سربازان نصرالله در دفاع از حرم آل الله/3

«خلیل قاسم نصرالله»؛ شهید دفاع از مقدسات اسلامی/ شهیدی که در آخرین لحظه عمرش هم به فکر «ایثار» بود

خلیل قاسم نصرالله معروف به أبوحیدر از شهدای حزب‌الله لبنان در دفاع از حرم حضرت زینب(س) است که در سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسیده که این شهید تا آخرین لحظه عمرش هم به فکر مداوای همرزمانش بوده است.
کد خبر: ۲۱۴۹۸۷
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۲ - 27November 2016

به گزارش خبرنگار بین‌الملل دفاع پرس، نقش‌آفرینی رزمندگان حزب‌الله لبنان در سال‌های گذشته از صحنه و میدان لبنان فراتر رفته است؛ چرا که آنها با شروع بحران در کشورهایی مثل سوریه و عراق عزم خود را جزم کرده و وارد مبارزه با تروریسم تکفیری در این کشورها شده‌اند، البته رزمندگان حزب‌الله همواره تلاش می‌کنند که این روند بر آمادگی مقاومت آنها در رویارویی با دشمن اسرائیلی تاثیر منفی نگذارد.

گفته می‌شود که همزمان با این تحولات ساختار حزب‌الله توسعه و تعداد نیروها و مؤسسه‌های وابسته به آن به‌ویژه بعد از ورود به جنگ سوریه افزایش یافته است.

خلیل قاسم نصرالله؛ شهید دفاع از مقدسات اسلامی/ شهیدی که در آخرین لحظه عمرش به فکر همرزمانش بود

از ابتدای نا آرامی‌ها در سوریه، مشاهده می‌کنیم که صدها تن از رزمندگان این حزب‌ در نبرد با تروریست‌های تکفیری در مناطق مختلف این کشور جنگ‌زده که نزدیک به شش ساله با بحران داخلی مواجه است، به شهادت رسیده‌اند؛ در ادامه این نوشتار به گوشه‌ای از زندگی یکی از شهدای حزب‌الله لبنان که در سوریه و در دفاع از حریم آل الله به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، اشاره می‌شود:

سپیده صبح روستای «القلیلة» آن روز برای «أبوخلیل» شگفت‌انگیز بود؛ درحالی‌که اشک از چشمانش جاری بوده از خواب بیدار می‌شود و احساس دردی در قلبش می‌کند، چراکه در ذهنش رویایی بود که خوابش را آشفته و گریه‌کنان می‌گفت:‌«یا زینب راضی شدی؟!».

تولد

پدر خلیل قاسم نصرالله (أبو حیدر) یکی از افسران ارتش لبنان بود که برای معالجه پای مجروح خود با خانواده به آلمان سفر کرده بود؛ لذا خلیل در آنجا در تاریخ 1991/6/25 دیده به جهان گشود. اقامت خانواده خلیل در آلمان زیاد طول نکشید و در سال 1996 به لبنان برگشتند؛ همزمان با رسیدن آنها به لبنان اسرائیل نیز جنگ «خوشه‌های خشم» را شروع کرد.

 این عملیات به عنوان «آخرین تلاش گسترده رژیم صهیونیستی» برای سرکوب جنبش مقاومت حزب‌الله تا قبل از خروج از لبنان در سال 2000 به شمار می‌رود این عملیات دهم آوریل سال 1996 رخ داد و 16 روز به طول انجامید. روستای «قانا» در جنوب لبنان در سال 1996 و در جریان جنگ لبنان مقر نیروهای سازمان ملل بود. با حمله جنگنده‌های اسرائیلی به جنوب لبنان، بسیاری از زنان و کودکان برای در امان ماندن از این حملات به مقر نیروهای سازمان ملل در این روستا پناه بردند. اما نیروهای رژیم صهیونیستی با زیرپا گذاشتن تمام مقررات و حقوق بین‌المللی و انسانی، این منطقه و ساختمان مورد نظر را زیر آتش سنگین توپخانه ویران کردند. در جریان این بیش از 100 نفر که 33 نفر از آن‌ها کودکان زیر 10 سال بودند، به شهادت رسیدند. خلیل با چشمان خود دیده بود که چگونه جنگنده‌های رژیم صهیونیستی شهروندان لبنانی را بمباران می‌کردند.

خلیل قاسم نصرالله؛ شهید دفاع از مقدسات اسلامی/ شهیدی که در آخرین لحظه عمرش به فکر همرزمانش بود 

پیوستن به کاروان مقاومت

خداوند به پدر خلیل سه فرزند عطا کرده بود که خلیل بزرگترین آنها بود، پدر تیراندازی، شنا و سوارکاری را به آنها یاد داده بود. وقتی خلیل ده ساله بود، مهارت‌های دیگری هم کسب کرده بود که آموزش‌های نظامی را برای او آسان می‌کرد. او از حافظه عجیبی برخوردار بود تاجاییکه گفته می‌شد که خلیل همه جزئیات را حفظ می‌کرد.

خلیل در شانزده سالگی تصمیم گرفت به کاروان محور مقاومت ملحق شود. ابتدا تلاش کرد تا دوره‌های آموزشی را از پدر مخفی کند. اما پدرش که الحق و الانصاف دوست خیلی نزدیکی برای وی بود، وقتی متوجه علاقه خلیل به دوره‌های نظامی شد، گفت که خودش نظامی است و نیازی نیست کسی اسرار نظامی را برای او کشف کند. گفته می‌شود پدر خلیل معروف به هفت‌تیر پنهان است.

اولین نقش جهادی خلیل

اولین نقش جهادی خلیل مشارکت در جنگ تموز در سال 2006 در پانزده سالگی بود. زمانی‌که با پدر در روستا مانده بودند تا در جنگ 33 روزه به رزمندگان مقاومت آذوقه برسانند. در ذهن خلیل این خاطره مبنی بر اینکه وقتی به یکی از رزمندگان مقاومت می‌رسد که تشنگی امان این رزمنده را بریده بود و وقتی می‌خواهد به او آب بدهد، آن رزمنده آب را قبول نمی‌کند و می‌گوید هرگز آب نخواهم خورد، چون رزمندگان مقاومت در «عیتا الشعب» آب ندارند.

علاقه خلیل به مادر

فداکاری رزمنده مقاومت در خلیل تاثیر زیادی گذاشته بود. وی در اخلاق زبانزد عام و خاص بود و دوست داشت به دیگران کمک کند. خلیل به احساس مادرش علاقه زیادی داشت و با او مثل یک دوست بسیار نزدیک برخورد می‌کرد و دوست داشت او را کمک کند خوش معاشرت و خوش‌سفر بود، کسی نمی‌تواند تعداد دوست‌های او را بشمارد. دوست نداشت کسی به اندازه سر سوزنی هم از او ناراحت شود وقتی دیر وقت به خانه می‌رسید موتور خود را از فاصله دوری خاموش می‌کرد تا صدای آن همسایگان را اذیت نکند.

اعزام به سوریه

خلیل وقتی دید که حرم حضرت زینب(س) از سوی تروریست‌ها تهدید می‌شود، شمشیر خود را از غلاف در آورد و به سوریه رفت. خلیل در ابتدای بحران سوریه از ناحیه پشت هنگامیکه تلاش می‌کرد،‌ دوست مجروحش را از میدان نبرد به پشت خط هدایت کند، مجروح شد. اما زخمی شدن خود را به پدر نگفته بود تا اینکه پدر به توقف‌های طولانی پسرش در اتاق شک می‌کند و به طرق اتاق خلیل می‌رود،‌چون در اتاق وی قفل بوده پدر اصرار می‌کند که در را باز کند، خلیل هم قبل از اینکه باند و داروها را جمع کند در را باز می‌کند و پدر سکوت و صبر فرزندش را مشاهده می‌کند. گفته می‌شود خلیل وقتی به روستا برمی‌گشت به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رفت.

خلیل قاسم نصرالله؛ شهید دفاع از مقدسات اسلامی/ شهیدی که در آخرین لحظه عمرش به فکر همرزمانش بود 

خلیل در آخرین لحظه عمرش هم به فکر ایثار بود

کوی سیده زینب در شام(سوریه) شاهد قهرمانی‌های خلیل بود وی با شجاعت حیدری و عشق حسینی در سوریه می‌جنگید و سرانجام در منطقه القصیر به شهادت می‌رسد. گفته می‌شود سه ترکش به خلیل اصابت کرده بود که یکی در سرش، دومی در سینه‌ و سومی هم زیر قلبش که باعث خونریزی شدیدی شده بوده است. در لحظه‌های آخر حیاتش و با تبسم همیشگی‌اش کتاب مفاتیح الجنان را می‌خواهد ... .  و وقتی امدادگران به او نزدیک می‌شوند او با خنده به آنها می‌گوید که به مجروحان دیگری برسید من وارد دنیای دیگری شدم و... فریاد می‌زند یا الله، یا زهرا، یا زینب، یا حسین سپس سکوت می‌کند و در تاریخ 2013/5/19 درجه رفیع شهادت نائل می‌آید.

انتهای پیام/ 411

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار