بنت الزهرا امیری - امروز 13 مهرماه، بدون اطلاع مادر دوربینم را برداشتم و به گلزار رفتم. گلزاری که گل های آرمیده در آن مزاری ندارند. گلزاری که گل ها در آن نشانی ندارند. گل ها زیر تپه های شن و ماسه فراموش شده اند.
هفته گذشته در این مکان کتک خوردم! تنها به این دلیل که اجازه نداشتم از آقایان سراغ مزار پدرام را بگیرم،اجازه نداشتم از وضعیت نا بسامان گلزار شهدا تصویر بگیرم..
امروز باز آمدم که تصویر بگیرم ،تصویر بی کفایتی مسئولین در طرح ساماندهی گلزار شهدا..
امروز مادر شهیدی را دیدم که غبار از سنگ قبر تکیه داده فرزندش می گرفت. جلورفتم و سلام کردم. با چشمانی پراز اندوه فقط نگاهم کرد. گویی مزاحم خلوتش شده ام ، گفتم: مادر جان از شما اجازه گرفتند که اینجا را به این روز انداخته اند؟ چشمان غمگینش برقی زد و گفت: ننه خدا لعنتشون کنه، دو ساله اینجا رو خراب کردند. ننه مزار پسرم اینجا نیست. ننه خون به دلم کردند و اشک در چشمانش حلقه زد. گفتم: مادر جان غصه نخور، اینجا را دوباره آباد می کنیم.. و اجازه گرفتم از او عکس بگیرم با اشتیاق پذیرفت. گفت: ننه اینجا درست می شه؟ گفتم بله به زودی درست می شود..
خواهران شهیدی را دیدم که دلشان به یک سطح سیمانی و شماره ای که با رنگ روی آن نوشته شده بود خوش بود. خانواده شهیدی را دیدم که بر سر مکان مشخص شده تردید داشتند و با یکدیگر گفت وگو می کردند... یکی می گفت: اینجاست. آن یکی می گفت: نه کمی آنطرف تر بود.
بله، مختصات مزار ها تغییر کرده است. اما بنیاد شهید به همه قول داده بود که طرح ساماندهی توسط مهندسان مجرب اجرا شده است و مختصات مزارها تغییر نخواهد کرد و جای نگرانی نیست. اما از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله است..
بنیاد شهیدی که در سال فقط یک بار به گلزار می رود تشخیص می دهد که مزارها درست در جای خود قرار گرفته اند یا مادران شهیدی که 30 سال، هر پنجشنبه غبار از مزار دلبندانشان می روبند!؟ مسئولین بهتر می دانند مزار پدرانمان کجا قرار دارد یا ما فرزندان؟
18 ماه می گذرد و بابای من مزار ندارد. جای مزار بابای من اینجا نیست. مزار بابای من سفید بود نه سیاه! سفید مظهر پاکی است. سیاه مظهر چیست؟
تصاویر خود گویای واقعیت هستند، واقعیتی دردناک..
اینجا گلزار شهدای شهرستان رامهرمز است: