خبرگزاری دفاع مقدس: اگر به حکومت بیش از 2500 ساله پادشاهی ایران نگاهی گذرا انداخته شود، می توان دوره هایی از غم و شادی مردم این دیار را مشاهده نمود، دوره هایی از پیروزی ها و شکست ها، سرافرازی ها و سرافکندگی ها و بعضاً رفاه نسبی و اغلب فقر ملت ایران.
اما وقتی کمی با دقت بیشتری به این تاریخ حدوداً 2500 ساله نگاه می کنیم، متأسفانه آنقدر به مشکلات و رنج ها و سختی های ملت ایران مواجه می شویم که یادمان می رود زمانی بوده است که ملت ایران ملتی برگزیده بود و بر دنیا حکومت می کرد. حرف ما برخواسته از تفکرات ناسیونالیستی و ملی گرایی نیست؛ بلکه صحبت از تاریخ یک ملت است، صحبت از غم و غصه های مردمان یک کشور است، صحبت از حرف دل است. از دوره های نسبتاً باشکوه مردم ایران می توان به زمان کوروش و داریوش اشاره کرد که دوره های سرافرازی و شکوه در آن، بیشتر دیده می شود هرچند که در این دوران نیز درد و آلام مردم کم نبوده است.
اما زمانی که از این دوران عبور می کنیم و به اعصار بعدی نگاهی می اندازیم، دوره قدرتمندی طولانی این کشور کاسته می شود. در برهه ای از زمان پادشاهان ایران فریادهای قدرت طلبی سر می دهند و دوره ای دیگر از ضعف و ناتوانی سر به لاک خود می برند و از ترس از دست دادن تخت سلطنت خود، اموال ملت ستمدیده را به حراج می گذارند و بذل و بخشش هایی می کنند که گاهاً تعجب دشمن خارجی را نیز بر می انگیزاند و او را انگشت به دهان نگه می دارد که این ملت چقدر بدبخت و پادشاهش احمق است!
احمدشاه قاجار در سفر لندن
هنوز تاریخ هنگام فروش ایران در قراردادهای گلستان، ترکمانچای، تالبوت، تنباکو، قراداد نفت 1933 و... را فراموش نکرده است که درنهایت صدای مستشار انگلیسی (از خوشحالی فراوان) درمی آید و می گوید: "در ایران دیگر چیزی جز هوا برای نفس کشیدن باقی نمانده است". هنوز تاریخ از یاد نبرده است پادشاه ایران را زمانی که خرج سفرهای خارجی خود را از دشمنش وام گرفت. تاریخ از یاد نمی برد تحقیر این ملت مظلوم را، زمانی که سگ آمریکایی از پادشاه ایرانی ارجحیت داشت و ده ها سرافکندگی های دیگر که یادآوری آنها از حوصله این گزارش خارج است.
پادشاه قاجار به همراه ملکه ایتالیا
همانطوری که قبلاً آورده شد ملت ایران فراز و نشیب های فراوانی در طول تاریخ داشته اند؛ اما برخی دوره ها را سراسر تاریکی و سرافکندگی فراگرفته و برخی دوره ها نیز روشن تر و روزنه هایی از امید نیز دیده می شود. با مروری بر تاریخ ملت ایران، دوره پادشاهان قاجار را می توان از تاریک ترین دوران تاریخ ایران نامید که سراسر تحقیر و سرافکندگی بود و بعد از آن، دوره پهلوی را نیز دوره سرسپردگی و وابستگی عنوان کرد که پادشاهان آن نیز راه پیشینیان خود را رفتند و تحفه ای جز حقارت برای ملت ایران به ارمغان نیاوردند.
محمدرضا پهلوی در حال بوسیدن دست همسر یکی از مقامات بلندپایه خارجی شرکت کننده در مراسم جشن های 2500 ساله
پهلوی با حکومت بیش از نیم قرن خود بر ملت ایران توانست اندک خدمتی در قبال مردم انجام دهد. هرچند که آن خدمات نیز با اجازه اربابان رضا و محمدرضا پهلوی بود، به هرحال بسیاری از آن خدمات نیز در راستای اهداف آنان به شمار می رود. کارهایی از قبیل: احداث راه آهن، احداث برخی صنایع مادر، سد سازی، خودروسازی را می توان از جمله اقداماتی برشمرد که در دوره پهلوی تا حدودی به انجام رسید.
رضاشاه درحال محکم کردن آخرین پیچ راه آهن و افتتاح آن
بیان خیانت های حکومت پهلوی از شمارش خارج است اما به چند مورد آن اشاره می شود: مبارزه با اعتقادات و عقاید مردم، تصویب قانون منع حجاب، کشتارهای مسجد جامع گوهرشاد، به راه انداختن حمام خون در در ورامین و قم در قیام 15خرداد.
رضاخان به همراه خانواده اش
تصاحب حداقل 44000 سند ملک از مردم شهرستان ها و روستاهای کشور به خصوص مناطق حاصلخیز شمال ایران در دوره رضاخان، تصاحب 2.200.000 مترمربع زمین از مردم کشور در دوره محمدرضا، جدا کردن منطقه استراتژیک بحرین از ایران و تقدیم آن به انگلستان، قرداد ننگین 1933 نفت، تحقیر ملت ایران و بی ارزش شمردن حقوق آنان با تصویب قانون کاپیتولاسیون، تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و برداشتن قانون قسم به قرآن، کشتار خونین 17شهریور و به راه انداختن دریایی از خون در تهران، برگزاری جشن های 2500ساله با میلیاردها دلار هزینه و تدارک دیدن بسیار مجلل و باشکوه و سفارش دادن غذای میهمانان حاضر در این جشن از بهترین رستوران دنیا در فرانسه و آوردن غذاها با هواپیمایی اختصاصی درحالی که مردم ایران در سخت ترین وضعیت به سر می بردند و بسیاری حتی محتاج نان شب خود بودند و دهها مورد دیگر که تنها به بخش هایی از آنها اشاره شد.
در سایه این ظلم ها و خیانت هایی که به مردم ستمدیده ایران از سوی پهلوی پدر و پسر روا داشته شد، بی بند و باری و فساد دربار نیز عیان شده بود و هرچند وقت یک بار نیز جشن های مختلطی برگزار می شد که در آن جشن ها، دختر و پسر را برهنه حاضر می کردند و اقدام به کارهای غیراخلاقی در آن می نمودند. محمدرضا پهلوی نیز آنقدر در امیال نفسانی خود غرق شده بود که در رابطه با این موضوع یک بار در گفت و گویی که با عَلَم درمورد پیرشدن معشوقه هایش صحبت می کرد گفته بود: "با وجود همهی اینها اگر این سرگرمیها را هم نداشتیم به کلی داغان میشدیم." عَلَم نیز در جواب شاه می گوید: "همهی مردانی که مسئولیت های خطیر به عهده دارند نیاز به نوعی سرگرمی دارند و به عقیده من مصاحبت با جنس لطیف تنها چارهی کارساز است."
جمشید خبیر، پری سیما زند (همسر عبدالرضا پهلوی ) و اسدالله علم در حاشیه یک مهمانی
استقبال امیرعباس هویدا و اسدالله علم از فرح دیبا به هنگام بازگشت وی از یک سفر تفریحی در فرودگاه
همچنین در همین رابطه ارتشبد فردوست که خود یکی از دلالان فساد محمدرضا بود، میگوید: "در مسافرت شاه به نیویورک من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم، یکی "گریس کلی" بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [کرد] و محمدرضا به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد. این زن بعداً همسر پرنس موناکو شد ... نفر دوم یک دختر آمریکایی 19 ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود ... چند بار با محمدرضا ملاقات کرد و به او نیز یک سری جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت. معروفترین معشوقههای شاه در این دوره "گیتی خطی"ر بود که در آستانه ازدواج با فرح حدود یک میلیون تومان پول نقد و همین حدود جواهر به او داده شد و راهی رم شد.
بنابر آنچه گفته شد، شاه و درباریان در فسادی غرق بودند که تنها راه نجات ملت انقلابی از جنس نور بود که تمام کاخ های این نامردمان را به زیر آورد. و چه زیبا امام خمینی(ره) فرمود: محمدرضا پهلوی نفهمید که باید خدمتگزار ملت باشد، نه حاکم بر ملت.