نویسنده کتاب "یک لحظه شوکه شدم" در گفت‌و گو با خبرگزاری دفاع مقدس

روایتی از گفتگوی دو رزمنده عراقی و ایرانی در یک لحظه

نویسنده کتاب "یک لحظه شوکه شدم" گفت: همین طور که پیش می رفتم، از پشت یک نفر به کلت و فانوسقه من آویزان شد. وقتی برگشتم دیدم یک عراقی است. حدود 30 ثانیه زبانم بند آمد.
کد خبر: ۲۳۱۶۳
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۳ - 07July 2014

روایتی از گفتگوی دو رزمنده عراقی و ایرانی در یک لحظه

غلامحسین زرگر نویسنده کتاب "یک لحظه شوکه شدم" در گفتو گو با خبرگزاری دفاع مقدس علت نامگذاری کتاب خود را اینچنین بیان می کند:

"به عنوان فرمانده گروهان همراه با سایر زمندگان در ارتفاعات 402 در سومار با عراقی ها درگیر بودیم. در این درگیری حتی 19 عراقی را به اسارات درآوردیم. اما پس از گذشته چند شبانه روز، محاصره شدیم. لذا پس از گذشت 5 روز مواد غذایی و اب تمام شد. یا باید محاصره را می شکستیم و یا در نهایت باید اسارت را می پذیرفتیم.

کانال های پیش رویمان پر از جنازه های عراقی بود. هیچ راهی برای برگشت جز عبور از این کانالها نبود. همان موقع هم روز تولد صدام اعلام شده بود. صدام و دخترش به قرارگاه مندلی عراق در 7 کیلومتری  آمده و در آنجا سخنرانی داشتند و 402 بنز آلمانی را نیز به عنوان جایزه برای سربازان عراقی معین کرده بودند. این یعنی ارتفاعات 402 از دست رفته بود.

تصمیم به برگشتن گرفتم. از روی جنازههای عراقی رد می شدم و این اصلاً صحنه خوشایندی برای من نبود. همین طور که پیش می رفتم، از پشت یک نفر به کلت و فانوسقه من آویزان شد. وقتی برگشتم دیدم یک عراقی است. حدود 30 ثانیه زبانم بند آمد. حالات عجیبی داشتم. نه می توانستم صحبت کنم و نه می توانستم حرکت کنم و هزاران فکر در همان چند ثانیه به ذهن من هجوم آورد. فکر کردم هم خودم و هم گروهانم از دست رفتیم. اما به خودم آمدم و گفتم باید دستهایش را جدا کنم. همین کار را انجام دادم. کمی که بیشتر دقت کردم دیدم با اصابت یک RPG نیم تنه او از شکم به پایین از بین رفته است و من حین عبور پایم را  روی او گذاشته واو از  حالت اغما بیرون آمده بود.

کمی کنار او نشستم. شیعه بود و حرفهای شیرینی می زد که جالب بود. می گفت چرا ما باید بجنگیم. ما دو کشور مسلمان هستیم. می گفت کاش به جای این جنازه ها، جنازه های صهیونیست ها را امروز اینجا می دیدم.


به خاطر آن چند ثانیه ای که شوکه شدم و اصلاً نمی دانستم باید چه کنم نام کتاب خاطراتم را "یک لحظه شوکه شدم" انتخاب کردم.

یادآور می شود «یک لحظه شوکه شدم» به قلم غلامحسین زرگر در 260 صفحه،  توسط پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس منتشر شده است.
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار