براي شهيد مصطفي احمدي روشن همين فرموده امام خامنهاي كفايت ميكند كه فرمودند: «شهادت، مرگ انسانهاي زيرك و هوشيار است كه نميگذارند اين جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چيزي عايدشان نشود.»
ما ميخواهيم خصوصيات شهيد احمدي روشن را بدانيم. شايد به نظر برخي هم شعار باشد اما به نظر ميرسد همه كساني كه به اين راه ميروند رعايت ميكنند كه اهل منيت نباشند، آيا شهيد احمدي روشن اينطور بود؟
يكي به من گفت: «مصطفي روشن جزء تداركات سايت بوده است» و متأسفانه او و خيليهاي ديگر نميدانند كه كار تداركات در سازمان چقدر كليدي است. در شرايط تحريم اگر شما بتوانيد كالايي را تأمين كنيد، بايد ابزارش را داشته باشيد. مصطفي در اين زمينه فردي كليدي بود و اين همان دليلي است كه او را تهديد كرد و به شهادت رساندند. به جرئت ميتوان گفت يكي از دلايلي كه مصطفي موفق بود، اين است كه در كارش بسيار قوي عمل كرد و اين جداي از بحث سواد و علمش بود، اين كار به شخصيت خود مصطفي برميگشت. او در وهله اول باسواد و تحصيلكرده و در وهله دوم بسيار جسور و شجاع بود. مصطفي علاوه بر اينكه در همه حوزههاي مهندسي به طور عمومي تسلط داشت، بسيار باايمان بود. ميگفت: «براي خدا كاركردن مهم است و ارزش دارد.» ذهنيت مصطفي اينگونه بود. اگر بخواهم در يك جمله مصطفي را برايتان بازگو كنم بايد بگويم او فردي جنگجو بود. يك جهادگر واقعي. روحيهاش هم يك روحيه رقابتپذيري بود. او دنبال اين بود كه هر لحظه جلوتر از ديگران بتواند كارش را انجام دهد، مصطفي جهادگر بود او واقعاً جهادي كار ميكرد. نميتوانست از كارش دل بكند يك حالت عاشقانهاي به كارش داشت. آدمي بود كه قدر خودش را خيلي خوب ميدانست. جهاد اكبر برايش واقعاً ساده بود. در مقابل انتقادات تخريبي، اصلاً كوتاه نميآمد و ميجنگيد. هميشه ميخواست بهترين باشد. آدمهايي مثل من بايد بدانند مصطفي شدن سخت نيست.
شهيد تهديد هم شده بود؟! محافظ داشت؟!
اتفاقاً مشكل اينجا بود كه او تهديد نميشد آنهايي كه تهديد ميشوند كه نميكشند. براي اينكه او ذهنش آگاه ميشود و نهادهاي امنيتي از آن فرد حفاظت ميكنند. در واقع بايد بگويم دشمن وقتي قصد ترور كسي را داشته باشد، محافظ خيلي كاري از پيش نميبرد چراكه آنها روشهايشان را تغيير ميدهند. مصطفي هم كه محافظ نداشت.
درخصوص مقاومت شهيد احمدي روشن در كارش بيشتر صحبت كنيد، در اكثر ادارات و سازمانها وقتي كسي ميخواهد كار متفاوتي انجام دهد موانع بسياري برايش به وجود ميآيد در واقع ما ميخواهيم بدانيم چه مواردي او را رنج ميداد و به دنبال برطرف كردن آن بود. اگر خاطراتي از مقاومتهاي او داريد، براي ما بگوييد؟
مصطفي در سازمان براي اينكه كارش را پيش ببرد با خيليها ميجنگيد. حتي يادم هست او در معرض اخراج از سازمان قرار داشت. آرام و قرار نداشت و اگر فكر ميكرد كاري درست است حاضر به مماشات نبود. در واقع او كوتاه نميآمد اينطور نبود كه هدف ديگري را پيگيري كند. خاطرم هست سال ۸۶ ماشين او را گرفتند و در حالي كه همسر و فرزندش در تهران زندگي ميكردند محل مأموريت او را از تهران به سايت منتقل كردند. اين كار سازمان به معني اخراج مصطفي بود اما او هرگز از هدفش كوتاه نيامد و در اين راه مبارزات بسياري انجام داد.
معمولاً در اين نوع كارها يك تنگنظريهايي پيش ميآيد حالا در بيرون كه تحريم هستيم كه هيچ اما در داخل يكسري مسائلي پيش ميآيد و آدمها را خسته ميكند. مثلاً اخراجش يكي از اين نمونههاست اما مگر چه كرده بود كه اخراجش كرده بودند؟
دليل ويژهاي نداشت آن زمان او يك كارشناس جزء بود. اما مقاومت ميكرد، سربسته بگويم اگر ميديد در جايي حتي ناحق ميشود يا يك موضوع درست انجام نميشود با آن تفكر مذهبي و انقلابي خودش در آنجا ميجنگيد. او خيلي زيرك بود و بسيار صبور، شاخصه اصلي كه باعث شد مصطفي شهيد بشود، همان جهادي كار كردنش بود. مصطفي خستگي را خسته كرده بود. او وارد يك حوزههايي شده بود كه خيلي خطرناك بود. مصطفي خار چشم اسرائيل شده بود. اسرائيل و امريكا تمام تلاششان را كردند كه به ايران كالا ندهند، به هزاران طريق متفاوت و مصطفي در شرايط تحريم و فشار خيلي ساده كالاها را ميرساند يعني هيچ كالايي نبود كه او نتواند تأمين كند. در هر شرايطي اين توانايي را داشت و اين به خاطر روحيه خاص مصطفي بود. فكر نكنيد هركس پايش را آنجا بگذارد چنين توانايي دارد، نه! هيچكس نميتوانست آن كالاها را تأمين كند. البته الان هم اينطور نيست كه كار هستهاي خوابيده باشد اما او خيلي توانا بود. كار برايش خيلي ساده بود. وقتي در مورد مصطفي حرف ميزنم دلم ميگيرد و نميدانم چطور بايد بگويم كه چرا او اينقدر شاخص بود! با اينكه در معرض خطر قرار داشت، براي همه امنيت درست ميكرد.
درخصوص موانعي كه براي او ايجاد ميشد و مقاومتهايي كه دراين زمينه داشت، بيشتر توضيح دهيد.
مصطفي در بحث بازرگاني بسيار تسلط داشت. او ميدانست از ابتدا تا انتهاي مسير را چگونه پيش رود و براي مسائل پيش آمده بهترين راهحلها را ارائه ميداد. براي اينكه بتواند به يك كالا برسد، نياز به اختيارات گسترده داشت و اين اختيارات به سادگي قابل دسترس نيست و البته داشتن اين اختيارات به ظرفيت افراد بستگي دارد و ممكن است براي برخي منشأ فساد باشد.
ما يك بحث داريم كه حضرت امام(ره) هميشه در بحث تكليفگرايي مطرح ميكردند؛ يك تعبير در واقع به نقل از علامه طباطبايي هست كه فرموده خداوند وقتي آدم را از بهشت بيرون كرد بهشت را از او گرفت و تكليف به او داد و اين تكليف از بحثهاي اجتماعي شروع ميشود تا بحثهاي بالاتر. در مورد خصوصيات اجتماعي و كمك او به ديگران توضيح دهيد از خاطرات او بگوييد نه اينكه وظيفهاش باشد، اينكه او احساس تكليف كند؟
واقعيت اين است كه ما از ديد خودمان نگاه ميكنيم. من نميدانم از چه لغاتي براي بيان شايستگيهاي مصطفي استفاده كنم !مصطفي يك دوست تمام عيار بود. من اگر عزيزترين افراد را از دست ميدادم اينقدر ناراحت نميشدم. جاهايي در زندگي با مرگ بسيار نزديك بودم ولي خيلي خوب و شاد زندگي كردم اما وقتي كه مصطفي شهيد شد، براي اولينبار در زندگي از خدا طلب مرگ كردم و دلم ميخواست بميرم. مصطفي وقتي وارد جمعي ميشد، ميخنديد، شوخي ميكرد و ارتباط برقرار ميكرد و سريع اعتماد جلب ميكرد. او خيلي اعتماد آدمها را به خودش جلب ميكرد و هزينه اين اعتماد را ميداد يعني پاي اين قضيه ميايستاد و اين خيلي براي او گران تمام ميشد. مثلاً به خاطر اينكه با پيمانكار دوست صميمي ميشد از طرفي هم دوستي صميمي كارفرما و پيمانكار ذهنيت خوبي را براي افراد نميآورد، در عين حال او مثل يك دوست تمام عيار پاي تو ميايستاد. البته تا آنجا كه برخلاف مسير الهي و عناد با جمهوري اسلامي نباشد. او يك انسان بسيار معتدل بود و در اين زمينه ميتوانست الگوي خيلي خوبي براي ديگران باشد. مصطفي اگرچه حزباللهي بود اما هركس كه با جمهوري اسلامي عناد نداشت و كسي كه خداوند را قبول داشت مصطفي با او روابط داشت و ممكن بود آن فرد هر خط و ربط سياسي داشته باشد. او از پتانسيل همه نيروها استفاده ميكرد، او از پتانسيل همه جريانهاي سياسي و گروههايي كه عناد نداشتند و خداوند را قبول داشتند و آدمهاي خوبي بودند، استفاده ميكرد.