به گزارش خبرنگار بینالملل 
دفاع پرس، نقشآفرینی رزمندگان حزبالله لبنان در سالهای گذشته از صحنه و میدان لبنان فراتر رفته است؛ چرا که آنها با شروع بحران در کشورهایی مثل سوریه و عراق عزم خود را جزم کرده و وارد مبارزه با تروریسم تکفیری در این کشورها شدهاند، البته رزمندگان حزبالله همواره تلاش میکنند که این روند بر آمادگی مقاومت آنها در رویارویی با دشمن اسرائیلی تاثیر منفی نگذارد.
گفته میشود که همزمان با این تحولات ساختار حزبالله توسعه و تعداد نیروها و مؤسسههای وابسته به آن بهویژه بعد از ورود به جنگ سوریه افزایش یافته است.
از ابتدای نا آرامیها در سوریه، مشاهده میکنیم که صدها تن از رزمندگان این حزب در نبرد با تروریستهای تکفیری در مناطق مختلف این کشور جنگزده که نزدیک به شش ساله با بحران داخلی مواجه است، به شهادت رسیدهاند؛ در ادامه این نوشتار به گوشهای از زندگی یکی از شهدای حزبالله لبنان که در سوریه و در دفاع از حریم آل الله به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، اشاره میشود:
قاسم غسان شرف الدين (أبو تراب) یکی از رزمندگان حزب الله لبنان است که در تاریخ 1987/6/2 در بعلبك لبنان به دنیا آمده است. او  از پدرش که در ارتش لبنان رزمنده بود، یاد گرفته بود که چگونه انسان برای ثبات و آرامش وطنش جانفشانی کند. قاسم جوانی بیمثال بود. 
دوستش در خصوص صادق بودن او تعریف میکند: «یک روز با قاسم بیرون رفته بودیم که دیر وقت به خانه رسیدیم فکر کردم پدر قاسم به خاطر تاخیر کردنمان قاسم را مجازات خواهد کرد. توجیه قانع کنندهای به قاسم پیشنهاد دادم ولی به محض اینکه وارد خانه شدیم پدرش از او پرسید که کجا بودید و چرا تاخیر کردهاید؟ قاسم بدون اینکه ترسی داشته باشد حقیقت را به پدرش توضیح داد که من در آن لحظه از صداقت او شگفت زده شدم.»
گفته میشود قاسم شکار و گشتوگذار در بیابانها را دوست داشته است، تفنگش را حمایل میکرد و به دنبال شکار میرفت. قاسم تکتیرانداز ماهر و صبوری بود. او در عنفوان جوانی به کاروان مقاومت پیوست. قاسم در جنگ تموز 2006 حضور داشت و دورههای نظامی زیادی را در آن زمان گذرانده بود. او همیشه به دنبال ارتقای مهارت خود بود و دورههای مهمی از جمله دوره تیراندازی را گذرانده و به تیرانداز حرفهای تبدیل شده بود. قاسم بسیاری از ماموریتهای جهادی را با موفقیت به سرانجام رسانده بود. او بین رزمندگان مقاومت از محبوبیت خاصی برخوردار بود. قاسم در یکی از دورههای آموزشی گواهینامه اخلاق حسنه دریافت کرده بود.
 بالاخره با شروع بحران سوریه قاسم وارد معرکه نبرد با تروریستهای تکفیری میشود و در نبردهای زیادی مشارکت میکند. 
پدرش در مستند «همه زندگی من» میگوید: قاسم فقط برای من پسر نبود، او برای من دوست و برادر بود. پسرم بسیار با اخلاق و جوان با شهامتی بود. 
مادرش نیز در حالیکه گریه میکند، میگوید: «قاسم فقط برای من پسر نبود او یار و یاور من بود، همه غمهای خودم را به او میگفتم. شب روزی که میخواست دوباره به سوریه برود، به دوستش که خواهر ندارد، گفته بود پدر، مادر، خواهران و برادرم را بهعنوان امانت به تو میسپارم. دوستش به قاسم میگوید که چرا این حرف را میزنی، او جواب میدهد به خدا قسم، به خدا قسم که این دفعه که دارم میروم مطمئنم بر نمیگردم.»
مادرش در ادامه میافزاید: «قاسم شهادتش را در بارگاه امام رضا(ع) از خدا خواسته بود و کفنش را آنجا با دعای جوشن کبیر متبرک کرده بود.»
برادر شهید هم میگوید: «قاسم از من خواسته است که در مسیر مقاومت حرکت کنم و این راه را ادامه دهم و به معنی واقعی کلمه مرد و طرفدار حق باشم.»
دوست شهید نیز در ادامه میگوید: «قاسم شخصی بود که مردم او را دوست میداشتند. او در کارهایش صادق بود و اگر کسی یکبار به او دروغ میگفت به او بیاعتماد میشد.»
شهادت قاسم  
نبرد نا برابری بین رزمندگان مقاومت و تروریستها آغاز شده بود که رزمندگان محور مقاومت فقط چهار نفر بودند ولی توانسته بودند تعداد زیادی از تروریستها را به قتل برسانند. وقت نماز که میرسد، قاسم غسان شرف الدين (أبو تراب) و همرزمانش علیرغم اینکه به شدت گرسنه و تشنه بودند به جستجوی مکانی امن برای استراحت و نماز میپردازند که در نهایت به مدرسهای که در جریان حمله تروریستها تخریب شده بود پناه میبرند قاسم گوشهای را تمیز میکند و وقتی میخواهد بر خاک تیمم کند تا نماز ظهرش را بخواند، هنگامیکه دو دستش را بر خاک میزند بمبی تروریستها در آنجا کاشته بودند، منفجر میشود و قاسم با آب سلسبیل سیراب در العتبیه سوریه شهید میشود. 
بخشی از وصیت شهید قاسم غسان شرف الدین
«من فکر میکنم شما برادران میتوانید به درخواست امام حسین(ع) که گفت کیست مرا یاری کند؟ جواب بدهید. ما برای دفاع از دین محمد (ص) و آل او ناتوان نیستیم... 
مادرم من شهیدم مرا ببخشید. شما مرا از دست ندادهاید. من به یک زندگی جدید و بهتر نقل مکان کردهام. مادرم گریه نکن که گریهات باعث میشود اشکهایم در قبر سرازیر شود، چراکه خداوند و فرشتگان به من قول دادهاند مرا در بهشت ابدی قرار دهند و لباس عزت و افتخار بر تن من بپوشانند.  
ای شیعیان مرا با افتخار تشییع کنید. مرا بدون غسل با لباس سفید کفن پوش کرده و در قبر بگذارید و در داخل خاک دفن کنید و بر روزی قبرم من گل بکارید.
انتهای پیام/ 411