گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس: «اگنس دوویکتور» متخصص سینمای جنگ تحمیلی ایران است. او دکترای علوم سیاسی خود را با موضوع «سیاست عمومی فرهنگ جمهوری اسلامی ایران؛ موردکاوی سینما» گذرانده است. حوزه تحقیقات وی بیشتر بر روی جنگ ایران و عراق تمرکز داشته و سمینارهای فراوانی در این مورد برگزار کرده است. ازجمله شخصیت های مورد علاقه وی می توان به شهید مرتضی آوینی اشاره کرد.
دوویکتور پس از اخذ مدرک علوم سیاسی، برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری با انتخاب موضوعی مربوط به سیاستهای عمومی ایران به خصوص در حوزه سیاستهای اجتماعی-فرهنگی تصمیم به مسافرت به ایران گرفت. دووکتور با طرح این سوال که جمهوری اسلامی ایران چرا و چطور سیاستهای فرهنگی خاص خودش را پس از انقلاب و شرایط سخت بعد از آن شکل داده است، پایاننامه خودش را تنظیم کرد.
او برای اولین بار در شهر آوینیون با فیلم «مشق شب» ساخته عباس کیارستمی با سینمای ایران آشنا شد و همانجا تصمیم گرفت روی فرهنگ و سیاست اجتماعی و در بیان دقیقتر در حوزه سینما متمرکز شود، تا درک کند چطور ممکن است چنین فیلمی در کشوری ساخته شود که رسانههای غرب آن را مستبد معرفی کردهاند.
دوویکتور در جایی اشاره میکند که بعد از دیدن این فیلم بود که واقعا تصمیم گرفتم روی سینمای ایران کار کنم.
موضوع رساله دکتری دوویکتور، نگاه زیبا شناختی به فیلم نبود؛ بلکه پژوهشی با رویکردی قراردادی و ساختاربندی شده به سیاست فرهنگ بود، تا بررسی کند چطور دولت به سینما کمک میکند.
دوویکتور با این رویکرد که بسیاری از فیلمهایی که در دوران جنگ ساخته شدهاند را به اندازه کافی مد نظر قرار نداده است، تصمیم میگیرد تحقیق جدیدی را روی این موضوع آغاز کند، که راهی برای تحلیل تاریخ ایران و جنگ از زاویه سینما بود.
وی در بررسیهای خود به ابن نتیجه میرسد که باید دو نوع سینمای جنگی برای ایران قائل شد؛ «فیلمهای جنگی» و «فیلمهای دفاع مقدس»، فیلمهای جنگی بیشتر تحت تاثیر هالیوود بودند، که فیلم «عقابها» ساخته «ساموئل خاچیکیان» یکی از آنهاست.
این دسته از فیلمها جنگ را توصیف میکردند؛ اما فیلمهای گروه «دفاع مقدس» کاملا متفاوت بودند. کارگردانانی مثل «رسول ملاقلیپور» سعی کردند ژانر جدیدی خلق کنند، که ریشه در فرهنگ ایرانی، شیعه و ماجرای کربلا داشت.
به دلیل اینکه موضوع تحقیق دوویکتور آن دسته از فیلمهای سینمای جنگ بود که در طی دوران جنگ ساخته شده بودند، به آثار سینمایی که بعد از جنگ ساخته شدند، توجهی نکرده است.
اما مساله مهمی که در تحقیقات دوویکتور وجود دارد، علاقه او به آوینی و سینمای او است. دوویکتور معتقد است آوینی نه تنها از جنگ فیلم میگرفت، بلکه برداشت خود را نسبت به تصاویر، حقیقت و واقعیات آن انعکاس میداد. دوویکتور میگوید: در طی جنگ آوینی هم خود روایت جنگ را ثبت کرد و هم مفهوم واقعیت را زیر سوال برد. او از هر تماشاگری میپرسد که چه میبیند و به عقیده خودش اینها حقیقت است یا خیر؟ او نشان داد که واقعیت یک مفهوم ساختنی است. به نظر من اصلا عادی نیست که کسی در طول جنگ با فیلم چنین کاری کند. در واقع در طی جنگ فیلمها همه چیز را به صورت قطعی نشان میدهند و سوالی نمیپرسند. من زمان زیادی را صرف دیدن فیلمهای او کردهام، بعضیهایشان را بارها و بارها دیدهام و با آثار او ارتباط شخصی برقرار می کنم.
از نظر دوویکتور آوینی رویکرد منحصر به فردی نسبت به جنگ و فیلمهای مستند جنگی داشت. او این رویکرد را در اولین قدمهای کاری خود به عنوان «ناظر» بر جنگ شکل داد.
«حقیقت» سریالی 11 قسمتی است، که طی دو سال ابتدایی جنگ ساخته شد. این سریال نقش مهمی در فیلمبرداری از جبهه جنگ دارد و مبنای نظری و عملی برای آثار دیگر او و نیز برای همراهان او بوده است. این دقت و صراحت که در مجموعه «حقیقت» دیده میشود، در بسیاری از آثار دیگر او هم وجود دارد. او این کار را با نشان دادن زمان انجام میدهد. به لطف این توالی زمانی، معانی دیگری در جریان فرآیند تدوین شکل میگیرند. به علاوه به تماشاگر هم زمانی میدهد تا رویکرد خودش را نسبت به جنگ پیدا کند؛ رویکردی که فراتر از ظواهر و تصاویر باشد.
استفاده از واسطههای مختلف میان زمان ثبت رویدادها و زمان دیده شدن فیلم توسط تماشاگران از دیگر ویژگیهای کار او است. در واقع آوینی نقش واسطه دارد. با فیلمبرداری آشکار از مراحل ساخت فیلم مستند (نشان دادن مراحل تدوین) او سعی میکند که نه تنها کنار هم دوختن تکههای فیلم را به صراحت به تصویر بکشد، بلکه آن را به بخشی از جنبه زیباییشناختی و مفهومی فیلمش تبدیل کند. نمایش مرحله تدوین تاکید میکند که واقعیت یا حقیقت جنگ فقط از ثبت فنی جنگ و خط مقدم جبهه بیرون نمیآید؛ بلکه تاثیرپذیری کارگردان فیلم از این تصاویر در اتاق تدوین هم هست.
اهمیت جنگ در دریافت بلافاصله و بدون واسطه تصاویر دیده نمیشود؛ بلکه این تصاویر باید از سوی بیننده و سازنده محک زده شوند و کار تدوین خودش راهی برای دستیابی به معنای عمیقتر جنگ است. آوینی با صبر و حوصله و در فرآیندی بسیار کندتر به ساختن معنی از دل تصاویر میپرداخت.
آنچه برای دوویکتور در شناخت جهان معنایی سینمای آوینی مهم است، درک عاشورا و حادثه کربلاست. دوویکتور در نشست خود در نهمین جشنواره سینما حقیقت در این باره میگوید: امکان شناخت سینمای آوینی بدون شناخت حادثه عاشورا امکان ندارد. این پشتوانه قوی و عمیق آوینی به حقیقت عاشورا و نه فقط بعد تاریخی آن سبب غنای آثار او چه در زمینه فیلم و چه در زمینه تالیف کتاب بود. اوج این شناخت را میتوانیم در کتاب «فتح خون» ببینیم. به بیان دیگر در میان دو اثر «روایت فتح» و «فتح خون» جریان بیان متنی وجود دارد؛ این درحالی است که هر دو اثر مستقل از هم هستند.
در فتح خون با شخصیتهای مختلفی روبهرو میشویم، که آوینی آنها را فارغ از نقش تاریخیشان بازنمایی میکند. ذهن به طور ناخودآگاه در مواجهه با شخصیتهای کتاب فتح خون به دنبال مابهازای واقعی آن در روزگار معاصرش میگردد. این درحالی است که در بسیاری از فصلهای روایت فتح، مولف اثر بیننده را به گذشته تاریخی بشر ارجاع میدهد.
هرچه تسلط فیلمساز بر معنایی که میخواهد انتقال دهد بیشتر باشد تسلط او بر ابزار انتقال معنا بیشتر خواهد شد، که آوینی و سینمای او شاهد این مدعاست. سینمای هالیوود به دلیل تسلط بر ابزار هرچند مخاطبان فراوانی را مجذوب میکند، اما به دلیل فقدان معنا یا دروغین بودن آن حیات هنری چندانی ندارد. در مقابل بخشی از سینمای اروپا و آسیا که اغلب آثار تولیدی سینمای ایران را باید در این حیطه قرار دهیم، به دلیل عدم تسلط فیلمساز بر تکنیک و در عین حال داشتن عمق معنا باز هم پویا نیست. توفیق سینمای آوینی در شکل ارائه آن به مخاطب است.
آوینی در حین اینکه میداند چه میخواهد بگوید، میداند چگونه بگوید. سیالیت دوربین آوینی در مستند روایت فتح ارتباط نزدیکی با معنای شهادتطلبی، مرگ اندیشی، شک و یقین و رسالت انسان دارد. آوینی با دوربینش هنگام فیلمبرداری و قلمش هنگام نوشتن نریشن فیلم نه قصد تطهیر رزمندگان را دارد و نه قدسی کردن شهدا را. آوینی در هنگام نوشتن نریشن به حرفهای سوژهها استناد میکند و حرفهای آنها را به آیات و روایات ارجاع میدهد.
آنچه بعد در حین دیدن روایت فتح جالب توجه میکند، این است که مخاطب حضور مولف را حس نمیکند. بیننده خود را بخشی از تصویری میداند که میبیند.
متاسفانه این نگاه اشراقی به معنا و به خدمت گرفتن ابزار برای بیان آن در هیچیک از آثار فرهنگی و هنری ایران به چشم نمیخورد. آنچه آوینی در پی آن بود ساخت و ارائه روشهایی برای «هنر شیعی» بود. اگر شیعه بودن ما باید در رفتار ما نمود عینی داشته باشد، چرا در آثار هنری ما نداشته باشد. متاسفانه این جهانبینی با شهادت آوینی اگر از بین نرفت در سالهای بعد به دلیل سیاستگذاریهای غلط مدیران فرهنگی قربانی شد.
البته حضور فیلمسازانی مثل «ملاقلی پور»، «حاتمی کیا»، «سلحشور» و عده معدودی دیگر تداوم این راه به شکل دیگری بود، که قوامی نیافت. هنرمندان ارزشی باید حضوری مستمر و پررنگ در این عرصه داشته باشند و هنر شیعی را بازشناسی، تدوین و تبیین کنند. جبهه فرهنگی نیازمند بازشناسی آوینی به عنوان اولین تئوریسین هنر شیعی دارند. باید انگارههای آوینی تفسیر و نظاممند و به روز شود، تا از قِبل آن بیانیهای برای هنر انقلاب اسلامی تدوین شود.
انتهای پیام/ 161