بدون زنان، هیچ حرکتی پیروز نیست

کد خبر: ۲۰۳۳۲۴
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۲ - 06February 2013

 

... اگر زنان در حركت اجتماعى یك ملتى حضور نداشته باشند، آن حركت به جایی نخواهد رسید، موفق نخواهد شد. اگر زنان در یك حركت حضور پیدا بكنند، یك حضور جدى و آگاهانه و از روى بصیرت، آن حركت به‌طور مضاعف پیشرفت خواهد كرد. در این حركت عظیمِ بیدارى اسلامى، نقش زنان، یك نقش بى بدیل است و باید ادامه پیدا كند. زنان هستند كه همسران خود را و فرزندان خود را براى حضور در خطرناكترین میدانها و جبهه‌ها آماده میكنند و تشجیع میكنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ایران و همچنین بعد از پیروزى انقلاب تا امروز، برجستگى نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده كردیم و دیدیم. اگر در جنگى كه هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان كشور ما در میدان جنگ، در عرصه‌ى عظیم ملى حضور نمیداشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمیشدیم. زنها، ما را پیروز كردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران این‌ها با صبر خود یك فضایى را در یك منطقه‌ى محدودى به وجود آوردند، كه آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشویق میكرد؛ و این در سراسر كشور گسترده شد و گسترده بود. نتیجه این شد كه فضاى كشور ما یكسره فضاى مجاهدت شد، فضاى فداكارى و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پیروز شدیم. امروز در دنیاى اسلام هم همین است؛ در تونس، در مصر، در لیبى، در بحرین، در یمن، در هر نقطه‌ى دیگر. اگر زنها در صفوف مقدم حضور خودشان را تقویت كنند و ادامه بدهند، پیروزى‌ها یكى پس از دیگرى نصیب آن‌ها خواهد شد. در این هیچ تردیدى نیست.

۱۳۹۱/۰۴/۲۱بیانات در دیدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیدارى اسلامى»

 

برای حیوانات دل می‌سوزانند، برای مسلمانان نه!

در یك كشورى در شرق آسیا - در میانمار - هزاران انسان مسلمان دارند كشته میشوند، دارند فدا میشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوییم دستهاى سیاسى در خود همین مسئله وجود دارد؛ فرض كنیم همان‌طور كه ادعا میشود، بر اثر تعصبهاى دینى و مذهبى است - مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمیكنند. همانهایی كه براى حیوانات دل میسوزانند، همانهایی كه اگر در جوامعى كه مستقل از آن‌ها هستند، وابسته‌ى به آن‌ها نیستند، كوچكترین بهانه‌اى پیدا كنند، صد برابر آن را بزرگ میكنند، این‌جا در مقابل كشتار یك عده انسان بى‌گناه، بى‌دفاع، زن، مرد، كودك، سكوت میكنند؛ توجیه هم میكنند! این، حقوق بشر اینهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنویت، منقطع از خدا. میگویند این‌ها میانمارى نیستند؛ خب، گیرم نباشند - البته دروغ میگویند، سیصد چهارصد سال است كه این‌ها در آن‌جا زندگى میكنند؛ آنطور كه به ما گزارش میشود - باید كشته شوند؟! همین حالت در طول سالهاى متمادى در همان كشور و در كشورهاى مجاور، از سوى غربى‌ها، بخصوص از سوى انگلیس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر این مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودى حرث و نسل - همان طور كه خداى متعال در قرآن میفرماید - كارى نكردند. بله، براى این‌که بازار محصولات پیدا كنند، بازارهایی را آراسته كردند؛ مردم را با محصولات جدید آشنا كردند، براى این‌که تجارت خودشان را رونق بدهند. این تمدن، منقطع از معنویت و قرآن است.

 

تمدن متکی به وحی، شاخص ماست

داعیه‌ى ما ایجاد تمدنى است متكى به معنویت، متكى به خدا، متكى به وحى الهى، متكى به تعلیم الهى، متكى به هدایت الهى. امروز اگر یك چنین تمدنى را ملتهاى اسلامى - كه بحمدالله بسیارى از ملتهاى اسلامى بیدار شده‌اند و به پا خاسته‌اند - بتوانند پایه‌گذارى كنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعیه‌ى جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى این است؛ ما دنبال یك چنین تمدنى هستیم. این را شما جوانهاى عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید.

عمل خودمان را باید قرآنى كنیم، الهى كنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا كردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حركت كنیم و قدم برداریم. با قرآن كه انس میگیرید، قرآن را كه تلاوت میكنید، هر جایی دستورى است، هدایتى است، نصیحتى است، در درجه‌ى اول سعى كنید آن را در وجود خودتان، در باطن خودتان، در دل خودتان پایدار كنید و آن را به عمل خودتان نزدیك كنید. هر كدام از ما اگر در عمل این را متعهد شدیم، جامعه پیش خواهد رفت، جامعه قرآنى خواهد شد.

۱۳۹۱/۰۴/۳۱ بیانات در محفل انس با قرآن، اول رمضان المبارك ۱۴۳۳

 

معنای یوم الحسره

مرحوم آقاى میرزا جواد آقاى ملكى (رضوان اللّه‌ علیه) در كتاب شریف «مراقبات»شان یك جمله‌اى به مناسبت ساعت لیلت‌القدر دارند، كه من یادداشت كردم. البته این مربوط به همیشه است، اما ایشان به این مناسبت فرموده‌اند. «فاعلم یقینا انّك ان غفلت عن مثل هذه الكرامة و ضیعتها باهمالك»،؛ اگر غفلت كنیم، این فرصتها را تضییع كنیم، از دست بدهیم، بعد: «و رأیت یوم القیامة ما نال منها المجتهدون». وقتى روز قیامت میشود و اعمال انسانها را حاضر میكنند و صورت ملكوتى اعمال ما در آن‌جا حضور مى‌یابد، شما نگاه میكنید، مى‌بینید همین عملى كه میتوانستید انجام بدهید و ندادید، این كلمه‌ى حرفى كه میشد بزنید كه در آن خیر مردمى بود و نزدید، این قدمى كه میشد بردارید كه كسان مستحقى از آن منتفع میشدند و برنداشتید، این كار كوچك، به وسیله‌ى كسانى انجام شده است؛ عده‌اى تلاش كردند، جد و جهد كردند و چه ثواب عظیمى خداى متعال آن روز به آن‌ها میدهد. ما در آن روز از آن ثواب محرومیم. وقتى انسان مشاهده میكند دیگرى كه این عمل را انجام داد، این كار خیر را انجام داد، این قدم را برداشت، این عمل عبادى را انجام داد، به چه دستاورد عظیمى در آن روزى كه همه محتاجند، دست پیدا كرده است، ایشان میفرمایند: «ابتلیت بحسرة یوم الحسرة»؛ اینجاست كه انسان دچار حسرت میشود؛ چه حسرتى! كه اى كاش این كار را من انجام داده بودم، این قدم را برمیداشتم، این حرف را زده بودم، این كار را یا این حرف را ترك میكردم. بعد ایشان میفرمایند كه حسرتِ «یوم الحسرة» مثل حسرتهاى معمولى نیست. انسان در دنیا هم گاهى اگر یك كارى را بكند، دستاوردى خواهد داشت؛ نمیكند، بعد دچار حسرت و ندامت میشود. اما این كجا و آن كجا؟ ایشان میفرمایند: «الّتى تصغر عندها نار الجحیم و العذاب الألیم»؛ این حسرت آنقدر سخت است، آنقدر دردآور است كه در مقابل آن، آتش جهنم كوچك است. به تعبیرى، حسرت مثل سرب گداخته در درون انسان سرازیر میشود. «فتنادى فى ذلك الیوم مع الخاسرین النّادمین یا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه‌»، بعد «و لا ینفعك النّدم»؛ آن روز دیگر پشیمانى هم فایده‌اى ندارد.

 

پیش به سوی ایران دویست‌میلیونی

... جمعیت جوان و بانشاط و تحصیل‌كرده و باسواد كشور، امروز یكى از عاملهاى مهم پیشرفت كشور است. در همین آمارهایی كه داده میشود، نقش جوانهاى تحصیلكرده و آگاه و پرنشاط و پرنیرو را مى‌بینید. ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر كنیم. سیاست تحدید نسل در یك برهه‌اى از زمان درست بود؛ یك اهدافى هم برایش معین كردند. آنطورى كه افراد متخصص و عالم و كارشناسان علمىِ این قسمت تحقیق و بررسى كردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدى كه از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا كردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران كنیم. كشور باید نگذارد كه غلبه‌ى نسل جوان و نماى زیباى جوانى در كشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطورى كه كارشناسها بررسى علمى و دقیق كردند. این‌ها خطابیات نیست؛ این‌ها كارهاى علمى و دقیقِ كارشناسى‌شده است. اگر چنانچه با همین وضع پیش برویم، تا چند سال دیگر نسل جوان ما كم خواهد شد - كه امروز قاعده‌ى جمعیتى ما جوان است - و بتدریج دچار پیرى خواهیم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعیت كشور هم كاهش پیدا خواهد كرد؛ چون پیرى جمعیت با كاهش زاد و ولد همراه است. یك زمانى را مشخص كردند و به من نشان دادند، كه در آن زمان، ما از جمعیت فعلى‌مان كمتر جمعیت خواهیم داشت. این‌ها چیزهاى خطرناكى است؛ این‌ها را بایستى مسئولین كشور بجد نگاه كنند و دنبال كنند. در این سیاست تحدید نسل حتماً بایستى تجدیدنظر شود و كار درستى باید انجام بگیرد. این مسئله‌ى افزایش نسل و این‌ها جزو مباحث مهمى است كه واقعاً همه‌ى مسئولین كشور - نه فقط مسئولین ادارى - روحانیون، كسانى كه منبرهاى تبلیغى دارند، باید در جامعه درباره‌ى آن فرهنگ‌سازى كنند؛ از این حالتى كه امروز وجود دارد - یك بچه، دو بچه - باید كشور را خارج كنند. رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما باید به آن رقمها برسیم.

 

مدیریت مصرف، یک حرکت جهادی

... مسئله‌ى مدیریت مصرف، یكى از اركان اقتصاد مقاومتى است؛ یعنى مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر. هم دستگاه‌هاى دولتى، هم دستگاه‌هاى غیر دولتى، هم آحاد مردم و خانواده‌ها باید به این مسئله توجه كنند؛ كه این واقعاً جهاد است. امروز پرهیز از اسراف و ملاحظه‌ى تعادل در مصرف، بلاشك در مقابل دشمن یك حركت جهادى است؛ انسان میتواند ادعا كند كه این اجر جهاد فى‌سبیل‌اللّه‌ را دارد.

یك بُعد دیگرِ این مسئله‌ى تعادل در مصرف و مدیریت مصرف این است كه ما از تولید داخلى استفاده كنیم؛ این را همه‌ى دستگاه‌هاى دولتى توجه داشته باشند - دستگاه‌هاى حاكمیتى، مربوط به قواى سه‌گانه - سعى كنند هیچ تولید غیر ایرانى را مصرف نكنند؛ همت را بر این بگمارند. آحاد مردم هم مصرف تولید داخلى را بر مصرف كالاهایی با ماركهاى معروف خارجى - كه بعضى فقط براى نام و نشان، براى پز دادن، براى خودنمایی كردن، در زمینه‌هاى مختلف دنبال ماركهاى خارجى میروند - ترجیح بدهند. خود مردم راه مصرف كالاهاى خارجى را ببندند.

۱۳۹۱/۰۵/۰۳ بیانات در دیدار كارگزاران نظام، چهارم رمضان المبارك ۱۴۳۳

 

نفت‌فروشی، یکی از ضعف‌ها و مشکلات ماست

تحصیل ثروت از راه فروش منابع تمام‌‌‌شدنى مثل نفت و امثال نفت، رونق نیست، پیشرفت نیست؛ این خودگول‌‌‌زدن است. ما در این دام افتادیم. باید اقرار كنیم، قبول كنیم كه این یك تله است، یك دام است براى ملت ما. ما دچار خام‌‌‌فروشى شدیم. یك واقعیتى براى ما به ارث گذاشته شد، كشور هم به آن عادت داده شده است. البته در این سالها سعى شده كه یك مقدارى این اعتیاد مضر براى كشور، كنار گذاشته شود، لیكن به طور كامل پیش نیامده. ما باید اول اعتقاد پیدا كنیم كه باید كشور به جایی برسد كه بتواند با اختیار، هرگاه اراده كرد، سر چاه‌‌‌هاى نفت خودش را ببندد؛ ما باید به این باور برسیم. این حالا مسئله‌‌‌ى نفت است. خام‌‌‌فروشى‌‌‌ها در بخشهاى مختلفِ مواد خام و معدنى همچنان وجود دارد؛ و این یكى از ضعفهاى ماست، یكى از مشكلات كشور ماست. ما اگر بخواهیم از این وضعیت نجات پیدا كنیم، بخواهیم به رشد اقتصادىِ حقیقى نائل شویم، راهش تكیه‌‌‌ى به علم است؛ این هم از راه تقویت همین شركتهاى دانش‌‌‌بنیان، عملى است. ما باید به این سمت برویم.

۱۳۹۱/۰۵/۰۸بیانات در دیدار جمعی از پژوهشگران و مسئولان شركت‌های دانش‌بنیان، نهم رمضان المبارك ۱۴۳۳

 

شاعر مسئولیت دارد

شعر باید در خدمت ارزشها باشد. من انكار نمیكنم كه شعر آئینه‌ى احساس شاعر است و شاعر حق دارد احساس خود را، احساس شاعرانه‌ى خود را، درك شاعرانه‌ى خود را در قالب اشعارى كه قریحه‌ى سرودن آن را خدا به او داده، بریزد و ارائه كند - این را من كاملاً قبول دارم - منتها شعر به عنوان یك هنر والا، یك هنر برتر، به عنوان یك نعمت بزرگ الهى، یك مسئولیتى دارد؛ وظیفه‌اى هم دارد. غیر از بیان احساسات، شعر مسئولیتى هم دارد. به نظر من آن مسئولیت عبارت است از این‌که باید در خدمت دین و انقلاب و اخلاق و معرفت باشد. اگر چنانچه شعر این مسئولیت را انجام داد، حق تحقق پیدا كرده است؛ یعنى كارى بحق انجام گرفته، كارى عادلانه صورت گرفته. باید شعراى ما بروند در این جهت مضمون‌آفرینى كنند، تلاش كنند، جوششهاى ذوق و درون خودشان را به این سمت بكشانند. البته امروز و بخصوص در این محفل ما خوشبختانه از این چیزها كم نیست؛ لیكن من اصرار دارم كه در مجموعه‌ى حركت شعرى كشور، انسان این را محسوس‌تر مشاهده كند.

ببینید، باید وظیفه‌ى شعر به عنوان یك هنر، و وظیفه‌ى شاعر به عنوان یك هنرمند، در قبال آفرینش، در قبال خداى متعال، در قبال تعهد اسلامى و انقلابى مشخص شود و این وظیفه ادا شود. این وظیفه، سوق دادن بندگان خداست به سوى خدا؛ بركشیدن و بالا بردن اخلاق و معرفت جامعه است. البته شعر وظائف دیگرى هم دارد، اما اساس این است. شعر باید بتواند به معرفت مردم، به دین مردم، به اخلاق مردم، به حركت انقلابى ملت ما - كه یك پدیده‌ى بسیار پرارزش و ذى‌قیمت و كمیابى است - خدمت كند. این‌ها باید در شعر مورد ملاحظه قرار بگیرد.

 

مضمون انقلابی و اخلاقی باید در شعرتان باشد

... من نمیگویم شما مثل شعر بیدل، اول تا آخرِ غزل ده دوازده بیتى را عرفان بگوئید؛ یا مثل شعر اخلاقى صائب، همه‌ى مصرعها و ابیات یك غزل ده بیتى، هشت بیتى را پر كنید از مفاهیم اخلاقى - البته این كار آسانى هم نیست كه كسى بتواند انجام بدهد - من عرض میكنم شما اگر چنانچه در یك غزلِ هفت هشت بیتى، یك بیت را اختصاص بدهید به مضمون انقلابى یا اخلاقى یا معرفتى، این غزل، غزل انقلابى است؛ این غزل، غزل اخلاقى است و اثر خودش را میگذارد. فرض كنید معلم ریاضى اگر در اثناى درس ریاضى، به صورت تك مضراب، یك كلمه از توحید بگوید، از آفرینش بگوید، از عصمت پیامبران بگوید، من گمان میكنم گاهى اثرش از یك ساعت درس معلم تعلیمات دینى بیشتر است. من این تك‌مضرابها را در شعر غزلى از شما میخواهم. غزلتان را بگوئید؛ هرچه احساس دارید، هرچه عاطفه دارید، هرچه عشق و شور دارید، در ابیات غزل بریزید؛ منتها از این غزلِ هفت هشت بیتى، دو بیتش مخصوص یك مضمون ناب اسلامى و انقلابى و اخلاقى باشد. این یك نكته است، كه البته نكته‌ى مهمى است.

 

فرزند زمان باشید

... مسائل مهمى در كشور ما وجود دارد كه شعر میتواند از این‌ها بهره‌مند شود و در خدمت این مفاهیم در بیاید. مفاهیم هم مفاهیم شخصى نیست؛ مفاهیم ملى است. فرض بفرمائید امروز یك ظلم بزرگ هسته‌اى دارند به ما میكنند. درست است كه مثل میانمار، ما را قتل‌عام نمیكنند؛ خب، دستشان نمیرسد؛ دستشان میرسید، همین كار را هم میكردند؛ نمیتوانند؛ اما همان كارى كه میتوانند، در ظلم به این ملت و به این كشور دارند انجام میدهند. خب، این یك موضوع مهمى است. یا فرض بفرمائید دانشمندان ما را به شهادت میرسانند؛ این پدیده‌ى كوچكى نیست، پدیده‌ى مهمى است. میخواهند ترور كنند، تروریستند؛ خب، تو سرشان بخورد؛ وقتى كه تروریست سراغ دانشمند مى‌آید، مسئله از صرف یك ترور فراتر میرود؛ مسئله‌ى جبهه‌بندى و دشمنى با دانش است، با پرورش دانش در كشور است، با پرورش دانشمند در كشور است؛ مسئله ابعاد وسیعى پیدا میكند. پس این یك مسئله‌ى ملى است، یك مسئله‌ى بزرگ است؛ این‌ها باید در شعر منعكس شود. همان طور كه به نظرتان میرسد كه باید مثلاً براى میانمار یا مصر یا بیدارى اسلامى یا فلسطین یا جنگ سى و سه روزه شعر بگوئید - كه میگوئید و خوب هم هست و لازم هم هست - مسائل موجود كشورتان هم مسائلى هستند كه شما نمیتوانید از این‌ها صرفنظر كنید؛ این‌ها باید در عالَم شعر بیاید.

خب، یك عده‌اى هستند كه به مسائل كشور اصلاً اهمیت نمیدهند. من آدمهایی را مشاهده كردم كه مدعى میهن‌دوستى و مدعى عاشق این آب و خاك بودند، اما به مسائل این آب و خاك اهمیت نمیدادند. هشت سال در این كشور جنگ بود؛ این جنگ را جمهورى اسلامى كه راه نینداخته بود؛ بر جمهورى اسلامى تحمیل شده بود. خب، آنهایی كه با جمهورى اسلامى مخالفند، در این جنگ باید چه موضعى میگرفتند؟ باید چه كار میكردند؟ دولت، دولت جمهورى اسلامى است؛ اما ملت، ملت ایران است؛ شهر دزفول است، خرمشهر است، تهران است؛ چرا نسبت به آن بى‌تفاوت ماندند؟ چرا شعراى مطرح، هنرمندهاى مطرح، رمان‌نویس‌هاى مطرح، مقاله‌نویس‌هاى مطرح، روشنفكرهاى مطرح، نسبت به این قضیه بى‌تفاوت ماندند؟ آیا این بى‌تفاوتى عیب نیست؟ این بزرگترین عیب است. ایران كه ایران است؛ مگر دشمن به این كشور حمله نكرده؟ هیچ وسیله‌ى دفاعى ندارند. حداكثر دفاعى كه میتوانند از خودشان بكنند، این است كه بگویند ما نسبت به جمهورى اسلامى بدیم؛ این تعصب نگذاشته است كه ما در مورد ایران، در مورد تهران، در مورد خرمشهر، در مورد جوانهاى این كشور، در شعرمان یا در نثرمان یا در رمانمان، یك كلمه حرف بزنیم. خود همین دفاع از خود - كه حداكثر چیزى كه میتوانند بگویند، این است - براى آن‌ها بزرگترین ننگ است كه یك چنین تعصبى بر ذهن و روح و قلم و دل یك جمعى حاكم باشد.

 

در مصاف حق و باطل موضع داشته باشید

امروز شما مى‌بینید جبهه‌ى استكبار با همه‌ى وجودش، با همه‌ى توانش، با همه‌ى قدرت تبلیغاتى‌اش، با همه‌ى توانائى‌هاى تشكیلاتىِ سیاسى‌اش، در مقابل ملت ایران ایستاده و دارد كارهایی انجام میدهد - حالا این كارها چقدر اثر میكند یا نمیكند، آن بحث دیگر است - بالاخره دشمن دارد خباثت خودش را میكند؛ او كم نمیگذارد؛ او با مقابله‌ى با ملت ایران و كشور ایران، روح پلید و خبیث و ملعون خودش را دارد ارضاء میكند؛ این‌جا هم در مقابله‌ى با او سینه‌ها سپر شده، ایستادند، استقامت میكنند، مقاومت میكنند، دارد دفاع میشود؛ خب، این یك حادثه‌ى ملى است؛ این حادثه‌ى ملى را میتوانید از نظر دور بدارید؟ این‌ها باید در شعر منعكس شود. عرض كردم؛ من هیچ اصرار ندارم كه شما یك قصیده‌ى پنجاه بیتى درباره‌ى این قضیه بگوئید؛ نه، یك غزل هفت هشت بیتى بگوئید، یك بیتش، دو بیتش مثل یك تك‌مضراب، این مسئله را بیان كند. این‌ها لازم است. بالاخره در مصاف حق و باطل باید موضعى داشت؛ نمیشود بدون موضع بود.

۱۳۹۱/۰۵/۱۴بیانات در دیدار شاعران‌، در سالروز میلاد امام حسن مجتبى(ع)، پانزدهم رمضان ۱۴۳۳

 

مسئولین باید در دانشگاه‌ها حضور یابند

من عقیده‌ام این است كه مسئولین باید در دانشگاه‌ها شركت كنند؛ رؤساى سه قوه، مسئولین میانى، رئیس صدا و سیما، مسئولین سپاه و نیروهاى مسلح؛ این‌ها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرفهاى گفتنىِ دانشجوها را بشنوند. و من به شما عرض بكنم؛ آن‌ها هم براى دانشجوها حرفهاى گفتنى زیادى دارند. هیچ چیزى جاى این گفتگوى رو در رو و چهره به چهره را نمیگیرد؛ همانى كه سنت قدیمى روحانیون ما بوده كه بنشینند روى منبر، با مردم چهره به چهره حرف بزنند. در این كار، یك اثرى هست. حالا آن خواهرمان راجع به تأثیرات الكترومغناطیسى گفتند؛ هیچ بُعدى ندارد كه تأثیرات الكترومغناطیسىِ انسان به انسان و چهره به چهره در این دیدارها وجود داشته باشد. این كار تأثیر دارد؛ هم آن‌ها میشنوند، هم میشنوانند. خیلى از مطالبى، ابهامهائى، سؤالهایی كه امروز در ذهن نسل جوان ما در جریان است، در توضیحات مسئولین، این سؤالها پاسخ داده خواهد شد؛ ابهامها و گره‌ها باز خواهد شد. من آن وقتى كه توانایی جسمى بیشترى داشتم، زیادتر در دانشگاه‌ها شركت میكردم؛ الان هم واقعاً اگر بتوانم و مجال و وقت باشد، دوست دارم در فاصله‌هاى نزدیك به نزدیك در دانشگاه شركت كنم؛ منتها دیگر حالا «لا یكلّف اللّه نفسا الّا وسعها»؛1 از مثل من و سنین من و اشتغالات من، گمان نمیكنم جوانها خیلى انتظاراتى داشته باشند؛ اما مسئولین كشور نه، میتوانند و باید شركت كنند. من الان هم از همین جا به مسئولین سفارش میكنم كه در جلسات دانشجویی شركت كنند؛ بیایند، بشنوند از دانشجوها، و بگویند به دانشجوها.

 

سرمایه‌داری با سرمایه‌سالاری فرق دارد

... آنچه كه در دنیا به عنوان نظام سرمایه‌دارى وجود دارد، حقیقت و جوهره‌اش سرمایه‌سالارى است. نفس داشتن سرمایه و به كار انداختن سرمایه براى پیشرفت كشور، چیز بدى نیست؛ چیز ممدوحى است؛ به هیچ وجه مذموم نیست. آنچه كه مذموم است، این است كه سرمایه و سرمایه‌دارى محور همه‌ى تصمیمهاى كلان یك كشور و یك جامعه باشد؛ همه چیز را به سمت خودش بكشد؛ همان بلایی كه بر سر بلوك سرمایه‌دارى و بلوك غرب آمد، كه امروز دارند نتائجش را درو میكنند. این حوادثى كه امروز در اروپاست، این فشارهاى سنگین اقتصادى كه دارد به مردم وارد مى‌آید، این‌ها ناشى از ذات نظام سرمایه‌سالارى است؛ همان سرمایه‌دارى زالوصفت است، همان سرمایه‌دارى مذموم است. اما این‌که نه، كسانى داراى سرمایه باشند، سرمایه را در خدمت رشد جامعه بگذارند - البته سرمایه‌دار سود هم خواهد برد؛ هم آن كار خوب است، هم آن سود حلال است - هیچ اشكالى ندارد. كار اگر چنانچه با ضابطه‌ى صحیح انجام بگیرد - كه نگاه عدالت‌محور اسلام معطوف به این معناست - هیچ اشكالى ندارد. بنابراین كلمه‌ى «سرمایه» و كلمه‌ى «سرمایه‌دار» به هیچ وجه چیز مذمومى نیست.

سعى كنیم نگاه سوسیالیستى و ماركسیستى بر تفكر اقتصادى ما غلبه پیدا نكند. آن‌ها نگاهشان نگاه دیگرى است. در نظام سوسیالیستى، نفس سرمایه محكوم است؛ در نظام اسلامى به‌هیچ‌وجه اینجورى نیست؛ سرمایه محكوم نیست، سوء استفاده‌ى از سرمایه محكوم است. نمیشود هم كسى بگوید آقا سرمایه طبیعتش سوء استفاده است. نخیر، اینجورى نیست. میتوان با مقررات درست، با مدیریت صحیح، سرمایه را در جهت درستى هدایت كرد و راه برد.

 

پازل دشمن را تکمیل نکنید

... به‌هیچ‌وجه توصیه‌ى ما این نیست كه شما انتقاد نكنید. خب، چه كار كنیم كه این انتقاد، تكمیل كننده‌ى پازل دشمن نباشد؟ روى این مسئله فكر كنید. نه این‌که بگوئیم تكمیل پازل دشمن كه یك امر منفى است، با لزوم انتقاد كه یك امر مثبت است، منافات دارد؛ نه، خب خود شما هم گفتید؛ من انتقاد كردم، در همه‌ى دنیا نقل هم شد؛ اما هیچ كس در دنیا ادعا نخواهد كرد كه فلانى علیه نظام اسلامى یا فرض كنید كه علیه تشكیلات مدیریت اجرایی یا تقنینى كشور دارد اقدام میكند. خب، شما هم همین جور انتقاد كنید. بنابراین انتقاد كردن میتواند به شكلى انجام بگیرد كه به‌هیچ‌وجه مقصود دشمن را برآورده نكند و به تعبیرى كه ما عرض كردیم، پازل دشمن را تكمیل نكند.

 

نظر کارشناسی معتبر است

... هیچ نظر كارشناسى‌اى كه مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضح‌تر؟! نظر كارشناسى، نظر كارشناسى است. كار كارشناسى، كار علمى، كار دقیق به هر نتیجه‌اى كه برسد، آن نتیجه براى كسى كه آن كار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهى اوقات میشود كه این حقیر خودش در یك زمینه‌اى كارشناس است؛ بالاخره ما هم در یك بخشهایی یك مختصر كارشناسى‌اى داریم؛ این نظر كارشناسى ممكن است در مقابل یك نظر كارشناسى دیگر قرار بگیرد؛ خیلى خوب، دو تا نظر است دیگر؛ كسانى كه میخواهند انتخاب كنند، انتخاب كنند. در زمینه‌هاى فرهنگى، در زمینه‌هاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما یك مختصرى سررشته داریم، یك قدرى كار كردیم؛ این میشود نظر كارشناسى. به هر حال هیچگاه اعلام نظر كارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدایی از رهبرى و ولایت و این حرفها به حساب نمى‌آید و نباید بیاید.

 

امروز علم‌آموزی یک جهاد است

... یكى از چیزهایی كه ما از دانشجوها توقع داشتیم و این به طور طبیعى در دانشگاه و در محیط جوان وجود دارد و بنده هم اصرار داشتم كه این حالت در دانشگاه زنده بماند، مسئله‌ى آرمان‌گرایی است. البته ما در دیدار با مجموعه‌ى كارگزاران نظام در اوائل ماه، درباره‌ى آرمان‌گرایی و نسبتش با واقع‌گرائى، این‌جا مقدارى صحبت كردیم و بحث كردیم؛ كه حالا شاید بعضى شنیده باشید. مسئله‌ى واقع‌گرایی در جاى خودش محفوظ است، من هم بعد یك اشاره‌اى خواهم كرد؛ لیكن آرمان‌گرائى، هم در سیاست، هم در همه‌ى صحنه‌هاى دیگر - مثل آرمان‌گرایی در علم - باید مورد توجه باشد. آرمان‌گرایی در علم، یعنى در زمینه‌ى مسائل علمى باید دنبال قله بود؛ كه این، توجه شما را به درس خواندن و خوب درس خواندن باید نتیجه بدهد. من به شما عرض بكنم؛ امروز درس خواندن، علم‌آموزى، پژوهش و جدیت در كار اصلى دانشجوئى، یك جهاد است.

 

محیط دانشگاه باید معنوی باشد

محیط دانشگاه به دلیل این‌که محیط جوان است، باید محیط پاكیزه‌اى باشد. بعضى خیال میكنند دانشگاه یعنى محیطى كه در آن، تقید به دین و پایبندى به دین و اخلاق و این‌ها خیلى لزومى ندارد و مطلوب نیست. این ناشى از بناى غلطى است كه در دوران طاغوت، در آغاز پیدایش دانشگاه، پایه‌ریزى شد. آن روز كسانى دانشگاه را به وجود آوردند كه به اصل دین و معنویت و اخلاق اعتقاد نداشتند؛ شیفته‌ى غرب و فریفته‌ى اخلاقیات غرب بودند. البته آن شیفتگى و فریفتگى، شكل عمومى‌اش بود؛ یك عده‌اى‌شان هم مزدور و مأمور غرب بودند. بنا بود این‌ها در داخل كشور طراحى و برنامه‌ریزى كنند كه تسلطى را كه به شكلى در دوران قاجار داشتند، در دوران پهلوى همان تسلط را و بیشترش را به شكل دیگر و آرامترى داشته باشند؛ تربیت یك نسل روشنفكر و درس‌خوانده و تحصیلكرده‌اى كه غربى بیندیشد؛ ایرانى است، اما فرانسوى و انگلیسى و آمریكایی فكر میكند؛ آرزوهایش آرزوهاى یك فرد آمریكایی است؛ اقدام و عملش هم اقدام و عمل یك فرد آمریكایی یا انگلیسى است؛ اگرچه ملیتش ایرانى است و ساكن ایران هم هست. آن‌ها تربیت یك چنین نسلى را دنبال میكردند.

 

ویژگی‌های آرمان‌گرایی

... آرمان‌گرایی را با پرخاشگرى اشتباه نكنیم؛ تصور نكنیم كه هر كس آرمان‌گراتر است، پرخاشگرتر و دعواكن‌تر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعین‌حال پرخاشگر هم نبود. در آیه‌ى شریفه میفرماید: «اشدّاء على الكفّار».2 «اشداء» جمع «شدید» است. شدید یعنى سخت، سخت یعنى نفوذناپذیر. هر جسمى كه سخت‌تر باشد، وقتى با جسم دیگرى اصطكاك پیدا كرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همه‌مان اینجورى باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معناى دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهى اوقات انسان احساساتش غلبه میكند و میخواهد یك كارى را انجام بدهد. این دوره‌ى احساسات شما، دوره‌ى جوانى است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دوره‌ها را گذراندیم. یك مدتى جوان بودیم، جوان پراحساساتى هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جورى است. ببینید، یك جاهایی احساساتى وجود دارد كه این احساسات باید كنترل شود.

... هیچ منافاتى وجود ندارد بین انجام دادن وظائفى كه جوانى و آرمان‌گرایی به انسان دیكته میكند، و بین ملاحظه‌ى مصالح مدیریتى كشور، ملاحظه‌ى قانون، ملاحظه‌ى تدبیر و درایت مدیریتى در كشور. یعنى میتوان آرمان‌گرا بود، به احساسات جوانى هم پاسخ داد و بر طبق اقتضاى جوانى و آرمان‌گرایی عمل كرد؛ در عین حال جورى هم بود كه با مصلحت كشور و با مصالح مدیریتى كشور تعارض و اصطكاكى نداشته باشد. بنابراین به نظر من توقع از مجموعه‌ى دانشجوئى، جزو توقعات زیادى نیست؛ میتوان چنین توقعى را از دانشجوها داشت.

 

از غیبت و تهمت بپرهیزید

... پرهیز از قول به غیر علم، از غیبت، از تهمت. من خواهش میكنم شما جوانهاى عزیز به این مسئله اهتمام بورزید. همین طور كه در زمینه‌هاى مختلف اهتمام به طهارت عملى دارید - به نماز اهتمام دارید، به روزه اهتمام دارید، به پرهیز از تعرضهاى جنسى اهتمام دارید - به این مسئله هم اهتمام داشته باشید. اگر چنانچه ما چیزى را به كسى نسبت بدهیم كه در او نیست، خب این میشود تهمت. اگر چنانچه چیزى را بگوئیم كه به آن علم نداریم؛ مثلاً یك شایعه است - یك نفرى یك حرفى را از قول یكى نقل میكند، ما هم همان را دوباره تكرار میكنیم - خب، این كمك كردن به شایعه است، این شایعه‌پردازى است؛ قول به غیر علم است. قول به غیر علم، خود قولش هم اشكال دارد، عمل كردن به آن امر غیر معلوم و بدون علم هم اشكال دارد؛ «و لا تقف ما لیس لك به علم».3 «لا تقف»، یعنى چیزى را كه علم به آن ندارى، دنبال نكن، دنبال نرو. دنبال كردن، هم در زمینه‌ى عمل هست، هم در زمینه‌ى گفتار هست. وقتى شما یك چیزى را گفتید كه به آن علم ندارید، این هم اختفاء امرى است كه انسان به آن علم ندارد. لذا دنبالش میفرماید: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولا.»

 

قدرت‌طلبی ممنوع

رقابت بر سر پست و مقام. خب، در یك دوره‌اى دانشجوهاى تشكلهاى اسلامى و ارزشى منزوى بودند؛ مسئله‌ى پست و مقام و احیاناً چرب و شیرین و این‌ها مطرح نبود، اما حالا گوشه و كنار ممكن است مطرح باشد؛ لذا مراقب باشید. یكى از لغزشگاه‌هاى بزرگ ما انسانها و افراد بشر، همین رقابتهاى بر سر پست و مقام و آبرو و اینهاست، كه آدمهاى گردن‌كلفت را گاهى به زمین میكوبد. البته من عقیده‌ام این است كه شما جوانها همچنان كه در نیروى جسمانى بر ما پیرمردها فائق هستید، در نیروى اراده و توانایی تسلط بر نفس هم بهتر از مائید. جوان اگر چنانچه همت كند، انگیزه داشته باشد و بخواهد عمل كند، در زمینه‌هاى معنوى و روحى و مبارزه‌ى با نفس هم از آدمهاى مسن و پابه‌سن‌گذاشته و پیرمردى از قبیل ماها قوى‌تر است و توانائى‌اش بیشتر است. پس میتوانید.

 

معرفت را از سایت‌ها و وبلاگ‌ها نگیرید

... اولاً معرفتهاتان را بالا ببرید. عزیزان من! سقف معرفت خودتان را، سایتهاى سیاسى و اوراق روزنامه‌ها و پرسه زدن در سایتهاى گوناگون قرار ندهید؛ سقف معرفت شما این‌ها نیست. البته من امروز از این حرفهایی كه زدند، حقیقتاً لذت بردم؛ حرفهاى خوب، حرفهاى پخته، تعبیراتِ جاافتاده، جمله‌بندى‌هاى درست؛ این خوشحال‌كننده است. من میخواهم بگویم هرچه میتوانید، اولاً در این بخش كار كنید. سطح معرفت را بالا ببرید. با قرآن، با نوشتجات مرحوم شهید مطهرى، با نوشتجات فضلاى بزرگى كه خوشبختانه امروز در حوزه‌هاى علمیه حضور دارند، آشنا شوید. امروز فضلاى جوانى در حوزه‌هاى علمیه هستند كه میتوانند در این قسمت به مجموعه‌ى جوانهاى دانشگاهى یارى بدهند؛ كمااینكه كارهاى خوبى هم دارد انجام میگیرد. سطح معرفت دینى بالا برود؛ این یكى از كارهاست كه حتماً لازم است. به نظر من آن كارى كه مهم است انجام بگیرد، مطالعات اسلامى است.

۱۳۹۱/۰۵/۱۷بیانات در دیدار دانشجویان، هفدهم رمضان المبارك ۱۴۳۳

 

پی‌نوشت:

1. بقره، 286.

2. فتح، 29.

3. اسراء، 36.

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار