مخاطب را به پیمودن راه تشجیع کنید
... باید شما نگاه كنید ببینید كدام بیان، ذكر كدام منقبت، بیان كدام فضیلت، مخاطب شما را هدایت میكند؛ این آن نكتهاى است كه من در طول این سالهاى متمادى ... همیشه تكرار كردم. ببینید چه بخوانید، چه بگویید، مستمع شما میشود متنوّر به نور فاطمهى زهرا(س). یك چیزهایی هست كه گفتن آنها هیچ گشایشى و هیچ فتوحى در ذهن شنوندهى شما به وجود نمىآورد، هیچ بهجتى در جان مستمع شما به وجود نمىآورد؛ اینها را نگویید. آن چیزهایی را بگویید كه دلها را نرم میكند، خاشع میكند، به پیروى از فاطمهى زهرا(س) راغب میكند. آن چیزهایی را بگویید كه میتواند مستمع شما را به پیمودن راهى كه آن بزرگوار رفت، تشجیع كند، تشویق كند. اینها فكر لازم دارد، آموزش لازم دارد؛ كار، آسان نیست.
به سخط الهی نیز فکر کنید
ما از این نكته نباید غفلت كنیم. شفاعت به جاى خود محفوظ، محبت به جاى خود محفوظ، ولایت به جاى خود محفوظ؛ اما خداى متعال، هم رحمت دارد، هم سخط دارد. سخط الهى را هم به یاد خودمان بیاوریم؛ اول به یاد خودمان، بعد به یاد مردم. این است كه دلهاى ما را تكان میدهد، این است كه ما را از اعماق جهالتها و مادیگرىها و گرفتارىها بیرون میكشد؛ اینها جزء نیازهاى ماست. دنیا را بشناسیم، آخرت را بشناسیم، وظیفه را بشناسیم، جهاد را بشناسیم.
قدر سرمایههای معنوی را بدانید
همین نماز، یكى از سرمایههاست. نماز را میخوانیم، با غفلت عبور میكنیم؛ مثل این است كه یك انسان مبتلا به فقر غذایی، كمبود ویتامین، كمبود پروتئین، محتاج مواد لازم، به یك جعبهاى دسترسى پیدا كند كه پر از همهى این موادى است كه او احتیاج دارد؛ بعد آن را بو كند، كنار بگذارد! خب، باز كن، بخور، استفاده كن، نیرو را بفرست به بدن خودت؛ همین طور بو میكنى، میگذارى كنار؟! حالا آنهایى كه اصلاً اعتناء نمیكنند، هیچ. ما نماز را همینطور بو میكنیم، میگذاریم كنار! كلمه كلمهى نماز درس است، كلمه كلمهى نماز حال است؛ اگر قدرش را بدانیم. روزه همین جور است، زكات همین جور است، جهاد همین جور است، تعالیم دین همین جور است؛ مداحى شما هم همین جور است. مداحى شما هم جمله جملهاش، كلمه كلمهاش میتواند مغذى باشد؛ میتواند مستمع را رشد بدهد.
در مسیر ائمه(ع) حرکت کنید
... ائمهى ما (ع) كه بدون تردید رتبه و مقامشان از ملك و فرشتگان مقرب خدا بالاتر است، جورى زندگى نكردند، جورى حرف نزدند، جورى مشى نكردند كه از دسترس ما خارج باشند؛ نه. به فرمودهى مرحوم علامهى طباطبایی، مِثل آن كسى است كه روى قلهى كوه ایستاده است، به مردم میگوید بیایید اینجا؛ به سمت خود، به سمت قله، به سمت اوج فرا میخواند. اینجورى نیست كه اینها مثل برجستگان دروغین دنیاى مادى و داراى معنویتهاى قلابى، بروند توى برج عاج و اتاق شیشهاى بنشینند، كسى به اینها دسترسى نداشته باشد؛ نه، میگویند بیایید، بیایید. راه همین است؛ ما باید دنبال ائمه راه بیفتیم؛ زندگى آنها الگوى ماست. بله، «الا و انّكم لا تقدرون على ذلك»؛ ما مثل آنها نمیتوانیم حركت كنیم؛ ما لیاقت این را نداریم، طاقت این را نداریم؛ اما میتوانیم آن راهى را كه آنها رفتند، مسیر زندگىمان قرار بدهیم؛ این را جهت قرار بدهیم، در این جهت حركت كنیم.
حجاب، مانع مبارزه زنان نیست
در یك برههاى، مبارزات مشروطیت آرام بود؛ بعد شدت پیدا كرد، كه همه وارد شدند. آن وقتى كه هنوز همه وارد نشده بودند و در واقع فقط یك عدهاى از علما و خواص دنبال این قضایا بودند، زنها بلند شدند، یك اجتماعى تشكیل دادند، آمدند اینجا سر راه حاكم و زمامدار وقت را گرفتند، او از دست اینها فرار كرد، رفت در كاخش مخفى شد! رفتند آن طرف، فراشباشىهاى دستگاه حكومت، اینها را كتك زدند. آن زمان با چادر و چاقچور وارد میدان شده بودند. اكثر قریب به همهى شماها چاقچور را ندیدهاید. چادر و چاقچور و روبند، نوع بستهى حجاب اسلامى - ایرانى بود. با آن حالت، اینها وارد این میدان شدند. حالا یك عدهاى خیال میكنند زن تا وقتى كه بىحجاب نباشد، بىاخلاق نباشد، نمیتواند در میدانهاى گوناگونِ اجتماعى و سیاسى وارد شود. در همین انقلاب خود ما، در بعضى از نقاط كشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند، در خیابانها حركت راه انداختند و مقابله كردند؛ كه ما اطلاع قطعى داریم. در دوران انقلاب همین جور، در مبارزات گوناگون بعد از پیروزى انقلاب همین جور، در جنگ تحمیلى همین جور.
... در زیارت خانوادههاى شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاعتر و مقاومتر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را میشود با محبت پدر مقایسه كرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ كند مثل دستهى گل، بعد راضى بشود كه او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد براى اینكه جمهورى اسلامى دشمنشاد نشود، بر جنازهى او گریه هم نكند! كه بنده مكرر به این خانوادههاى شهدا گفتم گریه كنید؛ چرا گریه نمیكنید؟ گریه ایرادى ندارد. گریه نمیكردند، میگفتند میترسیم جمهورى اسلامى دشمنشاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار».(6) زنهاى ما اینهایند؛ امتحان خوبى دادند.
آثار حفظ حجاب، عمیق و ماندگار است
انسان در دوران جوانى خیال میكند دنیا ثابت است، ساكن است، همیشه همین جور است؛ به سن ما كه رسیدید، یك نگاه میكنید، مىبینید دنیا عجب سریع میگذرد؛ چشم به هم میزنید، گذشته. خب، آن طرف: «و انّ الدّار الأخرة لهى الحیوان»؛ زندگى و حیات، آنجاست. «ذلك الّذى یبشّر الله عباده» - كه امروز در آیات كریمه میخواندند - بشارتهاى الهى آنجاست. هم براى آنجا، هم براى حفظ عزت كشور و پیشرفت كشور، وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندى را خانمها باید مراقبت كنند؛ این وظیفه است. خودنمایی و جلوهفروشى، یك لحظه است و آثار سوء آن براى كشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتّى براى سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالى كه ملاحظهى عفاف، ملاحظهى حدود شرعى در رفتار و حركات بانوان، اگر چنانچه سختىاى داشته باشد، سختىِ كوتاهى است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگارى است. خود خانمها خیلى باید مراقبت كنند مسئلهى حجاب را، مسئلهى عفاف را؛ وظیفهى آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.
حجاب مایهى تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهى مادیگرایان، مایهى اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهاى خود، با عریان كردن آن چیزى كه خداى متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را كوچك میكند، خودش را سبك میكند، خودش را كمارزش میكند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگین شدن كفهى آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلى قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهى حجاب تشكر كرد؛ این جزو نعمتهاى الهى است.
7) عنكبوت: 64
8) شورى: 23
۱۳۹۱/۰۲/۲۳بیانات در دیدار جمعى از مداحان سراسر كشور در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها
عزت نفس، راه مقابله با شیاطین است
معروف است كه میگویند اسكندر مقدونى در یك راهى میگذشت، مردم به او كرنش میكردند. یك مرد پارساى مؤمنى در یك گوشهاى نشسته بود، كرنش نكرد، احترام نكرد، بلند نشد. اسكندر تعجب كرد، گفت: او را بیاورید. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من كرنش نكردى؟ گفت: زیرا تو غلامِ غلامان منى؛ چرا در مقابل تو كرنش كنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زیرا تو غلام شهوت و غضب خود هستى، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختیار منند، من بر آنها غالبم.
اگر عزت نفس در درون لایههاى عمیق وجود انسان نفوذ كرد، آن وقت شیطان بر انسان اثر نمیگذارد؛ هوىهاى نفس در انسان اثر نمیگذارد؛ شهوت و غضب، انسان را بازیچهى خود قرار نمیدهد.
ما امام را اینجور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزهى علم و تدریس، چه در دوران مبارزهى دشوار، و چه در حوزهى مدیریت و حاكمیت - آن وقتى كه در رأس كشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همهى اینها مصداق «و توكّل على العزیز الرّحیم» بود. براى همین بود كه كارهاى بزرگى كه همه میگفتند نشدنى است، با طلوع امام، این كارها شدنى شد؛ همهى سدهایی كه گفته میشد شكستنى نیست، با حضور امام، این سدها شكستنى شد. او علاوه بر اینكه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوى بود، روح عزت را در ملت هم زنده كرد.
باید در تاریخ تعمق کرد
عزت ملى. ما ایرانىها در طول تاریخ طولانى خودمان دورانهاى متفاوتى را گذراندهایم؛ عزت هم داشتیم، ذلت هم داشتیم؛ اما در این دوران طولانىِ دویست سالهى منتهى به انقلاب، ما یك دوران سختِ تاریكِ ذلت را گذراندیم. خیلىها از تاریخ بىخبرند، و خیلىها تاریخ را سرسرى نگاه میكنند. باید در تاریخ تعمق كرد، از تاریخ درس گرفت.
دویست سال ذلتبار در تاریخ ایران
ما در این دویست سال، یك دوران تاریكِ ذلت را از سر گذراندیم... در همین دوران بود كه رئیس سه كشور - كه متحدین جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اینكه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینكه به دولت مركزى كمترین اعتنایی بكنند، در اینجا جلسه تشكیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكیل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامهاى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتناى اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببینید ذلت یك دولت مركزى كه سرریز میشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى میشود؟ این، حضیض ذلت یك حكومت و یك ملت است. این، مال دوران دویست سالهى ماست.
البته در این میان، استثناهایی وجود داشت: مثلاً یك امیركبیرى سه سال بر سر كار آمد. یا فتواى میرزاى بزرگ شیرازى توانست قضیهى تنباكو را فیصله بدهد. یا علما در قضیهى مشروطیت دخالت كردند. یا نهضت ملى شدن نفت در یك دورهاى به راه افتاد. همهى اینها كارهاى كوتاهمدت، موقت و بعضاً بكلى ناكام بود؛ اما روال كلى، حركت كلى، حركت ذلت بود كه بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخساز، بر این ملتِ داراى مواریث عظیم تاریخى تحمیل شده بود.
انقلاب ما عزتآفرین بود
شما نگاه كنید جشنهاى یادبود انقلابهاى دنیا در كشورها چگونه انجام میگیرد. یك مراسم رسمىاى درست میكنند، یك عدهاى از رجال یك جایی جمع میشوند، احیاناً نیروهاى مسلحى هم رژه میروند. در ایران، سالروز پیروزى انقلاب - یعنى بیست و دوى بهمن - به وسیلهى میلیونها مردم در سرتاسر كشور با شوق و ذوقِ فراوان انجام میگیرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگیزتر و مهمتر و بزرگتر؛ این نشاندهندهى زنده بودن این ملت و پیشرفت این ملت در اهداف انقلابى است.
... مىبینند یك چند تا جوان، یك چند تا زن یا مرد، یك عمل خلافى انجام دادند، فوراً رویش یك قضاوت كلى میگذارند؛ این غلط است. مردم به معنویات توجه دارند. ... یكى از شلوغترین، گرمترین و پرشورترین مراكز اعتكاف، مساجد دانشگاههاى ماست؛ غیر از مساجد عمومى و مساجد بزرگ، كه همه در آن شركت میكنند. این نشاندهندهى حركت مردم به سمت معنویت است. با اینهاست كه ما میتوانیم تشخیص بدهیم، قضاوت كنیم، حكم كنیم به این كه كشور ما، ملت ما، در حال پیشرفت است. در همهى ابعاد، كشور دارد پیشرفت میكند؛ و همه در زیر پرچم اسلام و در سایهى دعوت الهى این مرد بزرگ، این انسان والا، این جانشین بحق پیامبران و اولیاء الهى. این مرد بزرگ راه را در مقابل ملت ما باز كرد.
از ایران اسلامی میترسند، نه از ایران هستهای!
محافل سیاسى و رسانهاى دنیا از خطر ایران هستهاى دم میزنند؛ كه ایران هستهاى خطر دارد! من میگویم اینها دروغ میگویند، اینها فریبگرى میكنند. آنچه آنها از آن میترسند و باید هم بترسند، ایرانِ هستهاى نیست؛ ایرانِ اسلامى است. ایران اسلامى است كه در اركان قدرت استكبارى زلزله انداخته است. ملت ایران اثبات كردند كه بدون تكیهى به آمریكا، بدون تكیهى به قدرتهاى مدعى، بلكه با دشمنىهاى آمریكا و قدرتهاى مدعى دنیا، یك ملت میتواند به پیشرفت واقعى دست پیدا كند. این درس است؛ آنها از این درس میترسند. آنها میخواهند به ملتها بباورانند، به زبدگان و نخبگان سیاسى بباورانند كه بدون كمك آمریكا و بیرون از حوزهى نفوذ آمریكا نمیشود پیشرفت كرد. ملت ایران اثبات كرده است كه بدون آمریكا، بلكه با دشمنى آمریكا میتواند به پیشرفت دست پیدا كند. این درس بزرگى است؛ آنها از این میترسند.
دچار تکبر نشویم
... عزیزان من، جوانهاى عزیز، مردم مؤمن! بله، ما ركورد زدیم، ما پیشرفت كردیم؛ اما اگر دلمان را به آنچه كه تاكنون به دست آوردیم، خوش كنیم، شكست خواهیم خورد؛ اگر توقف كنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتى شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان كشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحورى شویم، دچار تكبر شویم، دچار خودشگفتى شویم، تودهنى خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهى این است. در پى كسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوى نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگرى و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ كنیم؛ همچنان كه این مرد بزرگ خود را حفظ كرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیهى شریفه خواهیم شد كه: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار».
اشرافیگری ممنوع است
در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگرى ممنوع است؛ لذتجویی ممنوع است؛ به فكر جمع كردن زخارف دنیا افتادن، براى مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست كه میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حركت میكنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزى كه ملت ایران به قله برسد، دشمنىها تمام خواهد شد. آن روزى كه ملت ایران به قله برسد، معارضههاى خباثتآلود به پایان خواهد رسید. ما تا آن روز فاصله داریم. حركت را باید بىوقفه ادامه دهیم. من به جوانها، به مسئولین، به دانشجویان، به علماى بزرگوار، به كسانى كه توانایی سخن گفتن با مردم دارند، به كسانى كه تأثیرگذارى بر روى اذهان مردم دارند، عرض میكنم: ما بایستى این حركت به سمت پیشرفت را بىوقفه ادامه دهیم؛ هم در زمینهى سیاست، هم در زمینهى علم و فناورى، هم بخصوص در زمینهى اخلاق و معنویت. خودمان را تهذیب كنیم، خودمان را اصلاح كنیم، عیوب خودمان را بشناسیم و درصدد رفع آن عیوب بربیاییم. اگر این كار را بكنیم، این موانعى كه دشمنان ما بر سر راه ما ایجاد میكنند، اثر نخواهد گذاشت. تحریم اثرى ندارد. تحریم نمیتواند ملت ایران را از حركت به جلو باز بدارد. تنها اثرى كه این تحریمهاى یكجانبه و چندجانبه بر روى ملت ایران میگذارد، این است كه نفرت و دشمنى از غرب در دل مردم ما عمیقتر میشود.
انقلابهای عربی، همه بیداری اسلامی است
این جنبشها و انقلابهاى منطقه را كه نگاه كنید، مىبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبى و تونس و همچنین كشورهایی كه هنوز آتش زیر خاكسترند و یك روزى شعلهور خواهند شد، همهى اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملى و عدالت اجتماعى و آزادى، و همه در سایهى اسلام است. اینكه میگوییم بیدارى اسلامى، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهاى مسلمان عدالت را میخواهند، آزادى را میخواهند، مردمسالارى را میخواهند، اعتناى به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام مىبینند، نه در مكاتب دیگر؛ چون مكاتب دیگر امتحانداده و شكستخوردهاند. بدون مبناى فكرى هم كه نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بیدارى اسلامى. ماهیت جنبشها این است.
هیاهوی صهیونیستها از وحشت است
این داد و بیدادهایی كه مىبینید از قول سران صهیونیست نقل میشود و دم از كار نظامى و حملهى نظامى میزنند، اینها حاكى از دست خالى و حاكى از وحشت و حیرانى آنهاست؛ میدانند كه در این شرائط، از همیشه آسیبپذیرترند؛ هرگونه قدم كجى بردارند، هرگونه حركت ناشایستى انجام بدهند، مثل صاعقهاى بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
غربىها و آمریكاییها هم كه همیشه پشتیبانهاى بىقید و شرط رژیم غاصب بودهاند، امروز از همیشه گرفتارترند. امروز غرب با سیلى صورت خودش را سرخ نگه داشته است. آنها مشكلات مالى، مشكلات پولى، مشكلات اقتصادى، مشكلات اجتماعى دارند و در مواجههى با مردمِ خودشان درماندهاند. چندین حكومت طرفدار آمریكا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر میدان پیدا كنند، هر گونه نشانهى استكبار آمریكایی را كه در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان این است. خود آمریكا هم بدتر از همه. ملتها از آمریكا متنفرند. آمریكا دچار بحران است. البته میخواهند این بحران را منتقل كنند به آسیا، منتقل كنند به آفریقا، منتقل كنند به خاورمیانه؛ با حادثهآفرینى در كشورهاى دیگر و مناطق دیگر، ضعف خودشان را بپوشانند. از جملهى كارهایی كه میخواهند بكنند، این است كه در همین منطقه، این انقلابهاى عظیم مردمى را به ضد خودشان تبدیل كنند؛ مردم را به اختلافات قومى، اختلافات مذهبى، اختلافات طائفى سرگرم كنند. ما باید هوشیار باشیم.
اختلاف شیعه و سنی توطئه دشمن است
امروز آمریكاییها از تجربهى انگلیسىها دارند استفاده میكنند در ایجاد اختلاف مذهبى بین شیعه و سنى. انگلیسها متخصص دشمنى انداختن بین گروههایند - از جمله بین شیعه و سنى در دنیاى اسلام - از چند صد سال قبل آنها اینكاره بودند. آمریكاییها دارند از تجربهى آنها استفاده میكنند. مسئلهى فلسطین پیش مىآید، مسئلهى مصر پیش مىآید؛ بمجردى كه در مقابل حركت مردم قرار میگیرند، به یك جورى، با یك ترفندى، با یك خدعهاى، فوراً مسئلهى مذهبى را مطرح میكنند. همه باید بیدار باشند؛ سنى بیدار باشد، شیعه بیدار باشد، عالم مذهبى بیدار باشد، نخبهى دانشگاهى بیدار باشد، آحاد مردم بیدار باشند؛ بفهمند چه كار میكنند، بفهمند توطئهى دشمن را و نقشهى دشمن را؛ به نقشهى دشمن كمك نكنند. این كارى است كه امروز آنها دارند انجام میدهند.
پیروزی با انقلابیون منطقه است
نگاه ما به منطقه، امیدوارانه است. كشور مصر امروز به مسائل داخلى خودش مشغول است، كه طبیعت انقلابهاست. یك حوادثى پیش مىآید، ناچارند این حوادث را حل و فصل كنند؛ ملت سرگرم آنهاست. این حوادث، یك خلایى را به وجود آورده؛ یك فرصتى براى برخى از كشورها به وجود آورده كه وارد مسائل منطقه شوند، دخالتهاى غربپسند و آمریكاپسند بكنند؛ به نیابت از آمریكا پول خرج كنند، به نیابت از آمریكا حركت كنند، سفر كنند، اینجا و آنجا بروند. ولى انشاءاللّه كشورهاى انقلابكرده، بخصوص كشور بزرگ مصر، به آرامش و ثبات باز خواهند گشت و بر مشكلات و ترفندها فائق خواهند شد. رژیم دیكتاتور برچیده شد، دنبالههاى آن هم انشاءاللّه برچیده خواهد شد و ملتها خواهند توانست نقش خودشان را ایفاء كنند.
مردم بحرین، حقیقتا مظلومند
... در حوادث منطقه، مردم بحرین در مظلومیت مضاعف به سر میبرند؛ آنها حقیقتاً مظلومند. مردم بحرین به وسیلهى رژیم مستبد و دیكتاتورى، بىجهت و بدون دلیل سركوب میشوند؛ اعتراض آنها با خشنترین وضعیت پاسخ داده میشود؛ در حالى كه آنها چه میخواهند؟ آنها اولین و ابتداییترین نیازهاى انسانى یك كشور مردمسالار را طلب میكنند؛ چیز زیادى نمیخواهند. آنجا مسئلهى شیعه و سنى را مطرح میكنند، كه آقا اینها شیعهاند. بحث شیعه و سنى نیست؛ بحث یك ملت است. حالا تصادفاً این ملت یك اكثریت هفتاد درصدى شیعه دارد. اگر هفتاد درصدشان مذهب دیگرى داشتند، حاكمان مذهب دیگرى داشتند، باز هم قضیه همین بود؛ فرقى نمیكرد. بحرین ملتى است با یك مذهبى - مذهب تشیع و پیروى اهلبیت (ع) - كه با یك حكومت مستبدى روبهرو است. مسئله این نیست كه این حكومت، مذهبى دارد، مردم مذهب دیگرى دارند. ملت ایران با رژیم شاه كه بظاهر مسلمان هم بود، شیعه هم بود، به حرم امام رضا هم میرفت، درافتاد. بنابراین بحث شیعه و سنى نیست. مسئله را میبرند توى اختلافات مربوط به مذهب، براى اینكه حق مردم را كتمان كنند. ولى انشاءاللّه همهى مجاهدتها به نتیجه خواهد رسید. باید مراقب باشیم آتشهاى قومى و طائفى و فرقهاى دامن زده نشوند؛ این خواستهى ماست، این نصیحت ماست به همهى اطراف قضایا.
بیانات در مراسم گرامیداشت بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) در حرم مطهر حضرت امام خمینی رحمهالله، در آستانه ولادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام
این سخنان در سیام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضهخوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی(علیهالسلام) بیان شده است.
بالاخره در نبرد بین امام هادى (علیهالسّلام) و خلفایى كه در زمان ایشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیهالسّلام) بود؛ این باید در همهى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یكى پس از دیگرى، آمدند و به درك واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهید كرد و خودش هم به فاصلهى كوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یكى بهدست پسرش كشته شد، دیگرى به دست برادرزادهاش و به همین ترتیب بنىعباس تارومار شدند؛ به عكسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى(علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا كرد؛ قوىتر شد.
حضرت هادى(علیهالسّلام) چهل و دو سال عمر كردند كه بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگى مىكردند. سامرا در واقع مثل یك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزدیك به خود را - با تركهاى خودمان؛ تركهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همین منطقهى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمىشناختند و از اسلام سر در نمىآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مىشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا كردند. در همین شهر سامرا عدهى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسیلهى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامهنگارى و... - برساند. این شبكههاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادى را كه مؤمن به این مكتب هستند، زیادتر كنند. امام هادى همهى این كارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علىرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى دربارهى وفات حضرت هادى (علیهالسّلام) هست كه از عبارت آن معلوم مىشود كه عدهى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهاى كه دستگاه خلافت هم آنها را نمىشناخت؛ چون اگر مىشناخت، همهشان را تارومار مىكرد؛ اما این عده چون شبكهى قوىاى بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمىتوانست به آنها دسترسى پیدا كند.
یك روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهمالسّلام) - به قدر سالها اثر مىگذاشت؛ یك روز از زندگى مبارك اینها مثل جماعتى كه سالها كار كنند، در جامعه اثر مىگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ كردند، والّا دینى كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیىبناكثم كه با آنكه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یكِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بكل كلكِ آن كنده مىشد؛ تمام مىشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهمالسّلام) نه فقط تشیع بلكه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ كرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى كمربسته نداشت، نمىتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى بهوجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مىرفت. اگر اسلام كسانى را نداشت كه بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه كنند، باید از بین مىرفت؛ تمام مىشد و اصلاً هیچ چیزش نمىماند؛ اگر هم مىماند، از معارف چیزى باقى نمىماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى كه حالا از معارف اصلىشان تقریباً هیچچیز باقى نمانده است. اینكه قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، كار طبیعى نبود؛ كار غیرطبیعى بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این كار بزرگ، كتكخوردن، زندانرفتن و كشتهشدن هم هست، كه اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.
ائمهى ما در طول این دویستوپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مكرم اسلام (صلّىاللَهعلیهوآله) تا روز وفات حضرت عسكرى، دویستوپنجاه سال است - خیلى زجر كشیدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه كنیم؛ مظلومیتشان دلها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما این مظلومها غلبه كردند؛ هم مقطعى غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان.
بیانات بعد از مراسم روضهخوانی در سالروز شهادت امام علی النقی علیهالسلام