به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، در سال های اخیر بازخوانی قطعنامه 598 که مورد نظر مسئولین آن زمان بود در اذهان نخبگان و دانشجویان زنده شده است. محققین سیاسی برای دریافت نتیجه واقعی و رسیدن به نظر امام درباره آن به اختلاف افتاده اند. حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری از اساتید سطح عالی حوزه علمیه قم در مصاحبه ای به بررسی قطعنامه 598 پرداخت.
مستحضر هستید که ظرف سالهای اخیر بازخوانی قطعنامه 598 در اذهان زنده شده است. با توجه به حوزه علاقه مندی جنابعالی در روش شناسی مطالعات اجتماعی، حال که در ابتدای این راه هستیم روش پیشنهادی شما برای آغاز این مطالعه چیست؟
مسئله پایان جنگ تحمیلی از آنجایی که در تعابیر امام(ره) به جام زهر تعبیر شد، یکی از چالشی ترین مطالعات تاریخ معاصر خواهد بود. از طرف دیگر به علت آنکه این واقعه یک واقعه نظامی بوده است و عادتا اطلاعات نظامی جزء طبقه بندی شده ترین اطلاعات کشور میباشد، به نظر میرسد حجم اطلاعات زیادی نیز برای مطالعه در اختیار نیست. پس از طرفی اهمیت واقعه آن را در معرض نظریات ضد و نقیض قرار میدهد و از سوی دیگر به علت طبقه بندی شده بودن اطلاعات آن، دسترسی به واقعیت بسیاری از اطلاعاتی که عادتا برای تحلیل نیاز است ممکن نیست.
اما در اینجا یک مسئله به کمک محققین می آید که اگر با دقت و ابزار مناسب یک نوع خاص از تحقیق را انجام دهند، بن بست پیش آمده حل خواهد شد و میتوان به یک قضاوت کلی درباره جنگ دست یافت، اگرچه این قضاوت کلی و اجمالی باشد و نتوان تمام ارکان پازل تحولات قطعنامه را به تفصیل بدست آورد.
نقطه مزیت جبهه انقلاب اسلامی در فضای جنگ آن بود که رهبر این جریان خود یک شخصیت بزرگ تاریخ ساز بود و شخصیت های تاریخ ساز به علت نوع عظمتی که دارند میتوانند رد پایی از خود به جای بگذارند که دیگران هر چند تلاش کنند نتوانند آن ردپا را پاک کنند. این ردپا گاهی اوقات از جنس خبر است و گاهی از جنس اثر. رد پای ایشان ظاهر است اما کسی میتواند به آنها دست پیدا کند که از مدل شناخت وقایع و اشخاص تاریخی استفاده کند.
اصولا برخی از انسانها تنها بر خود و اطراف خود اثرگذارند و نمیتوانند آثار خود را به فضایی دورتر از خانواده و دوستان خود بفرستند و در محیط بزرگتری اثر بگذارند. برخی دیگر میتوانند در بهره هایی از زمان یک جامعه کوچک یا بزرگ را به خود متوجه کنند و اثراتی را بر کل جامعه مترتب کنند. اما این دسته نیز اثراتی میرا دارند؛ یعنی به زودی به فراموشی سپرده میشوند و در خاطر تاریخ از آنها اثری برجای نخواهد ماند. اما عده بسیار محدودی از انسانها هستند که در نه تنها در جامعه اثر میگذارند و این اثر نیز از خاطر جامعه پاک نمی شود، بلکه بالاتر از آن، آثاری که از آنها به بشر رسیده است، جهت حرکت جوامع را تحت تاثیر جاذبه خود قرار میدهد و آنها را به سمت و سویی که خود میخواهند می کشانند.
باید توجه داشت که وقتی چنین شخصیتی سعی می کند اثری را بر قلب تاریخ حک کند، کسانی که کمتر و کوچکتر از او هستند نمیتوانند این اثر را بزدایند. اگر قبول کنیم که امام(ره) شخصیت اثرگذاری بودند که توانستند نه تنها جهت ملت ایران بلکه بر حرکت آزادی خواهی و معنویت طلبی انسان معاصر اثرگذار باشند، در این صورت باید بپذیریم که اثراتی را که او بر قبل تاریخ گذاشته است به این سادگی قابل زدودن نیست. اما ردپای او برای کسانی که با نحوه عملکرد او آشنا نیستند مخفی است و تنها در صورتی که از مدل شخصیت شناسی تاریخی استفاده شود میتوان آن خطوط کلی اثر را یافت.
برای ما در تحلیل قطع نامه 598 این فرصت وجود دارد که از طریق ردپایی که از امام بر جای مانده است و از سوی ایشان سعی شده است غیر قابل تحریف گردد این واقعه را تحلیل کنیم.
اما محصول این تحلیل بیشتر میتواند در خدمت تحلیل فرهنگی قرار گیرد تا تحلیل سیاسی. یعنی درباره کمتر شخصیتی میتوان به طور دقیق اظهار نظر قطعی کرد و بیشتر میتوان خطوط کلی جریانهای اثرگذار در آن برهه را شناسایی کرد تا افراد اثرگذار و افعال دقیق آنها را.
ما باید سعی کنیم از روشی استفاده کنیم که در آن تنها به آنچه در روی صحنه و علنی رخ داد و یا در همان زمان علنی شد برای تحلیل استفاده کنیم و نه بیشتر. سپس با تکیه بر اندیشه امام(ره) که قابل استخراج از بیانات منتشر شده ایشان است به تحلیل بپردازیم. به عنوان نمونه بیانات امام در ابتدای جنگ، در ایام پذیرش قطعنامه 598 و پس از آن میتواند نوع اندیشه امام در موضوع جنگ تحمیلی را روشن کند.
به نظر شما چند سناریو برای پایان جنگ وجود داشت و در نهایت کدام سناریو محقق شد؟
به نظر میرسد حداقل 4 سناریو کلی را میتوان برای جنگ در نظر گرفت. اول اینکه جنگ با پیروزی عراق به پایان برسد؛ که غیر قابل دسترس بودن این سناریو به سرعت عیان شد.
دوم آنکه ایران در اثنای جنگ و در حالتی تحقیر شده به صلح مجبور شود و با دادن تلفات زیاد انسانی و غیرانسانی، مجبور به پذیرش شرایط بین المللی شود. این نقشه نیز برای غرب مطلوب بود تا بتواند از این طریق از عظمت این انقلاب در افکار عمومی بکاهد اما این سناریو نیز با مقاومت امام و امت امکان تحقق نیافت.
سناریو سوم این بود که این جنگ در ظاهر هیچ پیروزی نداشته باشد و به نحوی که کمترین سود ممکن به انقلاب اسلامی برسد، با قانع کردن انقلاب، جنگ خاتمه یابد، چنانچه که بعد از فتح خرمشهر و بعد از کربلای پنج در پایان سال 65 این ایده به طور جدی در جامعه جهانی مطرح شد و بار دوم توانست در شکل قطعنامه 598 و در سال 66 عرضه شود و به نوعی ایران را به پذیرش آن قانع کند.
سناریو آخر آن بود که انقلاب اسلامی پیروز این میدان باشد و جنگ به سقوط صدام منتهی شود. بدون شک در صورت رخ دادن چنین اتفاقی، جمهوری اسلامی با سرعت غیر قابل کنترلی به یک ابرقدرت جهانی تبدیل میشد و شاید مثلا ایدئولوژی ملتهای منطقه بدون هیچ مقاومتی توسط فرهنگ انقلاب فتح میشد. به نظر من امام(ره) به دنبال سناریو چهارم بود اما تنها سناریو سوم محقق شد.
پس با این حساب از نظر شما علت اینکه امام(ره) پذیرش و قبول قطعنامه 598 را نوشیدن جام زهر نامیدند نیز همین بود که این هدف نهایی محقق نشد!
بله همین طور است. اما مسئله فقط این نیست. مهم علتی است که باعث شد این هدف مشخص محقق نشود.
به طور قطع امام هیچگاه از دشمن بیرونی نترسیده بود و در مقابل آن نیز اصلا احساس زبونی و عجز نمیکرد. در معادلات نظامی امام(ره) اصل با نصرت الهی بود. مثل اینکه نقل کرده اند امام(ره) در مقابل حضور اولین ناو آمریکا فرموده بودند «اگر من جای شما باشم میزنم!» یعنی با اینکه میدانستند مقدورات نظامی ما به اندازهای نیست که با آمریکا وارد جنگ شویم ولی از آنجایی که اصل در جنگ را درگیری انسانها و اراده ها میدانستند و مقدورات متعارف مادی را فرعی می دانستند و مطمئن به امداد الهی بودند، باز هم افق پیروزی را میدیدند. بنابراین کسی قبول نمی کند که جام زهر برای امام(ره) شکست در مقابل توان دشمن مادی باشد.
پس می ماند درون جبهه انقلاب. جام زهر برای امام(ره) عدم ادامه مسیر توسط نیروهای داخلی(مقدورات انسانی) بوده است. اما آیا همانطور که مسئولین میگویند، این مردم بوده اند که جبهه ها را خالی کرده اند یا اینکه به عکس بوده است و مسئولین با امام مسیر را ادامه نداده اند؟
به نظر شما کدام بوده است؟
سخنان امام(ره) با مردم پس از پذیرش قطعنامه 598 نشان از قدردانی امام از مردم دارد و اصلا لحن گلایه آمیزی ندارد. به نظر من باید در لایه های نخبگان و حلقه های مدیریتی کشور به دنبال جریانهای فکری بگردیم که باعث پایان نامناسب جنگ از منظر امام شدند. البته باید دقت کرد که امام نیروهایی که به اسلام انقلابی معتقد نبودند را از جبهه انقلاب خارج کرده بودند. یعنی کسانی مثل نهضت آزادی و ملی مذهبی ها از گردونه نظام خارج شده بودند و نمیتوانستند به نحوی اثرگذار باشند که تقصیر را بر گردن آنها بگذاریم. باید به دنبال جریانهای فکری باشیم که در آن زمان به دنبال کنار آمدن با غرب بودند و ادامه تعارض انقلاب اسلامی و جبهه مقابل را لازم نمیدانستند. مثلا باید به دنبال ترس یا انگیزه هایی باشیم که همنشینی اسلام و غرب را ممکن تلقی میکردند یا بازگشت ایران به آغوش جامعه جهانی را پی گیری می کردند و نمیخواستند انقلاب بیش از این معادلات جهانی را در هم بریزد. به نظر من علت اصلی جام زهر شکاف ایدئولوژیکی بوده است که در بدنه طرفداران و برخی از یاران امام وجود داشته است اما در آن زمان شفاف نبوده است. به نظر من اختلاف ایدئولوژیک امروز فضای ایران، بخصوص در فضای شکل گرفته پس از انتخابات دهم را میتوان امتداد و بلوغ همان ایدئولوژیها دانست. این ایدئولوژیها اگرچه هنوز شفاف نشده بودند اما در واقعه مهمی مثل پایان جنگ خود را نشان دادند بنابراین همراهی با امام محقق نشد.
امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه بر صداقت مسئولین تاکید داشتند. آیا شما میخواهید بفرمایید که این ایدئولوژی ها با دادن اطلاعات غلط امام را به سوی پایان جنگ سوق داده اند؟ اگر این باشد که باید گفت امام بر اوضاع مسلط نبوده اند؟!
نه. مسئولین دچار عدم صداقت نبوده اند اما ترس آنها از فشار غرب در سال پایانی جنگ و یا ضعف روحی خودشان در پایان جنگ در تحلیل آنها اثرگذار بوده است و اتفاقا امام(ره) به علت اینکه ناتوانی و نقص نیروهای خود را میدیده است قطعنامه را جام زهر نامیدند.
اگر نکته خاصی در پایان لازم است بفرمایید؟
موضوع قطعنامه را نمیتوان به این سرعت و به سادگی حل نمود. سوالات زیادی وجود دارد؛ مثل اینکه چرا صدور قطعنامه در اوج اقتدار نظامی ما رخ داد؟ آیا گذر از تهدیدهای مستقیم آمریکا و حمله های شیمیایی مکرر عراق و فشار اقتصادی غرب بدون پذیرش قعطنامه ممکن نبود؟ آیا صدور قطعنامه تنها به علت شرایط بیرونی نظام محقق شده بود یا آنکه هماهنگی های داخلی نیز بر آن تعلق گرفته بود؟ پاسخ همه این سوالات و بسیاری سوال دیگر ضروری است اما باید فرصت داد که فرایند متناسب با خودش مسئله حل شود.
از طرف دیگر کوچکترین خطا در تحلیل میتواند منجر به اشتباه در شناخت عامل اصلی شود و خون چند صد هزار نفر را بر عهده جریانی میگذارد که در صورت اشتباه بودن مصداق کامل تهمت است. باید کاملا دقت کرد که بدون روش تحلیل دقیق و مناسب به میدان تحلیل نرفت و با داشتن تکه پاره هایی از اطلاعات بالادستی، به سرعت به تحلیل درست نمیتوان رسید. اشتباه در شناسایی جریانهای دخیل در قطع نامه میتواند بر مسیر انقلاب نیز اثرات مخربی داشته باشد.