عباس دوران که بود؟

کد خبر: ۱۹۵۱۱۸
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۸ - 18July 2012

عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. وى پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانى نیروى هوایى ارتش شد و پس از طى نمودن دوره مقدماتى در ایران براى ادامه تحصیل و دوره تکمیلى به آمریکا اعزام گردید وى پس از اخذ نشان و گواهینامه خلبانى به ایران بازگشت. هنگامى که جنگ تحمیلى در تاریخ ۱۳۵۹٫۶٫۳۱ آغاز شد وى در پست افسر خلبان شکارى و معاونت عملیاتى فرماندهى پایگاه سوم شکارى (شهید نوژه) انجام وظیفه مى‏کرد. او در طول جنگ بیش از یکصد و بیست پرواز جنگى داشت.

وى بارها مى‏گفت اگر هواپیما بال نداشته باشد خودم بال در آورده و بر سر دشمن فرود مى‏آیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد.

دوران در تاریخ ۱۳۵۹٫۹٫۷ در یک عملیات متحورانه دو ناوچه نیروى دریایى عراق را در حوالى اسکله «الامیه» و «البکر» سرنگون کرد، چنانچه مى‏گفتند و به اثبات هم رسید نیروى دریایى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى کشاندند.

زمانى که اسراییل به لبنان حمله کرد وى اولین خلبانى بود که آمادگى خود را جهت نبرد با صهیونیست‏ها اعلام کرد.

در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلى هر روز شعله‏ورتر مى‏شد و صدام رئیس دولت بعث عراق براى مانور سیاسى از برپایى کنفرانس غیرمتعهدها سخن مى‏گفت و از مدت‏ها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیرى تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعى به راه انداخته بود تا حدى که براى سران غیرمتعهد بنزهاى سفارشى‏اش را روى اتوبان‏هاى نوساز بغداد راه انداخت، خیلى خرج کرده بود. از یک طرف هم مدام، تبلیغ مى‏کردند که ایران نمى‏تواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگیرى از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ ۱۳۶۱٫۴٫۲۰ مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن نماید.

روز ۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشت مأموریت یافتند روى بغداد عملیاتى انجام دهند. هدف آن‏ها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمى بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.


هواپیماى شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان
هواپیماى شماره دو: اسکندرى – باقرى
هواپیماى شماره سه: توانگریان – خسروشاهى

ماجراى این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید از زبان همکار و همراهش منصور کاظمیان خواندنى است:
قبل از اینکه این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود در صورتى که در عملیات رمضان نیاز شد، پرواز کند، زیرا نیروى زمینى ارتش در این عملیات نیاز به حمایت‏هاى هوانیروز داشت. در نتیجه دو روز قبل از شروع عملیات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد.

هواپیماى شماره ۱ من بودم و عباس دوران. هواپیماى شماره ۲ محمود اسکندرى بود و ناصر باقرى و هواپیماى شماره ۳ توانگریان و خسروشاهى که البته قرار شده بود هواپیماى شماره ۱ و ۲ به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالایشگاه «الدوره» دیوار صوتى این شهر را نیز بشکنند و هواپیماى شماره ۳ نزدیک مرز به عنوان پشتیبان و نیروى جایگزین مستقر شود تا در صورت بروز هرگونه مشکلى براى این دو هواپیما، عملیات را ادامه دهد.

ما به سمت بغداد پرواز کردیم. تقریباً ۱۵ کیلومترى بغداد بودیم که با دیوار آتش و پدافند دشمن روبه‏رو شدیم و در همین فاصله چند گلوله به هواپیماى ما برخورد کرد.
وقتى این گلوله‏ها به هواپیماى ما اصابت کرد عباس به من گفت که چراغ موتور سمت راست روشن شده و ظاهراً موتور از کار افتاده است. به عباس گفتم چاره‏اى نیست و باید به عملیات ادامه دهیم. زیرا در آن شرایط اگر باز مى‏گشتیم دوباره در دیوار آتش دشمن قرار مى‏گرفتیم: بنابراین به سمت جنوب شرقى شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسیر دادیم و با این که پدافند دشمن بسیار قوى بود تمام بمب‏ها را روى این پالایشگاه تخلیه کردیم.

بعد از تخلیه بمب‏ها به مسیرى ادامه دادیم که دقیقاً به سمت همان هتلى ختم مى‏شد که قرار بود کنفرانس غیرمتعهدها در آنجا برگزار شود.
زمانى که ما بمب‏ها را روى پالایشگاه الدوره مى‏ریختیم آتش بى‏امان و شدید دشمن قطع نمى‏شد. در همان موقع بود که هواپیما مورد اصابت چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به طور کلى از بین رفت.

وقتى به پشت سرم نگاه کردم پالایشگاه را دیدم که در آتش مى‏سوخت. در آن لحظه بود که دیدم قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش مى‏سوزد. دیگر حتى فرصت نشد که به عباس این قضیه را بگویم و نمى‏دانم چطور شد که صندلى من به بیرون پرت شد.

درست نمى‏دانم اما قبل از اینکه بخواهم به عباس بگویم که قسمت عقب هواپیما از بین رفته صندلى به بیرون پرت شده بود نمى‏دانم آیا عباس بود که این کار را کرده بود (چون چند لحظه قبل از آن به شدت اصرار داشت که من هواپیما را ترک کنم) یا آتشى که در قسمت وسط کابین بود باعث این قضیه شده بود. در هر صورت چشمانم سیاهى رفت و دیگر هیچ چیز ندیدم. وقتى به هوش آمدم در وزارت دفاع عراق اسیر شده بودم.

بعد از دو ماه یک سرباز عراقى که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت؛ هواپیماى شما را دیدم که آتش گرفته بود، یک چتر باز شد و بعد از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها برخورد کرد. تازه فهمیدم عباس صندلى خودش را به بیرون پرت نکرده و پس از برخورد هواپیما با ساختمان هتل به شهادت رسیده است.

وقتى خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبت‏هاى شب قبل از عملیات افتادم که به من گفت: «منصور جان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلى شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم.»

کاظمیان درباره عملیات‏هاى مهمى که با عباس دوران انجام داده است مى‏گوید: من از سال ۱۳۶۰ که عباس دوران به همدان منتقل شده بود با او آشنا شدم و در عملیات‏هاى زیادى با عباس شرکت کرده‏ام که مهم‏ترین آنها عملیات فتح‏المبین، عملیات بوشهر براى بمب‏باران اسکله‏هاى «البکر و الامیه» نزدیک بندر بصره و همچنین آخرین عملیات با هدف ناامن کردن شهر بغداد و به هم زدن کنفرانس غیرمتعهدها بود.

 عباس دوران بین همه معروف بود. ترس را هیچ‏گاه در وجود او ندیدم. سخت‏ترین مأموریت‏ها را قبول مى‏کرد. و به تنها چیزى که فکر مى‏کرد هدف بود. حتى یادم هست در عملیات بمب‏باران اسکله «البکر» و «الامیه» در نزدیکى بندر بصره بنا به دلایلى قرار شد که عملیات به صورت نیمه کاره متوقف شود ولى عباس دوران قبول نکرد و عملیات را به آخر رساند. او هیچ‏گاه در کابین صحبت نمى‏کرد و همیشه مى‏گفت اگر از مسیر منحرف شدم و یا حالت نامتعادلى را مشاهده کردید آن وقت علاوه بر اینکه به من اعلام مى‏کنید مواظب اطراف باشید.

منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه در تاریخ بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۹ آزاد شد و به میهن اسلامى بازگشت.

ناامن نشان دادن بغداد تنها راه جلوگیرى از برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها

درد دل خود شهید:
هشتم تیر ۱۳۶۰: دلم نمى‏خواهد از سختى‏ها با همسرم حرفى بزنم. دلم مى‏خواهد وقتى خانه مى‏روم جز شادى و خنده چیزى با خود نبرم؛ نه کسل باشم، نه بى‏حوصله و نه خواب‏آلود تا دل همسرم هم شاد شود… اما چه کنم؟ نسبت به همه‏چیز حساسیت پیدا کرده‏ام. معده‏ام درد مى‏کند… دکتر مى‏گوید فقط ضعف اعصاب است… چطور مى‏توانم عصبانى نشوم؟ آن روز وقتى بلوار نزدیک پایگاه هوایى شیراز را به نام من کردند، غرور و شادى را در چشم‏هاى همسرم دیدم. خانواده‏ام نیز خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم؛ ولى همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله را پاره کردم و ریختم زمین. یعنى فکر مى‏کنند ما پرواز مى‏کنیم و مى‏جنگیم تا شجاعت‏هاى ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟…
باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنى مرگ من. چون پشت میزنشینى و دستور دادن براى من مثل مردن است…

همسر دوران: در حق عباس کم‏لطفى شده است

نرگس خاتون دلى روى‏فر همسر شهید خلبان عباس دوران در گفت و گویى اظهار داشت: عباس دوران در طى دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز و عملیات برون مرزى داشته است که کارشناسان مسایل پروازى اذعان داشته‏اند این چنین آمارى حتى در جنگ هفت ساله ویتنام هم وجود نداشته است.

 آخرین مرتبه‏اى که قرار شد عباس به عملیات بمباران پالایشگاه «الدوره» برود، «امیررضا» هشت ماه و نیم بیشتر نداشت و صحبت‏هاى ما مثل همه موارد مشابهى بود که عباس به عملیات مى‏رفت. اما بعدها متوجه شدیم فقط به یکى از دوستانش گفته بود که احتمالاً این آخرین پرواز من است و مى‏خواهم در صورتى که برنگشتم تو اولین کسى باشى که خبر شهادتم را به خانواده‏ام مى‏دهى.

در زمان جنگ عباس دوران در پایگاه بوشهر بود که از او دعوت کردند تا به تهران برود ولى او قبول نکرد و به همدان رفت زیرا از پشت میز نشستن خوشش نمى‏آمد و دوست داشت همیشه در تکاپو و پرواز باشد.
عباس دوران همیشه ساکت و محجوب بود و در میان هشت فرزند خانواده‏اش و حتى اقوام از محبوب‏ترین افراد بود.

در حق عباس دوران بسیار کم‏لطفى شده است. طى این سال‏ها کسى چندان به موضوع شهادت او نپرداخته است و شما کمتر جایى یا برنامه و حتى نشریه‏اى مى‏بینید که در آن سخنى از عباس به میان آمده باشد. حتى آخرین عملیات او که به گفته بسیارى از صاحب‏نظران از لحاظ سیاسى، بین‏المللى و نظامى در درجه بسیار بالایى از اهمیت قرار داشت، هنوز هم ناشناخته مانده است.

در پایان جا دارد یادى کنیم از خلبانان شهید نیروى هوایى … شهید عباس دوران که سرآمد دوران بود، شهید خلعتبرى، شهید اردستانى، شهید مرتضایى و… که این نوشته عرض ارادتى بود به ساحت مقدس شهید عباس دوران… یاد او و تمامى خلبانان شهید نیروى هوایى گرامى باد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار