سنگربانان بی نشان (2)

یکصد کلاهی که به سر رزمندگان رفت!

شب‌ها تا دیر وقت برای رزمندگان پلیور، کلاه و دستکش می بافتم. همبستگی میان اعضا موجب شده بود یک پلیور در کمتر از دو روز بافته شود.
کد خبر: ۱۸۴۹۹
تاریخ انتشار: ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۹ - 13May 2014

یکصد کلاهی که به سر رزمندگان رفت!

خبرگزاری دفاع مقدس: تنومندی نهال انقلاب مدیون خون شهداست؛ اما آیا تا کنون از خود پرسیده اید این شهدا در دامان چه کسانی پرورش یافته اند و سر سفره چه کسانی لقمه خورده اند؟ در کلام امام راحل می توان به پاسخ این سوالات دست یافت "از دامن زن مرد به معراج می رود". رزمندگان اسلام نیرو و قدرت خود را علاوه بر توکل به خدا از فعالان پشت صحنه دفاع مقدس می گرفتند. همان شیر زنانی که در سنگر مساجد حماسه آفریدند.

خمی که به ابرو نیامد

مرضیه حیدری یکی دیگر از تلاشگران ستاد پشتیبانی جنگ است. صحبتهایش را اینگونه آغاز می کند: بیشتر شبها برای اقامه نماز جماعت به مسجد محل می رفتم. یکی از نمازگزاران که سن و سالی از او گذشته بود، نزد من آمد و با گلایه گفت: می خواهیم مکانی برای تهیه و بسته بندی ارزاق رزمندگان پیدا کنیم اما نمی شود. در آن دوران ما در محله سی متری جی و در منزل 40 متری ساکن بودیم.

با شنیدن حرف این خانم از جا بلند شدم و به او گفتم: از امشب منزل ما در اختیار شماست. با تعجب گفت: بهتر نیست اول از همسرت اجازه بگیری و بعد ما را به خانه خود دعوت کنی؟ من خطاب به او گفتم: نیازی به انجام این کار نیست، او خود پیش قدم امر خیر است. از همان شب هشت نایلون هویج و دیگر وسایل را به منزل ما آوردند و با دیگر زنان بسیجی و اهالی محل مشغول پخت مربا شدیم. زمان زیادی نگذشته بود که همسرم به خانه آمد و با دیدن هویجها گفت: به سلامتی مربا می پزید؟ ماجرا را برایش شرح دادم و او هم موافقت کرد.

یکصد کلاهی که به سر رزمندگان رفت!

در زمان جنگ مادر 4 فرزند بودم. در کنار وظیفه مادری به فعالیت در بسیج هم میپرداختم. خوب به یاد دارم روزهای شنبه و یکشنبه برای ما هویج می آوردند و ما با جمع آوری شکر از اهالی محل و همسایگان، مربا تهیه می کردیم. روزهای دوشنبه و چهارشنبه مرباهای بسته بندی شده را به مسئولان برای ارسال به جبهه ها تحویل می دادیم.

من در کنار این فعالیتها، شبها تا دیر وقت برای رزمندگان پلیور، کلاه و دستکش می بافتم. همبستگی میان اعضا موجب شده بود یک پلیور در کمتر از دوروز بافته شود. شب ها بعد از رفتن دیگر اعضا هم مشغول بافت کلاه می شدم تا صبح بافت آن تمام می شد. کامواهای مورد استفاده ما بیشتر به رنگ توسی بود. سال گذشته بود که تعدادی از رزمندگان با من تماس گرفته و گفتند: ما این پلیورها را به یادگار از آن دوران نگه داشته ایم و از همه بانوان تشکر می کردند. اگر اشتباه نکنم در زمان جنگ حدود یکصد کلاه بافته و به سربازان این مرزو بوم هدیه کردم.

در امانت خیانت نمی کردیم

بعضی از روزها فقط مخصوص بسته بندی پسته برای رزمندگان بود. خدا می داند هیچکدام از فرزندانم به این پسته ها دست نمی زدند تا مبادا حق الناس شود. همسرم در این راه همواره پشتیبان من بود. من مدیون زحمات و پشتیبانیهای او هستم و در همین مصاحبه از ایشان تشکر می کنم.

در کنار فعالیتهای یاد شده، روزهای دوشنبه هر هفته به همراه دوستان و اعضای بسیج محل برای عیادت مجروحان به بیمارستانهای امام خمینی و شریعتی می رفتیم. آنها با دیدن گل، شیرینی و محبتهای ما خشنود می شدند و همین برایمان کافی بود. روزهای پنجشنبه به بهشت زهرا می رفتیم و روزهای جمعه در نمازجمعه حاضر می شدیم تا دین خود را به انقلاب ادا کنیم.

در همان دوران فرزند خواهر شوهرم به نام "رضا بیات" به شهادت رسید. او مهندس فیزیک اتمی بود و داوطلبانه به جبهه اعزام شد. سعی ما بر این بود تا مرهمی برای این مادر شهید باشیم.

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

خاطره شیرینی از آن دوران دارم که مصداق ضرب المثل "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" است. در دوران جنگ تحمیلی هنوز گروهک ضد انقلاب در کشور فعالیت داشتند. یکی از آنها داخل کوچه ما زندگی می کرد. همسر من برای استخدام در سازمان گوشت فرم درخواست کار پر کرده بود و ما منتظر جواب تحقیقات محلی بودیم. همسرم به من می گفت: دعا کنید تا زمان تحقیقات محلی، گذر مامورین به این خانواده ضد انقلاب نیفتد؛ چون آنها سنگ جلوی پا می اندازند.

از قضا مامور مورد نظر به سمت شخص ضد انقلاب رفت و عملکرد خانواده ما را جویا شد. او هم کوتاهی نکرد و هرچه دلش خواست از زحمات ما برای رزمندگان تعریف کرد. خدا می داند مامور دیگر تحقیق نکرد و فردای آن روز همسرم استخدام شد.

از او می پرسم چه عملی را از آن دوران پرافتخار به یادگار دارد که همواره چراغ راهش بوده است؟ او در جواب می گوید: همبستگی. همین امر موجب شد تا در حال حاضر هیات علی اصغر (ع) را در خیابان گلستانی، کوچه داوود میراولیایی برپا کنیم. البته ناگفته نماند همبستگی امروز مانند دیروز نیست وجای خالی این مهم احساس می شود.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار