عالمی که در بستر مرگ هم حدیث می‌نوشت

می‌گویند عده‌ای به عیادت طبری رفتند. یکی از آنها دعایی را از قول یکی از محدثان نقل کرد، او مرکب و کاغذ خواست تا آن را بنویسد. یکی از حاضران با تعجب گفت: حتی در این حال! طبری گفت: سزاوار است که انسان تا گاه مرگ علم بیاموزد.
کد خبر: ۲۲۱۸۲۸
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۲ - 15January 2017
عالمی که در بستر مرگ هم حدیث می‌نوشتبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، سرزمین ما ایران اندیشمندان و نام‌آوران زیادی در طول تاریخ به خود دیده است که باعث افتخار هر ایرانی و شاید بهتر بگوییم هر مسلمانی است اما متاسفانه امروز بیشتر ما حتی نام این بزرگان سرزمینمان را هم نشنیده‌ایم و اگر هم نامی‌شنیده باشیم چیز زیادی درباره آنها نمی‌دانیم.

یکی از این اندیشمندان طبری است که در این گزارش شما را با وی آشنا می کنیم.

زندگینامه طبری

طبری در شهر آمل در پایان سال 224 ه یا آغاز سال 225 ه برابر با سال 839 میلادی به دنیا آمد. او را گاه به پدرش نسبت داده و «ابن جریر» نامیده‌اند و گاه به خاطر موطنش «طبری». وقتی محمد کودک بود، پدرش جریر خواب دید که پسرش پیش روی پیامبر ایستاده و با فلاخنی که در دست دارد، سنگ پرتاب می‌کند. معبری درباره این خواب به او گفت این کودک در دین پیامبر عالمی مشهور خواهد شد. از این رو جریر ثروت خود را وقف علم آموزی فرزند کرد.

دویدن از ری تا دولاب به عشق علم

طبری مقدمات علوم دینی را از علمای طبرستان آموخت. وی یادگیری قرآن را در 7سالگی آغاز کرد و در 9 سالگی ابتدا در آمل و سپس در ری و دولاب به فراگیری حدیث مشغول شد. او دربارهٔ این سال‌ها که با اشتیاق به یادگیری علوم دینی می‌پرداخت، برای یکی از شاگردانش نقل کرده است: «ما در خدمت محمّد بن حمید رازی حدیث و علوم دیگر می‌نوشتیم... و پس از اینکه درس ابن حمید در ری تمام می‌شد، ما از ری به قریهٔ دولاب به خدمت احمد بن حماد دولابی می‌رفتیم و درس می‌نوشتیم. سپس مانند دیوانگان می‌دویدیم تا بار دیگر در شهر ری در مجلس درس ابن حمید حاضر شویم.» طبری در خدمت احمد بن حماد کتاب المبتدا و المغازی محمّد بن اسحاق را خواند و کتاب تاریخ او نیز بر اساس همین کتاب بود. وی از ابن حمید که از حافظان حدیث در ری بود، بیش از صد هزار حدیث فرا گرفت و درس فقه حنفی را هم نزد ابو مقاتل در ری خواند.

در 17 سالگی به قصد حضور در مجلس درس احمدبن حنبل راهی بغداد شد. ولی پیش از رسیدن او به بغداد، احمد بن حنبل درگذشته بود. در آن زمان جعفر بن معتصم با لقب متوکل علی الله (درگذشتهٔ 247) خلافت می‌کرد و این سال‌ها آغاز زوال خلفا و اقتدار روزافزون غلامان و درباریانی بود که خلفا را در چنگ خود داشتند و آنها را عزل و نصب می‌کردند یا با شکنجه می‌کشتند. در این ایام طبری نزد علمای بغداد به تحصیل علوم دینی پرداخت و بعد از مدتی به سوی بصره حرکت کرد. در بین راه، در واسط در مجلس درس و بحث علمای فقه و حدیث آنجا حاضر شد و احادیث زیادی نوشت. در بصره نیز همراه با تعدادی از طالبان شنیدن و آموختن احادیث نزد ابوکریب محمد بن علا همدانی (درگذشتهٔ 247) رفت.

طبری برای آموختن علم به کوفه، بغداد، شام و مصر سفر کرد و در تمامی این سفرها پدرش مخارج او را تأمین می‌کرد با این حال زندگی‌اش به آسانی نمی‌گذشت و گاه مخارج سفر او را دچار فقر و گرسنگی می‌کرد. اما آوازه علم او در سر تا سر سرزمین‌های اسلامی پیچیده بود و در زمانه خودش هم او را به خوبی می‌شناختند و با همهٔ شهرتی که در آن زمان در علوم دینی داشت باز هم در سفر نزد علمای فقه و حدیث در فسطاط، مصر و شام به درس و بحث مشغول شد.

افراط و تفتیش عقاید در بغداد

طبری پس از این سفرها به بغداد رفت. در آن روزگار در بغداد هنوز بازار جدال مذاهب و عقاید سخت رواج داشت، اگر چه مدتها بود عصر رونق عقاید معتزلی با مرگ مأمون (درگذشتهٔ 218) و دو خلیفهٔ بعدی، معتصم و فرزندش هارون ملقب به الواثق بالله (درگذشتهٔ 232) به پایان رسیده بود. حمایت افراطی این خلفا از عقاید معتزلی - از جمله اصل مخلوقیت قرآن و عدم رؤیت خداوند در روز قیامت - چندان بود که طبری نقل می‌کند که واثق هنگام مبادلهٔ اسیران مسلمان با اسیران دولت بیزانس به سال 231 ه فرمان داد تا مأموران تفتیش عقاید همهٔ اسیران مسلمان را به دو اصل مخلوقیت قرآن و عدم رؤیت خداوند در روز قیامت امتحان کنند و به کسانی که به این دو اصل اقرار داشته باشند، اجازهٔ بازگشت دهند و بقیه را دوباره به روم بازگردانند. اما این حمایت‌ها نتیجه معکوس داد و به محض روی کار آمدن متوکل (درگذشتهٔ 247) دفاع از عقاید معتزلی متوقف شد و سرانجام عقاید آنها و عقاید شیعیان و خوارج بدعت شمرده شد و پیروان آنان به جرم ارتداد مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.

در این میان از همه بیشتر عقاید اهل حدیث یا کسانی که به ظاهر قرآن و حدیث تکیه داشتند، گسترش یافت. در بغداد نیز از جمله مشکلات بزرگ علمای سایر مذاهب کثرت نفوذ پیروان افراطی احمد بن حنبل بود. این گروه استفاده از عقل و برهان را در امور دینی جایز نمی‌دانستند. دربارهٔ صفات خدا عقیده داشتند که همه چیز همانگونه است که در قرآن آمده؛ خداوند بر عرش نشسته و دست و پا نیز دارد! آن‌ها عقاید مخالفان خود را برنمی تافتند و فوراً به آنان تهمت بی‌دینی و بدکیشی می‌نهادند. چنین محیطی برای طبری آرام نبود وی به‌زودی با دشمنی و دسیسه‌های حنابله روبرو شد.

ماجرای سنگباران شدن طبری

می‌گویند علت مخالفت حنبلیان با وی این بود که طبری کتابی دربارهٔ فقها نوشت و در آن نامی از احمد بن حنبل نیاورد. وقتی به او اعتراض کردند، در جواب گفت که احمد بن حنبل محدث بود نه فقیه. گروهی از حنابله، برای آنکه بهانه‌ای برای آزار طبری بیابند با هم قرار گذاشتند و روز جمعه در مسجد جامع دربارهٔ جلوس خدا بر عرش از او سؤال کردند. طبری با شجاعت و در کمال صراحت گفت که نشستن خدا بر عرش محال است، سخن احمد بن حنبل اعتباری ندارد و سپس این شعر را خواند:

سبحان من لیس له انیس/ و لا له فی عرشه جلیس

یعنی منزه است خدایی که برای او یار و همنشینی نیست و بر عرش او کسی که نشسته باشد وجود ندارد. پس حنابله دوات‌های خود را به سوی او پرتاب کردند. طبری از میان آن گروه خود را به زحمت نجات داد و به خانه‌اش گریخت. حنابله نیز با توجه به پایگاهی که در بغداد داشتند، مردم را علیه او شوراندند. آنگاه جماعتی بسیار به دور خانهٔ طبری ازدحام و خانه را سنگباران کردند. این هنگامه چندان بالا گرفت که رئیس شرطه‌های بغداد ناچار به مداخله شد و مردم را به کمک گروهی از لشکریان از اطراف خانهٔ طبری دور کرد. از بیم حملهٔ حنابله شرطه‌ها یک شبانه روز بر در خانهٔ او نگهبانی دادند و سنگ‌ها را هم از اطراف خانه‌اش جمع کردند. اما طبری بر در خانهٔ خود همان شعر را نوشت. سرانجام رئیس شرطه‌ها دستور داد تا به جای آن، شعری در مدح احمدبن حنبل و نشستن خدا بر عرش بر در خانه بنویسند. طبری هم مدتی خانه نشین شد و در این مدت کتابی دربارهٔ مقام علمی احمد بن حنبل و در عین حال نقد آرای او نوشت.

وی در این سال‌ها به نوشتن برخی از آثار از جمله کتاب تفسیر مشهورش به نام جامع البیان پرداخت. طبری خود در این باره گفته است که از کودکی در اندیشهٔ این کار بوده و سه سال قبل از شروع آن از خداوند برای نوشتن تفسیر کمک خواسته تا سرانجام حق تعالی او را در این کار یاری کرد. او این تفسیر را در سال 270 یا 283 برای شاگردانش املا کرد و گویا به فاصلهٔ کمی پس از آن بود که به نوشتن و املای تاریخ خود پرداخت. طبری در سال 290 هر در سن 65 یا 66 سالگی دوباره به موطن خود بازگشت، در این سالها تقریباً همهٔ سادات علوی به دیلمان و گیلان پناه برده بودند، زیرا در این زمان تقریباً این ولایت زیر نفوذ عمال سامانی درآمده بود.

یک مذهب فقهی جدید!

طبری خود نقل کرده که به علت فشار و تهدید برخی علویان متعصب که از نوشتن کتاب او دربارهٔ خلفای راشدین اطلاع یافته بودند، شبانه طبرستان را ترک کرد و بار دیگر به سوی بغداد روانه شد، پس از این هرگز به موطنش بازنگشت. وی پس از بازگشت به بغداد 20 سال از باقی عمر خود را در محلهٔ قنطرة البردان و سپس در زحبه یعقوب گذراند. او که حدود ده سال پیش به تدریس و فتوا بر اساس فقه شافعی پرداخته بود، این بار در بغداد مذهب فقهی خاص خود را تأسیس کرد و به تألیف کتاب‌هایی بر همین اساس پرداخت. می‌گویند وی اوقات روز را بر اساس اوقات نمازهای پنجگانه تقسیم کرده بود: از نماز صبح تا ظهر و از ظهر تا نماز عصر کتاب می‌خواند و می‌نوشت، از نماز عصر تا نماز مغرب و از نماز مغرب تا نماز عشا به املای حدیث و تدریس فقه و برخی دیگر از علوم اسلامی به شاگردانش می‌پرداخت، پس از فراغت از آموختن و آموزاندن، هر شب تا قبل از خواب ربع قرآن و گاه بیش از این را قرائت می‌کرد و به این ترتیب هر چهار روز یکبار قرآن را ختم می‌نمود. گفتنی است که طبری در قرائت برای خود شیوهٔ مخصوصی داشت که البته از قرائت مشهور قرآن دور نبود. وی همچنین چندان لحن دلنشینی در قرائت داشت که در میان مردم و قاریان قرآن زبانزد بود. می‌گویند که ابوبکرین مجاهد (درگذشتهٔ 324) از مشهورترین قاریان و نحویان به عمد مسیرش را به سمت مسجدی که طبری در آن قرآن می‌خواند، کج می‌کرد و مدت‌ها می‌ایستاد تا قرائت قرآن طبری را از آنجا بشنود.

علم آموزی حتی تا زمان مرگ

حکایاتی از آخرین ساعات و روزهای زندگی طبری نقل شده که یکی از این حکایت‌ها بیانگر شور یادگیری این مرد خستگی ناپذیر است. می‌گویند عده‌ای به عیادت او رفتند. یکی از آنها دعایی را از قول یکی از محدثان نقل کرد، طبری مرکب و کاغذ خواست تا آن را بنویسد. یکی از حاضران با تعجب گفت: حتی در این حال! طبری گفت: سزاوار است که انسان تا گاه مرگ علم بیاموزد. چند ساعت پس از مراجعت آنها طبری درگذشت. در روز و سال مرگ طبری اختلاف وجود دارد. گفته‌اند که وی در بغداد در سن 85 یا 84 سالگی چهار روز مانده از شوال سال 310 ه وفات یافت.

بسیاری از تاریخ نگاران نوشته‌اند که از بیم حنبلیان جسد وی را یک روز بعد از وفاتش، شبانه در خانه‌اش در بغداد به خاک سپردند زیرا حنبلیان شایع کرده بودند که وی رافضی است و سپس گفتند که او ملحد است. اما سیوطی، خطیب بغدادی و ذهبی می‌نویسند:

گروه‌های بسیار که شمار آنها را خدا می‌داند در تشییع جنازهٔ او شرکت کردند و چندین ماه بر گور او نماز خواندند.

کتاب «طبری؛ پدر علم تفسیر و تاریخ» نوشته پروانه عروج نیا، مروری بر زندگی و آثار محمدبن جریر طبری دارد و شما با تهیه این کتاب می‌توانید با عقاید این اندیشمند ایرانی و آثارش به خصوص اثر معروفش یعنی تاریخ طبری آشنا شوید.

کتاب «طبری؛ پدر علم تفسیر و تاریخ» را انتشارات همشهری در 160 صفحه منتشر کرده است.
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار