دفاع از آبادان مظلوم

کد خبر: ۱۹۶۵۴۱
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۳ - 16October 2012
روز دوم مهرماه 59 من در معیت تعدادی از دانشجویان دانشکده افسری به اهواز آمدم و دانشجویان را در مناطق مختلف تقسیم کردیم و چون منطقه آبادان وضعیت خطرناکتری داشت به آبادان رفتم و در قرارگاه آبادان مستقر شدم.
آن موقع من معاون عملیات منطقه آبادان-خرمشهر بودم و با توجه به این که عراق محور آبادان-ماهشهر را هم اشغال کرده بود تنها کاری که توانستیم انجام بدهیم و باید این کار را می کردیم بازکردن محور آبادان-ماهشهر بود. لذا با هماهنگی سرهنگ مهندس شکرریز عملیات محدودی را آغاز کردیم.
این عملیات در تاریخ 19دی 59 از دو محور آغاز شد؛ یعنی یک قسمت از طرف شمال ماهشهر و یک قسمت از طرف آبادان از سمت ایران گاز وارد عمل شدند، ولی به علت کمبود نفرات و امکانات موفق نشدیم در طول شب محور را آزاد کنیم و هوا روشن شد و مشکلات ما بیشتر شد. وقتی هوا روشن شد ما فقط 700متر با نیروهای عراقی فاصله داشتیم و عراقی ها با آن همه نیرو و تجهیزات از آن دفاع می کردند.
در ایم موقعیت استثنایی من به اتفاق سرهنگ مهندس شکرریز و شهیداقارب پرست و سرهنگ رحیمی در روی جاده آبادان طوری قرار گرفتم که هیچ یک از نیروهای ما آنجا نبودند. ما نگران این بودیم که عراقی ها از مواضع خود بیرون آمده و پیشروی کنند. لذا برای آنکه در آن نقطه دفاعی داشته باشیم تصمیم گرفتیم ما چهارنفر به عنوان مدافع در آنجا بمانیم، ولی هرکدام یک قبضه تفنگ ژ3 و یک جعبه نارنجک داشتیم که آن را باز کردیم و بین چهارنفر تقسیم کردیم و آماده دفاع شدیم. خوشبختانه عراقی ها از مواضع خود بیرون نیامده بودند و همین تک ناکام ما آنها را در سر جای خود زمین گیر کرده بود. در همین لحظات شهیداقارب پرست سرش را بالا آورد تا نگاهی به مواضع عراقی ها بکند که من صدای ((تق)) از گلوی او شنیدم و هم زمان با آن شهید گفت: ((آخ تیر خوردم)). متوجه شدم که از گلوی شهیداقارب پرست خون فوران زد. فورا به سرهنگ رحیمی گفتم به هر نحوی که می تواند او را تخلیه کند ولی موقعیت ما طوری بود و در محلی قرارگرفته بودیم که اگر تکان می خوردیم صدها گلوله به طرف ما شلیم می شد. با این حال علی رغم مخالفت شهید برای تخلیه شدن سرهنگ رحیمی با زرنگی خاصی او را تخلیه کرد و من و سرهنگ شکرریز در آنجا ماندیم.
ساعتی بعد شهیداقارب پرست با گلوی پانسمان شده به همراه سرهنگ رحیمی به محل برگشتند و در کنار ما قرار گرفتند که در دفاع از آبادان مظلوم با ما شریک شوند.


راوی: امیر سرتیپ حسنی سعدی

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار