روایتی از زندگی شهید «ابوالحسن ایرانی»؛

اذان بر بلندای آتش

فرمانده در آن زمان که دید همه روحیه باخته‌­اند، زیر رگبار توپ و تانک و ترکش روی بلند­ترین بلندی، به اذان خواندن ایستاد و روحیه داد و نشان داد، زندگی صحنه‌ هنرمندی اوست و نبرد باخته را با همین تاکتیک پیروز شد.
کد خبر: ۲۲۲۸۸۶
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۳:۰۰ - 07February 2017

به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، شهید «ابوالحسن ایرانی» از شهدای استان کرمانشاه است که در منطقه‌ی عملیاتی حلبچه در بیست و پنجم اسفند ماه سال 1366 بر اثر اصابت ترکش پیمان افلاکیش را امضایی دوباره کرد. به همین بهانه در سطور زیر زندگینامه پربارش را مرور می کنیم:

ابوالحسن دومین فرزند خانواده ایرانی، در بیست و دوم آذر ماه سال1340در روستای عالی‌بلاغ سنقر دیده به جهان گشود. پدرش احمدعلی کشاورز بود. دوران کودکی و نوجوانی ابوالحسن در میان مردمان پاک و بی غل ­و ­غش روستا و در میان چهار برادر و سه خواهر گذشت.

از کودکی با قرآن مانوس و شاهنامه­‌خوانی اهالی، روحیه‌ی شجاعت و ضد استبدایش را تقویت می‌­کرد. تحصیلات را تا سوم راهنمایی ادمه و به علت مشکلاتی مالی و شور انقلابی که داشت تحصیل را رها کرد.

قبل از انقلاب در همکاری با شهید بروجردی، چاپ اعلامیه و شرکت در تظاهرات از جمله تظاهرات هفدهم شهریور ماه سال 1357 گوشه­‌ای از تلاش خود را برای به ثمر رسیدن انقلاب و عشق به امام نشان داد.

بعد از انقلاب با راهنمایی شهید منتظری و بر اساس روحیه حق­‌جو و ضد استبدادی در دفاع از مظلوم، جز گروه‌­های پیشرو در حرکت­های انقلابی پیرو خط امام شد و به همراه گروهی از جوانان در سال 1358 به سوریه رفت و پس از فراگیری آموزش‌­های چریکی در پادگان حموریه سوریه، عازم مناطق عملیاتی جنوب لبنان شد.

9 ماه در جنوب لبنان رزم کرد؛ اما به علت مجروحیت در آنجا و با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازگشت. در 19سالگی عنصری کارآمد برای تدریس جنگ‌های چریکی و الکترونیک شد که در ناحیه‌ی سپاه سنقر به آموزش نیروها می‌­پرداخت و در سال 1359 به استخدام رسمی سپاه در آمد.

از طریق مقاله نویسی، جذب کانون شهید مفتح و همچنین کانون سپاه سنقر شد و از آنجا وارد عرصه‌ی تئاتر و بازیگری شد. از سال 1360 به طور جدی هم در جبهه‌­ها نبرد می‌­کرد و هم پیگیر کارهای تئاتر بود. در مناطق عملیاتی با مضمون­‌های دفاع مقدس و شهدا اجرای عمومی داشت و هم­چنین در سطح شهر سنقر اجراهای زیادی انجام داد و با استفاده از تئاتر، دفاع مقدس را وارد مرحله‌ی دیگری از هنرهای تجسمی کرد.

در عملیات­های جبهه‌­های جنوب، مهران، قصرشیرین و عملیات­های نصر7، بازی دراز، والفجر 5، کربلای 5، والفجر10 خوش درخشید.

در منزل پدری نمونه، برای دو ثمره‌ی زندگیش محسن و اعظم بود. روح بزرگ ابوالحسن که نه تنها دوست­دار هموطنان، بلکه به شاهد مقاله­ ها و دست نوشته ­ها و نبردهایش در فلسطین و جنوب لبنان داغدار تلعفر و جنایت­های آنجا بود.

بازیگر سن‌­های تئاتر و سردار معاونت فرمانده تبوک در آن زمان که دید همه روحیه باخته‌­اند، زیر رگبار توپ و تانک و ترکش روی بلند­ترین بلندی، به اذان خواندن ایستاد و روحیه داد و نشان داد، زندگی همه صحنه‌ی هنرمندی اوست و نبرد باخته را با همین تاکتیک پیروز شد.

عاشق ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) بود و پیمان افلاکیش را بارها در ورقه­هایش با حسین بن علی (ع) منعقد کرد. سرانجام در منطقه‌ی عملیاتی حلبچه در بیست و پنجم اسفند ماه معاونت فرماندهی گردان تبوک در جبهه نبرد بر اثر اصابت ترکش پیمان افلاکیش را امضایی دوباره کرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار