گفت و گو با معاون شهید تندگویان در وزارت نفت(قسمت اول)؛

روزهایی که با تندگویان گذشت/ وقتی مساله جان دیگران شد خود را معرفی کرد

وقتی چشمها و دست های ما را بستند، تیراندازی به سمت اسرا را شروع کردند. با هم قرار گذاشته بودیم که خودمان را معرفی نکینم. اما شهید تندگویان وقتی متوجه این صحنه شد گفت: دیگر مساله جان ما نیست، سپس خودش را به عنوان وزیر نفت ایران معرفی کرد.
کد خبر: ۲۳۳۹
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۷:۵۱ - 26August 2013

روزهایی که با تندگویان گذشت/ وقتی مساله جان دیگران شد خود را معرفی کرد

خبرگزاری دفاع مقدس، بهروز بوشهری متولد سال 1323 و  فارغ التحصیل دانشکده نفت آبادان در رشته مهندسی نفت، فوق لیسانس مدیریت از مرکز مطالعات مدیریت ایران، مهندس پالایش و برنامه ریز پالایشگاه آبادان، معاون وزیر و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، ... و از دوستان نزدیک شهید محمد جواد تندگویان است که می توان گفت چند برگی از دفتر عمرش را کنار این شهید بزرگوار گذرانده است. در همین چند برگ می توان جوانه هایی از راه و رسم زندگی کردن یافت که او در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس، دانه آن را در دل ما می کارد.
 

بهروز بوشهری 1347 را سال آشنایی با شهید تندگویان دانست و اظهار دانست: من زمانی با محمدجواد آشنا شدم که وی به عنوان دانشجو در دانشکده نفت آبادان پذیرفته شد و به آبادان آمد. در دانشکده نفت آبادان، انجمن اسلامی بسیار فعالی داشتیم. سعی می کردیم جلسات سخنرانی  برگزار کنیم و هر سال یکی، دو بار اساتید و دانشمندان بزرگی همچون شهید مطهری، استاد جعفری، دکترشریعتی و دیگران را برای سخنرانی دعوت می کردیم و روزهای جمعه نیز نماز جمعه برگزار می کردیم.
 

معاون شهید تندگویان در وزارت نفت ادامه داد: درانجمن اسلامی دانشکده هر سال لیست دانشجویان پذیرفته شده در آزمون ورودی را می گرفتیم و با ارسال نامه ای ضمن تبریک به خانواده ها از آنها می خواستیم تاریخ و وسیله ورود خود را اطلاع دهند و بدین صورت ما برای استقبال از دانشجویان به فرودگاه، ایستگاه راه آهن یا ترمینال اتوبوس می رفتیم. دانشجویان در ابتدای ورودشان با اعضاء انجمن اسلامی روبرو می شدند. شهید تندگویان هم به این ترتیب در سال1347 با ما آشنا شد و همین آشنایی و شرکت در برنامه های انجمن اسلامی، دوستی و صمیمیت زیادی بین ما ایجاد کرد. 

وی تصریح کرد: دراین بین ایمان و اعتقاد و علاقه شهید تندگویان به فعالیت های مذهبی و دانشجویی مرا روز به روز به ایشان بیشترعلاقمند می کرد. شهید تندگویان بعد از فارغ التحصیلی به پالایشگاه نفت تهران منتقل شد. به خاطر فعالیت های مذهبی که داشت تحت نظر بود. گاهی از اوقات هم به آبادان می آمد.  در یکی از این سفرها، برای ورود به دانشگاه دچار درگیری شد. مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت او را از صنعت نفت اخراج کرد و توسط ساواک به زندان افتاد.
 

بوشهری افزود: پس از آزادی از زندان، از شغل های دولتی محروم و به شرکت های خصوصی روی آورد. از جمله این شرکتها، شرکت بوتان بود. من در آن زمان در رشت مدیر شرکت "پارس توشیبا" بودم. تندگویان در شرکت بوتان هم مورد تعقیب ساواک بود که در نهایت در سال 1354، همراه خانواده به رشت آمده و در کارخانه پارس توشیبا مشغول به کار شد.
 

وی ادامه داد: در این مقطع من اعلام کردم هر کس که در دانشکده مدیریت در رشته MBA قبول شود، او را بورسیه می کنم، تا به تحصیل بپردازد. اتفاقا تنها کسی که قبول شد، شهید تندگویان بود و به مرکز مدیریت رفت و کارشناسی ارشد مدیریت (MBA) گرفت.
 

معاون شهید تندگویان در وزارت نفت تاکید کرد: بعد از پیروزی انقلاب، پاکسازی کارخانه ها شروع شد؛  کارگران، مهندسین و مدیران را بیرون می کردند، تنها مدیری که در کارخانه پارس توشیبا باقی ماند، شهید تندگویان بود که توسط شورای اسلامی کارکنان به عنوان رئیس کارخانه منصوب شد.
 

بوشهری به روزهای اول انقلاب اشاره کرد و ادامه داد: در روزهای اول انقلاب که من به صنعت نفت برگشته بودم به شهید تندگویان گفتم: وقت برگشتن شما به شرکت نفت رسیده است.  وی مدیریت کارخانه را تحویل داد و به صنعت نفت آمد. در سال 1359 زمانی که شهید رجایی کابینه را تشکیل داد، شهید تندگویان  را به عنوان وزیر نفت منصوب کرد. پس از وزارت، ایشان من را به عنوان معاون وزیر در امور نفت و مدیرعامل شرکت ملی نفت منصوب نمود.
 

وی درباره نحوه اسارت خود گفت: در یک ماه وزارت شهید تندگویان، سه بار برای سرکشی به مناطق نفت خیز آبادان رفتیم. چرا که این مناطق در تیررس مستقیم دشمن بود. در سفراول تا ماهشهر رفتیم، اما موفق نشدیم وارد آبادان شویم. بار دوم توانستیم وارد شویم و در نهایت در سفر سوم بود که به اسارت دشمن درآمدیم.
 

بوشهری ادامه داد: زمانی که همراه شهید تندگویان و مهندس یحیوی، به عنوان سرپرست مناطق نفت خیز به آبادان می رفتیم، در مسیر مردم را می دیدیم که به هر نحوی در تلاش بودند که از شهر آبادان خارج شوند. در مدخل آبادان، در چند نقطه با سربازهایی روبرو شدیم که با نشان دادن کارت شناسایی عبور می کردیم، اما در یک نقطه ای ایستادیم، یکی از محافظین پیاده شد که کارت شناسائی نشان دهد، ماشین را به رگبار بستند، ما هیچ کاری نمی توانستیم انجام دهیم، چون تا آن لحظه فکر می کردیم، آنها نیروهای خودی هستند. در نزدیکی های آبادان بود که به اسارت درآمدیم.
 

معاون شهید تندگویان در وزارت نفت افزود: در ابتدا کارت شناسائی خودمان را دور انداختیم تا شناسایی نشویم. ما را به وسیله ماشین به یک گودالی منتقل کردند که در آنجا اسرای دیگر هم بودند. وقتی چشمها و دست های ما را بستند، تیراندازی به سمت اسرا را شروع کردند. با هم قرار گذاشته بودیم که خودمان را معرفی نکینم. اما شهید تندگویان وقتی متوجه این صحنه شد، گفت: دیگر مساله جان ما نیست، سپس خودش را به عنوان وزیر نفت ایران معرفی کرد. من به ایشان گفتم: اگر اجازه دهید بقیه خودشان را معرفی نکنند.

وی ادامه داد: زمانی که عراقی ها متوجه شدند که وزیر نفت ما را دستگیر کرده اند، تیراندازی را قطع کردند و همه را با ماشین به سمت عراق منتقل کردند. کمی که جلوتر رفتیم، ما را پیاده کرده و گفتند: معاونین وزیر نفت چه کسانی هستند؟ من که حدس زده بودم شهید تندگویان اسم ما را به آنها گفته است به همراه مهندس یحیوی خودمان را معرفی کردیم، ولی به راننده و محافظین گفتیم که شما خودتان را معرفی نکنید.

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار