وصیت نامه امام(ره)، چراغ راه آیندگان
تذکر در باب «ثقلین»/ آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است؟
هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد.

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از باشگاه خبرنگاران، در تاریخ 15 خرداد 1688 یک روز پس از ارتحال حضرت امام خمینى(ره)، متن وصیتنامه، حسب الامر ایشان به وسیله رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت الله خامنهاى در مجلس خبرگان براى نخستین بار مفتوح و قرائت گردید. گزارش کامل این جلسه از طریق رسانههاى گروهى پخش شد و متن دستخط وصیتنامه نیز در اختیار امت اسلامى قرار گرفت.
وصیتنامه امام خمینى(ره) چشمه حکمتى است که از دل مصفا و الهى آن حضرت جوشیده و بر قلم مبارکش جارى گردیده تا حجّتى دیگر بر تبیین سیره عملى آن بزرگوار باشد و راه را پیشاپیش، بر همه شبهات و تردیدها و القائات خنّاسان مسدود کند.
امام خمینى(ره) نگارش وصیتنامه سیاسى- الهى خویش را- که در حقیقت پیام جاوید و خلاصه همه وصایا و پیام هاى زندگى ایشان است- در تاریخ 26 بهمن 1361 به پایان رسانده و نسخهاى از آن را طى پیامى به تاریخ 22 تیر 1362 نزد خبرگان اولین دوره مجلس خبرگان رهبرى به امانت سپردند.
متن کامل وصیتنامه امام خمینى(ره)، به عنوان پیام جاودانه ایشان در جلد پایانى صحیفه امام (به عنوان آخرین سند) درج شده است.

تذکر در باب «ثقلین»
بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحیمْ
قالَ رسولُ الله - صلی الله علیه وآله وسلم -: اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ
الحمدُلله وسُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صلعلی محمدٍ وآلهِ مظاهر جمالِک وجلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی تجلّی فیه الأَحدیّةُ بِجمیعِ اسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایَعْلَمُهُ غَیُرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبیثة.
و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براین دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه براین دو ثقل گذشته است بنمایم.
شاید جمله لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا(ص) در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.