رسول محبت
سینمای غرب در رویکردی نوین با حاکمیت اندیشهی اوانجلیستها و کابالیستهای یهودی، به مضامینی با موضوع آخرالزمان1 روآورده است؛ مضامینی که تحقق یک نظام نژادپرستی با ظهور منجی کتاب مقدس، بهشتی برای صهیونیستها باشد. در این میان، این سینمای وابسته به اندیشهی یهود، با به خدمت گرفتن سینماگران و شبکههای رسانهای و تلویزیونی، مفاهیمی را که تداعیگر آموزههایی همچون: «آرماگدون»، «شیطانپرستی و غلبهی نیروی شر»، «سرزمین موعود»، «قهرمانان افسانهای» و «نجات غرب» است، سرلوحهی فیلمها و آثار خود قرار داده و با سیطرهی سرمایه و تکنیک، در القای این موهومات و خرافات در اندیشهی جوانان به صورت واقعیتی انکارناپذیر، موفقیتهایی به دست آورده است. این هجوم رسانهای و سینمایی با غفلت تحلیلگران و متولّیان فرهنگی، در جوامع اسلامی نیز نفوذ یافته و با استقبال مواجه شده است. امروز حتی سینمای غرب نیز که در چنبرهی کمپانیهای صهیونیستی است، آرایش آخرالزمانی گرفته است.
در هزارهی سوم، سینمای هالیوودی تحت سیطرهی حاکمیت تفکّر صهیونیستی و اومانیستی قرار گرفته است. این متفکّران با رویکردی آخرالزمانی و با تحریف آموزههای ادیان، جهتگیری خاصی به موضوع موعود و حواشی آن دارند. البته ایدهی موعودگرایی، ایدهای راهبردی برای غرب است که آمریکا نمایندگی تفکّرش (صلیبی- صهیونی) را بر عهده دارد. برای این گروه تبشیر، منجیگرایی و ظهور حضرت مسیح، یک ایدهی جداییناپذیر از زندگیشان بود؛ لذا سرزمین موعود و به دنبال آن برپایی اسرائیل و صهیونیزم برایشان بسیار اهمیت داشت؛ بهطوریکه صهیونیزم مسیحی خیلی زودتر از صهیونیزم یهودی شکل گرفت.
اوانجلیستها، تقریباً یکچهارم تا یکسوم جمعیت آمریکای کنونی (از جمله نئومحافظهکاران حاکم) را شامل میشوند و بر این باورند که دنیا به سمت و سوی بازگشت مجدد حضرت مسیح(ع) پیش میرود؛ لذا برای فراهم آوردن شرایط این ظهور، برپایی دولت اسرائیل، بازسازی معبد سلیمان بر خرابههای مسجدالاقصی و تولد گوسالهای سرخ موی (بهعلاوهی شرایط دیگر) ضروری است. از این رو، این دسته از پروتستانها که بخش «مکاشفات یوحنا» از کتاب مقدس را اساس پیشبینیهای خود قرار میدهند، بر برپایی رژیم اسرائیل و بقا و گسترش آن تأکید داشته و دارند. همین نقطهی مشترک اوانجلیستها و صهیونیستهای یهودی که در برپایی رژیم اسرائیل سهم اصلی را ایفا کردهاند، این دو گروه را برای فراهم آوردن شرایط جنگ آخرالزمان، همرأی و همنظر کرده است؛ بهویژه که صهیونیستهای یهودی نیز ظاهراً در انتظار مسیح مورد نظرشان هستند که «مشیا» خوانده میشود. 2 این دریافت در سالهای اخیر رشد چشمگیری یافته و با جایگزینی مفاهیمی کاذب، درصدد جانشینی انسان، حذف خداوند و حاکمیت نیروهای اهریمنی بر جهان، بهعنوان اندیشهی برتر است.
سينماي هاليوود بر اساس انسانمحوري و حذف خدا بنا شده است. در فيلمهاي آخرالزماني مثل «طالع نحس» و «موميايي»، گاه شيطان را محور قرار ميدهند. اين فيلمها مبتني بر خرافه هستند. در حال حاضر بيشترين القاي خرافه از سوي سينماي هاليوود شكل ميگيرد.
در اینگونه آثار، به وقایع آخرالزمان از زاویهی نگاه فوق پرداخته میشود؛ از غلبهی نیروی شر یا ضد مسیح گرفته تا نبردهای واپسین موسوم به آرماگدون، تا تلاشهای جناح خیر برای پیروزی در آن جنگ به نمایش درمیآید؛ فیلمهایی که در آنها جهان کنونی در شاکلهای سیاه و تاریک و در تسخیر جنایتکاران و تروریستها نمایانده میشود. از همین رو، عدهی بسیاری در انتظار مسیح موعود هستند تا این دنیای آشفته و تاریک را به سامان رساند و انسانها را از سیاهی و تاریکی نجات بخشد؛ اگر چه در تبلیغات و غوغای منتظران این مسیح، او دیگر لزوماً وجههی ماورایی و الهی ندارد و موجودی کاملاً زمینی است؛ چنان که در فیلم «مگی دو»، رئیس جمهوری آمریکا، نقش مسیح موعود را بر عهده دارد یا در مجموعهی «نارنیا»، این اصلان شیر است که ادّعا شده به عنوان مسیح موعود برانگیخته میشود یا در فیلمهایی همچون: «رمز داوینچی» و «قطبنمای طلایی» (از مجموعهی «نیروی اهریمنی»)، یک دختر یا زن، به نقش مسیح آخرالزمان درمیآید یا در مجموعه فیلمهای «هری پاتر»، «ارباب حلقهها»، «جنگهای ستارهای»، «ماتریکس» و ... یک پسر یا مرد به نامهای گوناگون مانند «هری پاتر»، «آراگورن»، «لوک اسکای واکر»، «نیو» و ... ، نجاتبخش آخرین به شمار میآیند. این اندیشه چنان نفوذ دارد که به صراحت در فیلمهایی مانند «رمز داوینچی» گفته میشود که تغییر هزاره و رفتن از برج حوت به برج حمل، زمان افشای راز خانقاه صهیون در پیشواز از مسیح دوم بوده است. 3
امروز صدها شبکهی تلویزیونی و ماهوارهای وابسته به اوانجلیستها تبلیغ نبرد آرماگدون را سرلوحهی خود قرار دادهاند و بیش از نیمی از آثاری که از کارخانهی هالیوود بیرون میآید، فیلمهایی دربارهی آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیحبن داوود و جنگ با ضدمسیح و وحشت و تاریکیای است که از این بابت دنیا را فراخواهد گرفت و دو، سوم مردم کرهی زمین را از میان خواهند برد و جهان را به ویرانهای بدل خواهند کرد تا مسیحِ موعودِ این حضرات، نزول اجلال بفرمایند.
تفكّراتی نظیر نابودی زندگی در اثر حوادثی خاص، باقی ماندن اندكی از مردم آمریكا و تلاش دوبارهی آنها برای بازسازی حیات انسانی، ظهور منجی محافظ آمریكا و غرب در مقابل دشمنانش و همچنین لزوم پاسداری از این منجی كه در این فیلمها بهطور جدّی مطرح شده، همه از اندیشههای جریان اوانجلیسم (مسیحیت صهیونیست) است؛ همان جریانی كه عامل اصلی ایجاد جنگ در خاورمیانه، حمایت از رژیم صهیونیستی، فشار بر ایران و توطئه علیه اسلام است و افرادی چون «بوش» و «رامسفلد» و سایر جنگطلبان آمریکا نیز نمایندگان آن هستند.
فیلمهای «جاده» و «كتاب ایلای» بار دیگر ثابت كردند كه هالیوود دربارهی منافع ملی آمریكا و كاخ سفید تا چه حد حساس و متعهد است. دوران فیلمهای سرگرمیساز گذشته و سینمای آمریكا بیش از هر زمان دیگری رویكردی سیاسی و ایدئولوژیك به خود گرفته است.
آنچه امروز در هالیوود غلبه دارد، گروهی از فیلمهای موسوم به آثار آخرالزمانی است. اینگونه آثار در سینمای آمریكا به جریانی پویا و قدرتمند، در راستای مسائل داخلی و خارجی آن كشور تبدیل شدهاند؛ بهطوریكه در یك سال اخیر، چندین فیلم و انیمیشن همچون: «آواتار»، «2012»، «كتاب ایلای»، «شاهزادهی ایرانی»، «9» و ... با این مضمون به نمایش درآمدهاند.
یكی از جدیدترین محصولات بهاصطلاح آخرالزمانی هالیوود، «جاده» است. این اثر با فیلمنامهای از «جو پنهال» و بر اساس رمانی از «كورمك مككارتی» به همین نام، به كارگردانی «جان هیلوك» ساخته شده است. این رؤیا در فیلمهای سرگرمكننده و گیشهای هالیوود نیز به شكلهایی چون: مرد عنكبوتی، سوپرمن، بتمن و ... تجلّی یافته است.
در یک تقسیمبندی، بهطور کلی سینمای آخرالزمانی در غرب شامل «آخرالزمان فنّاورانه»، «آخرالزمان طبیعی»، «آخرالزمان دینی»، «آخرالزمان علمی ـ تخیّلی» و «آخرالزمان اسطورهای» است.
در سینمای آخرالزمان طبیعی که مصداق آن فیلمهایی مانند «برخورد عمیق»، «روز پس از فردا» و «2012» است، منجی، دانشمندان و طبیعتشناسان هستند که با معلومات و دانش خود، به نوعی بشر را در مقابل ظلمی که به طبیعت کردهاند، توبه میدهند. «آرماگدون»، «قله دانته»، «دنیای آب»، «گودزیلا» و «پارک ژوراسیک» از دیگر آثار این گروه است.
در سینمای آخرالزمان دینی فیلمهایی چون «جنگیر 1 و 2»، «طالع نحس 3» و «پایان روزگار» ساخته شدهاند. فیلمهایی نظیر مجموعهی چهار قسمتی «بیگانه»، «روز استقلال»، «عنصر پنجم» و مجموعهی «جنگ ستارگان» از جمله فیلمهای آخرالزمانی علمی - تخیّلی محسوب میشوند. از مصادیق تصویری سینمای آخرالزمانی اسطورهای نیز میتوان به فیلمهای «مومیایی»، «بازگشت مومیایی»، «عقرب شاه» و «ارباب حلقهها» اشاره کرد. «ماتریکس»، «ترمیناتور» و «دکتر فرانکشتاین» هم از گروه فیلمهای فنّاورانه به شمار میروند.
به میدان آمدن «رمبو» و «ایندیانا جونز» در کنار «مرد آهنین»، «بتمن»، «هالک شکستناپذیر»، «هل بوی»، ... و دهها شبهقهرمان کوچک و بزرگ، سینما را به جولانگاه یک سری سمبلهای دیرین قدرتنمایی آمریکایی بدل ساخته تا ولو بر روی پرده سینما هم که شده، قدرت پوشالی غرب را نشان دهند.
بنابراین، باید دانست که در ورای ظاهر جذّاب فیلم و هنر در غرب، آثاری خلق میشود که تماماً در خدمت تفکّر انحرافی آخرالزمانی است و لذا باید هوشیار بود.
پینوشت
1. به نام «آپوکالیپس» مشهور است.
2. آنها اعتقاد ندارند که حضرت عیسی مسیح(ع) همان مسیح موعود بوده است.
3. فیلم «رمز داوینچی» دربارهی حقیقت جام مقدس صحبت میكند و توضیح میدهد كه انجمن فراماسونری، این حقیقت را سالها مخفی نگاه داشته است.
باید دانست که در ورای ظاهر جذّاب فیلم و هنر در غرب، آثاری خلق میشود که تماماً در خدمت تفکّر انحرافی آخرالزمانی است و لذا باید هوشیار بود.