«شهادت اكسيري است كه به هركس ندهند»

کد خبر: ۲۰۳۲۴۴
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۰ - 20February 2013
عجيب نيست كه گفته ‏اند «شهادت اكسيري است كه به هركس ندهند» و پر طاووسي است كه به كركس‏ها نمي ‏دهند . معلم اخلاق و استاد مجاهد حضرت آيت الله دستغيب شيرازي در شب عاشورا 1292 شمسي در شهر شيراز متولد شد .
نام زيباي او كه به احترام سرور و سالارش «عبدالحسين‏» نهاده شد، ترسيم‏ كننده آينده خونينش بود كه با اقتدا به مولايش و در راه آرمان‏هاي مقدس بدني تكه تكه و قطعه قطعه تقديم به مكتبش نمود .
دستغيب را كه همواره دستاني از غيب مددكار و راهنماي او بود بايد از كلام استاد و مرادش امام خميني (ره) شناخت كه فرمودند:
... مسجد و محراب و منبر شيراز نغمه ملكوتي اين شهيد راه اسلام را از ياد نمي‏برند . درس‏هاي انسان‏ساز ايشان كه در قلب انسان‏هاي متعهد غوغا برپا مي‏كرد، جاويدان است . دستغيب در دست غيب‏نشينان به ملكوت سپرده ‏شد و در آغوش رفيق اعلي آرميد ... از خدا بي‏خبراني كه همت‏بر قتل اين رهبران فضيلت و رهروان به سوي محبوب، گماشته‏اند با فضيلت و حق‏طلبي مخالفند ... اينان طعم به غيب و به محبوب را نچشيده و شب‏پرگاني هستند كه از وصل آفتاب گريزانند و عشق مردگاني هستند به صورت زندگان كه با اعمال وحشيانه خود سد راه حقيقت كنند . توصيه‏ ها و نكاتي از اين شهيد سعيد را از نظر مي‏گذرانيم .


به يكديگر رحم كنيد
رحمت‏خدا به كسي داده مي‏شود كه از رحمت‏حق در وجودش ظهوري باشد، اگر رحمتي در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار مي‏شوي; آن وقت‏بگو «يا رب ارحم‏» خدايا! رحمم كن . اما اگر خداي نكرده رحم نداري، نه به زن و بچه، نه به مشتري، نه به يتيم و زير دستت رحم نمي‏كني . هر طور هستي خدا نيز همين طور با تو معامله مي‏كند . تا كرم در تو نباشد، توقع كرم از خدا غلط است . كرم خوب است‏يا بد؟ اگر بد است چرا مي‏خواهي، اگر خوب است چرا نداري؟ (1)

حقايق اشيا
يكي از علماي نجف لطيفه‏اي جالب مي‏فرمود - من تجربه كرده‏ام - عبايم وقتي كهنه است‏خادم من است، هر وقت عباي نو در بر مي‏كنم به عكس مي‏شود، من مي‏شوم خادم عبايم . روايت است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) زياد اين دعا را مي‏خواند: «اللهم ارني الاشياء كما هي‏» خدايا! حقايق اشيا را آن گونه كه هست‏به من نشان ده . آدمي بفهمد مال زياد، زياد شدن ذلت است . فقط كاري كن كه حالا بفهمي نه در گور كه آن وقت ديگر فايده ندارد . (2)

مرد آخربين
روزي وزير هارون الرشيد از كنار قبرستان رد مي‏شد; ديد جناب بهلول، استخوان‏ها را در قبرستان جابجا مي‏كند، و دنبال چيزي مي‏گردد، گفت: بهلول! اينجا چه مي‏كني؟ بهلول گفت: امروز آمده‏ام اين‏ها را از هم جدا كنم . فرق بگذارم بين وزير، دبير، سرهنگ، سرتيپ، تاجر، حمال و ... . مي‏خواهم ببينم داخل اين‏ها كدامشان وزير است! هر چه نگاه مي‏كنم مي‏بينم تمام مثل هم هستند . اين‏ها بيخود در دنيا بر سر هم مي‏زدند (مرد آخربين مبارك بنده‏اي است) (3)

مرتبه ايمان
گاهي انسان در فكر مي‏رود آيا ايمان دارم يا نه! اگر مرگم رسيد مؤمنم يا نه؟! سخن حضرت صادق (عليه السلام) محك خوبي است‏براي اين كه انسان بفهمد از نخستين درجه ايمان بهره‏اي دارد يا نه . حضرت مي‏فرمايد: «هركس گناهش او را ناراحت كرد و كار نيكش او را شادمان ساخت، مؤمن است .» (4) معلوم مي‏شود كه او باور دارد ثواب و عقاب را . (5)

سوزش آتش
در حالات علامه شيخ مهدي مازندراني آمده است: اين بزرگوار گاهي كه در خودش احساس غفلت مي‏كرده به اتفاق پسر و خادمش به خارج شهر و (بيابان) مي‏رفته است . آنگاه شيخ به پسر و خادمش مي‏گفته آيا لازم است دستور مرا اجرا كنيد يا نه؟ پس از اينكه مي‏گفتند آري، مي‏فرمود: من هيزم جمع مي‏كنم شما هم هيزم جمع كنيد . آنگاه هيزم‏ها را آتش مي‏زد و مي‏گفت: مرا كشان كشان به سوي آتش ببريد و بگوييد: اي پير گنهكار! خيال كن روز قيامت‏بر پا شده است، تا بلكه سوزش آتش مرا بيدار كند . (6)

دل‏هاي بيمار
شايد تجربه كرده باشيد، اگر سگي گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان يا گوشت‏باشد، آيا به گفتن چخ، رد مي‏شود؟! چوب هم بلند كني فايده ندارد، او گرسنه است و چشمش به غذا است، چوبش هم بزنند فايده ندارد و دست‏بردار نيست . اما اگر هيچ همراه نداشته باشي، با آن شامه قوي كه دارد چون مي‏فهمد چيزي نداري تا گفتي چخ فورا مي‏رود .
دل شما نيز مورد نظر شيطان است، نگاهي به دل مي‏كند، اگر آذوقه او مانند حب مال و زر و زيور و شهرت و مقام و حسادت و بخل و ... در آن باشد مي‏بيند به به! چه جاي خوبي براي او است، همانجا متمركز مي‏شود، اگر صدهزار بار هم «اعوذبالله من الشيطان الرجيم‏» بگويي به اين چخ‏ها رد نمي‏شود، چون اين دشمن خيلي سرسخت است . «ان الشيطان لكم عدو - انه لكم عدو مبين‏» . بلي اگر طعمه‏اش را دور كردي، آنگاه مي‏بيند وسيله ماندن ندارد، و با يك استعاذه فرار مي‏كند . (7)

پي‏نوشت:

1 . معارفي از قرآن، آيت الله دستغيب، ص‏50و51 .
2 . همان، ص 76 .
3 . همان، ص 325 .
4 . اصول كافي، ج 2، ص 232، حديث 6 .
5 . قلب قرآن، آيت الله دستغيب، ص 45 .
6 . همان، ص 144و145 .
7 . استعاذه، آيت الله دستغيب، ص 58 .


به كوشش: حسن قدوسي ‏زاده
نظر شما
پربیننده ها