در مجموع بچههای گردان تخریب، ویژگیهای خاصی داشتند. در تخریب اخلاص بسیار بالایی وجود داشت. چون بچهها سر و کارشان با مین آن هم در شب بود، در عملیات با آن استرس و فشار خیلی اخلاص میخواهد با مین کار کردن؛ چون هر لحظه ممکن است مین منفجر شود و طرف را تکه تکه کند. ویژگیهای مصطفی مبینی چنان بود که ما هر بار عملیات میشد، میگفتیم: «مصطفی در این عملیات حتماً شهید میشود».
قبل از عملیات خیبر یکی از رفقای ما به نام ناصر در خواب دیده بود چند نفر از بچهها از جمله مصطفی، شهید میشوند. آمد و رو به بعضی بچهها گفت شما شهید میشوید. مصطفی گفت: «اجازه بدهید من به قرآن رجوع کنم!» او به قرآن رجوع کرد، بعد لحظاتی گفت: «نه من در این عملیات شهید نمیشوم».
عملیات بدر شد. ما میخواستیم حرکت کنیم. جعفر طهماسبی رو به مصطفی گفت: «مصطفی تو این بار دیگر حتماً رفتنی هستی!» مصطفی قرآن را باز کرد، آیه 12 سوره طه آمد. «إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» مصطفی گفت: «من این بار رفتنی هستم...».
مصطفی ظهر روز ششم عملیات در شرق دجله کنار ما نماز میخواند که خمپاره ای آمدو به پهلویش اصابت کرد. در حال جان دادن بود که ما به عقب آوردیمش. بعضیها با قرآن چنین سَر و سِر دارند.
یکی دیگر از دوستان شهید مبینی روایت می کند: جبهه قرارگاه معنوی اهل معنویت بود و به اعتراف بچه های جبهه اوج این معنویت در بچه های تخریب دیده می شد و یکی از بلند پروازان گردان ما که به اعتراف شهید نوریان (فرمانده تخریب لشکر10) به قله رسیده بود مصطفی مبینی بود.
مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز او بدل شد و تنها شهید گردان ما بود که در عملیات بدر پرید.
مصطفی را همه به بندگی، سادگی، کم حرفی، اخلاص، مهربانی، سخت کوشی، نترسی و ده ها خصوصیت خوب دیگر میشناختند و همه اینها باید قاری قرآن و مداح اهل بیت(ع) را هم اضافه کرد.
وصف مصطفی را باید از شهید سید محمد زینال حسینی(فرمانده تخریب ل10) شنید که تعریف کرد: در عملیات خیبر باور نمی کردم این جوان ساده و کم حرف که همیشه سرش پائین است، انقدر جگر داشته باشد. سید می گفت: آن هایی که مدعی معنویت بودند زیر آتشی که از زمین و آسمان در جزیره مجنون می بارید معنویتشان آب می شد اما برای مصطفی اینطور نبود هر چه کار سختر، انگار موتورش داغتر می شد.
انتهای پیام/ 141