گفت گو با مهندس بوشهری(قسمت پایانی)؛

هدایت تا آخرین لحظه اسارت/ زندگی شهید تندگویان سراسر مجاهدت بود

روزها می گذشت و ما همچنان صدای نیایش تندگویان و صدای شعار او را می شنیدیم که می گفت: "خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم"، "جنگ، جنگ، تا پیروزی". "هیهات منا الذله".
کد خبر: ۲۳۳۸
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۳ - 27August 2013

هدایت تا آخرین لحظه اسارت/ زندگی شهید تندگویان سراسر مجاهدت بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، در بخش اول مصاحبه با مهندس بهروز بوشهری در مورد چگونگی آشنایی او با شهید محمد جواد تندگویان و نحوهی اسارت آنها مطلع شدیم، حال به ادامه مصاحبه و آغاز دوران اسارت در عراق می پردازیم.

بوشهری از انتقال آنها به زندانی صحبت می کند که تمام دوران اسارتش را در آنجا گذرانده است و ادامه داد: بعد از آن ما را به همراه وزیر نفت به زندانی منتقل کردند که تا انتهای اسارت، تمام روزها را در آن جا و در بدترین شرایط سپری کردیم. تنها راه اطلاع ما از هم، شنیدن صدای قرآن و دعای یکدیگر بود.

وی تصریح کرد: روزها می گذشت و ما همچنان صدای نیایش تندگویان و صدای شعار او را می شنیدیم که می گفت: "خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم"، "جنگ، جنگ، تا پیروزی". "هیهات منا الذله". یک شب، بعد از گذشت دو سال، صدای دعای شهید تندگویان به گوش نرسید. من شک کردم، فهمیدم که برایش اتفاقی افتاده است. پس به همراه مهندس یحیوی تقریبا بیست روز اعتصاب غذا کردیم. تنها سلاح و قدرتی که در اسارت داشتیم، جانمان بود که از آن استفاده می کردیم. وقتی اعتصاب غذای ما طول کشید، مدیر زندان به ما قول داد که اگر اعتصاب را بشکنیم، ما را با هم در یک سلول، در کنار هم قرار دهد که همین اتفاق هم افتاد و من به همراه مهندس یحیوی، هشت سال دیگر از عمرمان را مشترکا در یک اتاق دو متر در سه متر گذراندیم.
 

بوشهری بر ثبت نشدن نامشان در صلیب سرخ اشاره کرد و گفت: اسم ما در صلیب سرخ ثبت نشده بود و نمی توانستیم با خانواده های خود نامه نگاری کنیم  و در این مدت از هیچ کس اطلاعی نداشتیم. علاوه بر ما، چهار خواهر ایرانی از جمله خانم معصومه آباد عضو فعلی شورای شهر تهران نیز در سلولهای دیگر اسیر بودند که ما صدای آنها را می شنیدیم. اما آنها هم در اعتراض به وضعیت نامطلوبشان دست به اعتصاب غذا زدند که بعد از گذشت تقریبا 18 روز، در وضعیت نامطلوبی قرار می گیرند که به بیمارستان منتقل شده  و در آنجا به آنها قول داده می شود که با صلیب سرخ ملاقاتی داشته باشند، پس از آن شرایط آزادی آنها فراهم می شود. 

وی با بیان خاطراتی در خصوص روزهای آزادی، ادامه داد: صبح یک روز، بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی افتاده است ما را به دفتر مدیر بردند. بعداً معلوم شد قرار است آزاد شویم. آنجا من به مهندس یحیوی گفتم که اگر قرار شد که لباس هایمان را به ما بدهند، من لباس شهید تندگویان را می پوشم تا لااقل لباسشان را برای خانواده ایشان ببریم. اما متاسفانه هیچ کدام از لباسهایمان را پیدا نکردیم. پس از آن در اردوگاه بعقوبه با صلیب سرخ دیدار کردیم و بعد از گذشت 10 سال نام ما را در لیست اسرا ثبت کردند.

بوشهری ادامه داد: نام آقای تندگویان را هم گفتیم، اما صلیب سرخ جواب داد نام او قبلا در سال 1363 ثبت شده است. علت آن هم این بود که پس از اسارت شهید تندگویان بلافاصله تلویزیون عراق، تصویر وی را نشان می دهد؛ زیرا اسارت وزیر نفت کشور را پیروزی بزرگی برای خود می دانستند .ولی عراقی ها می گفتند من و آقای یحیوی را اصلا اسیرنکرده اند و از ما خبری ندارند.

معاون شهید تندگویان در وزارت نفت به تلاش های پس از آزادی برای پیدا کردن شهید تندگویان اشاره می کند و می گوید: پس از آزادی از اسارت من و آقای یحیوی به همراه خانواده شهید تندگویان برای پیدا کردن خبری از شهید تندگویان به کویت رفتیم. اما هیچ اثری از او نبود. حتی با کویتی هایی که در عراق اسیر بودند و ادعا می کردند که شهید تندگویان را دیده اند و بعضی مقامات کویتی ملاقات کردیم.  بعضی ها می گفتند وی را دیده اند اما نمی شد زیاد به حرف آنها استناد کرد، نمی شود گفت آیا آنها  شهید تندگویان را دیده اند یا خیر.
 

وی ادامه داد: سال 1371 بعد از پیگیرهایی که صورت گرفت و بعد از اتفاقاتی که در این مدت افتاد بالاخره پیکر پاک این شهید بزرگوار که مومیایی هم شده بود به ایران بازگشت. این پیکر به طور قطع متعلق به شهید تندگویان بود، چرا که دکتر اعتمادی دوست و دندانپزشک ایشان و هم پدر بزرگوار شهید به همراه برادر خانم ایشان این مطلب را تایید کردند.

بوشهری تاکید کرد: شهید تندگویان قبل از انقلاب به دنبال مهدی بود و بعد از انقلاب و در اسارت به دنبال هدایت. این را می توان از نام گذرای او بر فرزندانش دانست. پسرش در زندان قبل از انقلاب به دنیا آمد نام او را مهدی گذاشت و آخرین دخترش در زمانی که در اسارت دشمن بود متولد شد و گفت نام وی را هدی بگذارند شاید به این وسیله هدایت شویم.

بوشهری شهید تندگویان، دوست خود را این چنین معرفی می کند و می گوید:  فردی همه جانبه بود. هنگام تحصیل در دبیرستان مذهبی و با اخلاق و در دانشکده جوانی کوشا، انقلابی و فعال بود. در دوران اشتغال در پالایشگاه پیش از انقلاب فردی مجاهد و با پشت کار و زمانی که به مدیریت رسید مدیری باهوش، جدی، مهربان و مردم دار و زمانیکه به وزارت رسید خدمتگزار انقلاب، مردمی و فداکار و درهنگام اسارت فردی صبور،  ولی مقاوم و مبارز بود تا جایی که جانش را در کلامش و برای حفظ انقلاب و عزتش بر کف نهاد و به شهادت رسید.

وی در پایان اظهار داشت: مطالعه زندگی سراسر عشق و ایمان وی و رفتار سراسر تلاش جهاد گونه وی و مقاوت و استواریش در مقابل عوامل طاغوت و عناصر دشمن در قبل و بعد از انقلاب در زندان های رژیم گذشته و در سلول های بعثی الگوی زیبایی برای همه کسانی است که قلبشان به خاطر اسلام و انقلاب می تپد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار