گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس - «محمد درودیان» از پژوهشگران و نویسندگان حوزه دفاع مقدس نگاشت :یادداشت حاضر با اهتمام به الزامات و ملاحظات ناظر بر ضرورت تفکر درباره جنگ ایران و عراق نوشته شده است. ضرورت تفکر در این بررسی، با تاکید بر تعریف مفهوم تفکر توسط ای.وی.ایلین کوف(منطق دیالکتیک-1393( به معنای «سامان بخشیدن به معلوم پیشین»، مورد استفاده قرار گرفته است. با این تعریف بنظر میرسد هم اکنون صورتی از تفکر درباره جنگ، از طریق مفهوم بندی رخدادها و تحولات جنگ، در چارچوب رویکردهای مختلف، در اذهان شکل گرفته است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
مقدمه
برای توضیح درباره ضرورت تفکر در مسئله جنگ ایران و عراق، محورهای زیر مورد بررسی اجمالی قرار گرفته است:
1- طرح مسئله
2- تفکر درباره مسائل اساسی جنگ
3- روش بررسی
4- گامهای اولیه در بررسی مسائل جنگ
1- طرح مسئله
نظر به عنوان بحث، این پرسش وجود دارد که؛ منظور از تفکر درباره جنگ ایران و عراق چیست؟ تعریف فکر در منطق، حرکت ذهن به سوی امور و مقدمات معلوم و سپس حرکت از معلوم برای کشف مجهول است. با پذیرش تعریف یاد شده پاسخ اولیه به پرسش یاد شده این است که بر پایه معلومات و دانستههای جنگ باید به پرسشها و مجهولات جنگ پاسخ داده شود. با فرض اینکه معلومات درباره جنگ ایران و عراق، مجموعه اطلاعات و نظراتی است که هم اکنون به صورت گفتار و نوشتارها، بیان و یا منتشر شده است، این پرسش به میان خواهد آمد که؛ منظور از مجهولات جنگ چیست؟
نظر به اینکه آنچه درباره جنگ گفته یا نوشته شده است، حاصل واکنش به مسئله جنگ در زمان وقوع و پس از آن میباشد، بنابراین معلومات جنگ در واقع صورتی از پاسخ به نیازها، در «زمان» واقعه است، در حالی که مجهولات، بخشی از امکان و ظرفیتهای نهفته در درون جنگ، برای پاسخ به نیازهای حال و آینده است. با فرض صحت توضیح یاد شده، اساسا شکل گیری و تغییر گفتار و نوشتارهای جنگ، با زمان و شرایط، نسبت دارد، زیرا تغییر بمعنای حرکت دائمی از معلوم به مجهول، با ارائه پاسخ جدید، به مسائل جدید است. بنابراین معلومات کنونی از جنگ، حاصل پاسخ به نیازهای زمانه خودش میباشد، در حالیکه مجهولات، بمعنای مسائل اساسی حال و آینده است که، نیازمند پاسخ جدید است، به همین دلیل موجب تاکید بر ضرورت تفکر درباره جنگ شده است.
در این بررسی فرض بر این است که پاسخ عملی و اولیه به مسئله جنگ، در زمان جنگ و با اهتمام به دفاع در برابر تجاوز داده شده است، و رویکردهای موجود نیز حاصل آن میباشد، ولی ضرورت توسعه و تعمیق تجربه دفاعی ملت ایران، موجب تاکید بر ضرورت اندیشه درباره مسئله جنگ شده است. همچنین مجهولات کنونی جنگ در نسبت با گذشته، همچنین برای پاسخ به نیازهای حال و آینده، محرک و درونمایه تفکر درباره مسئله جنگ را تشکیل میدهد.
بر پایه مقدمات و مفروضات یاد شده، گرچه تا اندازهای پاسخ اولیه به پرسش پیشین، مبنی بر منظور از مجهولات جنگ چیست؟، روشن شد ولی پرسش دیگری را باید پیگیری کرد، مبنی بر اینکه؛ برای تفکر در باره جنگ، از کجا و چگونه باید آغاز کرد؟ با نظر به اینکه تفکر در نسبت با مسئله و پاسخ به آن موضوعیت پیدا میکند، بنابراین پرسش اولیه بحث که پیش از این نیز به آن اشاره شده است، باید به این شکل تعبیر و اصلاح شود؛ مسائل جنگ در آینده چیست و با چه روشی باید به آن پاسخ داد؟
2- تفکر در مسائل اساسی جنگ
بر پایه توضیحات یاد شده این پرسش نیاز به پاسخ دارد که؛ جنگ چگونه موضوع تفکر است؟ به عبارت دیگر آیا امکان و قابلیت تفکر درباره جنگ، به اعتبار ماهیت، صورت و نتایج آن وجود دارد؟ گرچه پاسخ به پرسش یاد شده در این بررسی، برای تاکید بر ضرورت اندیشه در باب جنگ طرح شده است، ولی این موضوع بدلیل اهمیتی که دارد، باید در فرصت دیگری مورد بررسی قرار بگیرد.
نظر به تاثیرات جنگ بر ماهیت و کنشهای فردی – اجتماعی، باید تاکید کرد، جنگ از حیث زمینههای وقوع، ویرانگری با کشتار و تخریب، دشواریها و چالشهای ادامه و پایان دادن به آن، مهمتر از همه، نتایج و پیامدهای جنگ در ابعاد مختلف و به صورت درازمدت، بسیار مخاطره آمیز است. برابر این توضیح، جنگ بدلیل مخاطرات و خطرپذیری آن در مواجهه انسان با تهدید موجودیت و بقاء، تامل برانگیز و مورد بازاندیشی اساسی در رفتار و اعمال فردی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و امنیتی کشورها میشود.
تعریف تفکر درباره جنگ در این بررسی، به این معناست که هرچند تجربه حسی و ادراکی جنگ، موجب شکل گیری مجموعهای از اطلاعات و تحلیل درباره وقایع و موضوعات مختلف، در چارچوب رویکردها میشود، ولی تحول یاد شده به معنای شکل گیری عناصر و مولفههای اصلی و اساسی جنگ در ذیل یک نظام معرفتی نیست. حال برای درک کلیت مسئله جنگ، باید از طریق پرسش گری و تفکر، نسبتهای جنگ را با سایر امور، مورد واکاوی قرار داد. بر پایه تعریف یاد شده چنانچه اشاره شد این پرسش وجود دارد که؛ مسائل جنگ در آینده چیست و با چه روشی باید به آن پاسخ داد؟ پاسخ به پرسش یاد شده باید فراتر از وقایع، و با تاکید بر نسبتهای دو یا چندگانه موضوعات و مسائل مورد بررسی قرار بگیرد. در این بخش میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- نسبت جنگ با انقلاب
2- نسبت اهداف سیاسی جنگ با قدرت نظامی
3- نسبت منابع کشور با اهداف سیاسی جنگ
4- نسبت پیروزیها و شکستها، با ثبات یا بی ثباتی سیاسی
5- نسبت جنگ با وضعیت سیاسی – اقتصادی و فرهنگی – اجتماعی کشور
6- نسبت نتایج و دستاوردهای سیاسی، نظامی و امنیتی جنگ، با موقعیت کنونی ایران
-7نسبت تجربه جنگ گذشته، با نیازها در جنگ آیندهضرورت تامل درباره نسبتهای یاد شده درباره مسائل اساسی جنگ، بیانگر این معنا است که؛ گرچه جنگ بمعنای درگیریهای سیاسی و نظامی میان ایران و عراق، خاتمه یافته است، ولی به شکل بسیار پیچیدهتری، با حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران، در ابعاد مختلف، درهم آمیخته است. تعریف و تبیین نسبتهای یاد شده، به عنوان زمینههای تفکر درباره جنگ ایران و عراق، با ابتناه به مبانی، اصول و روش حاصل خواهد شد. روش در این بررسی به معنای تکنیکهای تحقیق نیست، زیرا دغدغه تفکر و طرح پرسش در باب نسبتهای مجهول درباره جنگ، خود واجد روش و سرآغاز اندیشه درباره جنگ است.
3- روش بررسی
برای تفکر درباره مسائل جنگ ایران و عراق ملاحظاتی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. هم اکنون برخی رویکردهای مختلف نسبت به جنگ ایران و عراق شکل گرفته است که بمثابه صورتی از تفکر درباره جنگ است، به این اعتبار که نوعی فعالیت ذهنی بمنظور مفهوم بندی وقایع و موضوعات جنگ ایران و عراق است، چنانچه از یک سو موجب پاسخ به نیازها و مفهوم بندی رویدادهای جنگ شده است، از سوی دیگر شیوه تفکر تاریخی به جنگ را شکل داده است. برای توضیح رویکردهای موجود و شکل گیری آن در پاسخ به نیازهای زمان جنگ و پس از آن، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) پرسش از نسبت عملیاتهای نظامی با اهداف سیاسی، موجب شکل گیری رویکرد تاریخی – عملیاتی به جنگ شده است.
ب ) پرسش از علت و نحوه تصمیم گیری در برابر وقوع جنگ، ادامه و پایان آن، موجب شکل گیری رویکرد سیاسی – انتقادی به جنگ شده است.
ج ) نسبت میان انگیزه های اعتقادی با واکنش فردی – اجتماعی در برابر جنگ، موجب شکل گیری رویکرد فرهنگی – معنوی به جنگ شده است.
با این توضیح برای تفکر درباره جنگ دو روش کلی وجود دارد: نخست اندیشه درباره جنگ از طریق نقد و بررسی رویکردهای موجود است. زیرا رویکردها بمثابه روش تفکر درباره جنگ، موجب فراهم سازی صورتی از فهم شده است که تحت شرایط خاصی شکل گرفته، هر چند پاسخگوی نیازهای آینده نخواهد بود، البته اهمیت آن از حیث تاریخی حفظ خواهد شد. در عین حال نقد و بررسی رویکردها، مهمترین گام برای گریز از فهم موجود و رسیدن به فهم جدید از جنگ است.
راه حل دوم طراحی و شاکله سازی نظام جدید معرفتی از جنگ، از طریق «روش مسئله محور» است. برابر نظریه معرفت شناسی کانت، تجربه حسی با جزئیات سر و کار دارد که در زمان و مکان متعین شده است. قوه فاهمه نیز تابع اصول پیشینی یا همان ما قبل تجربه است که از طریق آزمون تجربه آشکار می شود. ولی شاکله سازی از طریق قوه خیال حاصل خواهد شد که میان دو قوه تجربه و فاهمه قرار دارد، و موجب ایجاد وحدت و انسجام در عناصر متشتت و متکثر حسی خواهد شد. (حداد عادل – 1392 – مقالات کانتی – ص162) برابر روش دوم در واقع بنیانها و شالوده تفکر در باره جنگ شکل خواهد گرفت، و از نتایج احتمالی آن بنیان گذاری نظریه های جدید ، در ابعاد مختلف خواهد بود.
4- گام های اولیه در بررسی مسائل جنگ
کاربرد عملی نظریه معرفت شناسی کانت، برای شاکله سازی نظام معرفتی از عناصر و کلیت جنگ، ناظر بر این معنا است که، تجربه جنگ موجب اطلاعات از جزئیات رخدادها و تحلیل پاره ای از امور شده است که هم اکنون بخشی از معلومات را شکل داده است، ولی از طریق این جزئیات نمی توان مسائل اساسی جنگ و مجهولات را فهم کرد و به آن پاسخ داد، بنابراین برای فهم نسبتهای مجهول، باید در باب جنگ ایران و عراق تفکر و اندیشه کرد. به نظر می رسد تجمیع میان دو روش یاد شده برای تفکر درباره جنگ، از طریق اقدامات زیر حاصل خواهد شد:
الف) تبیین علت و چگونگی رخدادهای جنگ، به جای توصیف و تشریح جزئیات.
ب) پاسخ به پرسش های موجود درباره مسائل جنگ، به جای نادیده گرفتن و انکار آن.
ج) تبیین مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی موجود، در نسبت با نتایج و پیامدهای جنگ، در ساختارسیاسی ، احتماعی و فرهنگی کشور
د) پاسخ به نیازهای حال و آینده، از طریق تبیین تجربه جنگ.
به نظر میرسد اهتمام به مسیر یاد شده، می تواند «تفکر» درباره مسئله جنگ را با نگرش «مسئله محور»، سامان دهد. به این شکل که روشمندی در بررسی و نتایج حاصل از تفکر درباره جنگ، با طرح پرسش ها و تعریف نسبت های مجهول، بصورت تدریجی عناصر و مولفه های کلی جنگ را برای شاکله سازی نظام معرفتی جدید آشکار و روشن خواهد کرد. از این طریق مسئله جنگ به جای تبدیل به مناقشه سیاسی و یا تبلیغات درباره نقش افراد و سازمان ها، محل تفکر برای درس آموزی و سامان دهی امور خواهد شد. برپایه توضیحات یاد شده، این پرسش همچنان وجود دارد که؛ آیا مسیر تازه ای برای بنا کردن شالوده تفکر در باره جنگ ایران و عراق، با روش «مسئله محور»، از طریق پرسش گری، گشوده خواهد شد؟