غافلگیر شده و بدون تحقق اهداف مورد نظر، چاره‌ای جز عقب‌نشینی نداشته باشد.
کد خبر: ۱۷۸۲۲
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۸ - 02May 2014

سیدحسن نصرالله مردی دوراندیش و دارای راهبردی بلندمدت است

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از تسنیم، پایگاه خبری العهد نوشت: اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ به منظور شکست حزبالله به خاک لبنان حمله کرد، با این تصور که نیروهای حزبالله گروههای پراکندهای هستند که به درستی سازماندهی نشدهاند، اما تنها با گذشت یک ماه از این حمله، هنگامی که خود را در برابر نیروهای ماهر و آموزش دیده حزبالله یافت، بدون تحقق اهداف مورد نظر، چارهای جز عقبنشینی برایش باقی نماند.

پس از این حمله، شب نهم اگوست ۲۰۰۶، یک گروه از چتربازان ارتش اسرائیل در روستای دبل واقع در جنوب لبنان، زیر آتش نیروهای حزبالله گرفتار شده و به ساختمانهای اطراف پناه بردند، اما این ساختمانها نیز به سرعت هدف حمله موشکهای ضد تانک قرار گرفتند و در اثر آن ۹ اسرائیلی به هلاکت رسیده و ۱۱نفر دیگر نیز زخمی شدند.

این جنگ تقریبا یک ماه طول کشید و در جریان آن، نیروهای اسرائیلی تاکتیکهای انتفاضه یعنی پنهان شدن و سپس حمله را به کار گرفتند، غافل از اینکه چه بسا سلاحهای ضد تانک، ساختمانهای محل اختفای آنان را هدف قرار دهد و اینجا بود که دریافتند نیروهای حزب الله به مراتب سرسختتر از گروههای فلسطینی هستند.

در این میان، کولونل میشل گویا و مارک انطوان برایان دو تحلیلگر و کارشناس نظامی فرانسوی، درباره حمله ۲۰۰۶ به لبنان کتابی را تحت عنوان «اسرائیل در جنگ با حزبالله» تالیف کردند.

این دو از این جنگ، به عنوان جنگ چریکها و ارتش نظامی یاد کرده و مینویسند: روستای دبل به صحنه تمامعیار شکست اسرائیل در مقابل نیروهایی که ۱۰ برابر از آنان کمتر بودند، تبدیل شد.

ارتش اسرائیل، حافظه ندارد

این دو، در کتاب خود نوشتند: ارتش اسرائیل، ارتشی بدون حافظه است و با اطلاعات بسیار اندک، عازم میدان نبرد میشود، زیرا مهارت جنگی بیشتر افسران آن فقط از تجاربی که در جنگ علیه فلسطینیها به دست آوردهاند، فراتر نمیرود.

این در حالی است که نداشتن اطلاعات کافی، دستکم گرفتن دشمن، راهبرد نامناسب و البته سوء تفاهم، همواره بین سیاستمداران و نظامیان اسرائیلی وجود داشته است، به اضافه اینکه نداشتن تعداد کافی تجهیزات جدید و جلیقههای ضد گلوله و دوربینهای دید در شب، اغلب مشکلاتی را برای سربازان ذخیره ایجاد میکند.

اما حزبالله، مفاهیم استراتژی و تاکتیکهای نبرد را به شکل دقیق و روشن در نظر گرفته و دشمن را به درستی ارزیابی میکند و نیروهای آن نیز سلاحهای پیشرفته در اختیار دارند.

این موارد، ویژگیهای نیروهایی است که در تابستان ۲۰۰۶ به سرعت در میدان نبرد در برابر اسرائیل قد علم کردند.

با این ویژگیها، یک گروه از چریکهای حزبالله، از نقطه مرزی فلسطین اشغالی و لبنان عبور کرده و وارد خاک فلسطین شده و هشت سرباز اسرائیلی را به هلاکت رسانده و دو نفر دیگر را نیز به اسارت گرفتند.

اسرائیل در واکنش به این اقدام، به حمله هوایی متوسل شده و تاسیسات حزبالله در جنوب لبنان و مقر آن در بیروت را بمباران کرده و سپس زیرساختهای متعدد آن از جمله پلها و نیروگاههای تولید برق را هدف حملات هوایی قرار داد.

حزبالله نیز در پاسخ به این حملات، با شلیک ۲۶۴ فروند موشک، اسرائیل را زیر آتش گرفت که در اثر آن ۱۱۹ اسرائیلی کشته شده و ۷۵۰نفر نیز زخمی شدند تا جایی که صهیونیستها دریافتند که حملات هوایی، بیفایده است از همین رو به حمله زمینی چند مرحلهای متوسل شدند که کشته شدن حدود یک هزار و ۲۰۰ غیرنظامی لبنانی را به دنبال داشت، اما خسارتهای حزبالله در این نبردها به درستی مشخص نیست.

در این میان در نهایت، روز ۱۴ اگوست دو طرف در مورد آتشبس به توافق رسیدند، بدون اینکه تلآویو از این حملات به هدف قابل ذکری رسیده باشد.

رویارویی بیسابقه:

این نبرد بیسابقه، موجب تعجب محافل نظامی جهان شد و به گفته سرهنگ میشل گویا، کتاب اسرائیل در جنگ با حزب الله، در بحبوحه همین جنگ و با کمک مارک انطوان برایان که دو بار در گردان فرانسوی وابسته به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان (یونیفل) حضور داشت، به رشته تحریر در آمد.

در این کتاب، جنگ پدیدهای جهانی معرفی شده است که در بررسی آن نمیتوان از معیارهای سیاسی غافل شد.

این دو، در توصیف و تشریح ویژگیهای حزبالله ابتدا به رهبری حسن نصرالله دبیر کل این حزب از سال ۱۹۹۲ اشاره کرده و از او بهعنوان مردی دوراندیش که دارای راهبردی درست و بلندمدت است، یاد میکنند.

گویا و برایان در توصیف وضعیت نیروهای اسرائیل نیز مینویسند، روابط سیاستمداران و نظامیان اسرائیل بد و نامساعد است، زیرا ایهود اولمرت (نخست وزیر اسرائیل از ۲۰۰۶تا ۲۰۰۹) و عمیر پرتز وزیر جنگ وقت آن، هیچ یک به معنی واقعی، مهارت و شایستگی نظامی را نداشتند.

در مقابل، حزبالله در سال ۲۰۰۰ با در اختیار داشتن سلاحهای هجومی و موشکهایی با برد متفاوت، اسرائیلیها را مجبور کرد که جنوب لبنان را ترک کنند.

حزبالله در آن زمان، نیروهای پیاده نظام خود را در دو گروه سازماندهی کرد؛ یک گروه شامل مبارزان حرفهای با پشتیبانی نیروهای کارشناس سلاحهای پیشرفته از جمله موشکهای میانبرد و مواد منفجره. این گروه به به تجهیزات جدید نظامی نیز مجهز شدند.

گروه دوم نیز بیش از ۱۰ هزار نیروی ذخیره بودند با این قابلیت که هر لحظه آماده حضور در میدان نبرد هستند.
این چیزی است که اسرائیلیها هرگز متوجه نخواهند شد، زیرا مارک انطوان تاکید دارد که آنان از وضعیت حزبالله، کاملا بیخبر هستند و کوچکترین اطلاعی از آن ندارند.

وی در توضیح این مطلب میافزاید: شناخت اسلحه یک موضوع و درک اینکه دشمن از آن چگونه استفاده خواهد کرد، موضوعی دیگر است.

به عقیده میشل گویا، ارتش اسرائیل انتظار نداشت که نیروهای شیعه حزبالله با استفاده از تاکتیکهای جدید نظامی در مقابل آن ظاهر شوند و از شیوهای استفاده کنند که ارتش فنلاند در سال ۱۹۳۹ – ۱۹۴۰، در مقابله با شوروی از آن استفاده کرد.

این شیوه سپس از سوی اندیشمندان نظامی آلمان و فرانسوی نیز با اندکی تغییر و به نام دفاع از خاک کشور در قالب گروههای کوچک ۱۵ تا ۲۰ نفره مورد استفاده قرار گرفت.

به نوشته دو نویسنده این کتاب، این نوع جنگ، مبتنی بر استفاده از نیروهای دفاعی قدرتمند و دام گذاشتن برای دشمن است و در جریان آن، از پنهان شدن و حملات ناگهانی و نیز حفر تونل برای نفوذ آسانتر در منطقه دشمن، استفاده میشود.

همچنین حزبالله در این شیوه برای تحقق پیروزی، بر نبرد رودررو تاکید دارد تا به این ترتیب نیروهای پیاده نظام اسرائیل از پشتیبانی تانکها و هواپیماها محروم شوند.

تفاوت مبارزه نیروهای اسرائیلی با حزب الله

میشل گویا در این باره میگوید: این نوع مبارزه، نیازمند انگیزه قوی است و همین جا، تفاوت نیروهای اسرائیل و حزبالله مشخص میشود به این معنی که مردان حزبالله هر لحظه آماده جانفشانی بوه و به استقبال مرگ میروند در حالی که اسرائیلیها همواره به این فکر هستند تا جایی که ممکن است جان سربازان خود را حفظ کنند.

نکته دیگر، در اختیار داشتن موشکهایی است که از آن در حمله به ساختمانها استفاده میشود و حزبالله از آن مانند توپخانه قابل حمل و نقل استفاده میکند.

به گفته گویا و برایان، نیروهای حزبالله با تفنگهای نهچندان قوی به جنگ دشمنی میروند که جدیدترین سلاحها را در اختیار دارد و گرچه از موشکهای دهه ۶۰ استفاده میکنند اما همین موشکها از قابلیت انهدام ساختمانها برخوردار است و عجیب اینکه اسرائیل در برابر حزبالله و سلاحهای قدیمی آن، متحمل شکست سنگینی شد و البته سهم زیادی از این شکست نیز ناشی از برنامهریزیهای نادرست آن است.

میشل گویا در توضیح برنامههای اشتباه اسرائیل در صحنه نبرد مینویسد: اسرائیل ستونی از تانکها را بدون پشتیبانی وارد صحنه نبرد کرده و با این کار آن را در تیررس موشکهای حزب الله قرار داد.

به گفته این دو تحلیلگر، نقشه جنگ ۲۰۰۶ بدست ژنرالهای اسرائیل و در دستگاههای رایانه طراحی شد از همین رو میتوان گفت که گرچه رایانه این قابلیت را دارد که چینش نیروی یگانها را طراحی کند و با استفاده از آن بتوان گزارشی از وضعیت دشمن تهیه کرد، اما هیچ چیز نمیتواند جایگزین دیدگاه فرماندهان در میدان نبرد شود.

به عقیده این دو تحلیلگر و کارشناس نظامی، تجربه ارتش اسرائیل از شکست در جنگ ۲۰۰۶ را میتوان اینگونه خلاصه کرد: بازنگری در نیروهای ارتش، افزایش ۵۰ درصدی بودجه آموزش، ساخت ماکت یک شهر عربی در صحرای نقب به منظور آموزش چگونگی جنگ در شهرها به نیروهای ارتش.

میشل گویا با اشاره به اینکه هیچ ارتشی به اندازه ارتش اسرائیل مورد انتقاد قرار نگرفته است، میافزاید: حزبالله اکنون سرگرم سوریه و بحران موجود در آن است و این بار در نقش مهاجم ظاهر شده است، اما در عین حال همچنان برای دفاع از خود، قدرت مانور دارد و این کار را به شیوههای مختلف از جمله فراهم کردن تجهیزات جدید و سبک ضد هواپیما، انجام میدهد.

مارک انطوان نیز معتقد است که ارتش کوچک سید حسن نصرالله با خرید زمین در جنوب لبنان و ساخت منازل مسکونی، در حال توسعه سامانه دفاعی خود است، زیرا اگر اسرائیل در صدد حمله جدید به لبنان بر آید، این ساختمانهای مسکونی به مانعی در برابر نفوذ اسرائیلیها تبدیل خواهد شد.

به گفته وی، وجود ۱۶هزار نیروی یونیفل نیز موانعی را در برابر ارتش اسرائیل در میدان جنگ احتمالی ایجاد خواهد کرد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار