حسین شریعتمداری:

عقب نشینی امام در قطعنامه، عقب نشینی از آرمانها نبود

حسین شریعتمداری گفت:حضرت امام(ره) با پذیرش قطع نامه ضمن تلخی آن، آرمان ها را رها نکرند و حرکت را از جای دیگری باز کردند.
کد خبر: ۲۳۵۰۲
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۷ - 17July 2014

عقب نشینی امام در قطعنامه، عقب نشینی از آرمانها نبود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، حسین شریعتمداری را به قلم صریح و باورهای ثابتش می شناسیم. کسی که هیچگاه عقب نمی ماند و سکوت نمی کند، شریعتمداری مرد نبرد است، روزی در جبهه نظامی و امروز هم در عرصه فرهنگی. اما مثل بسیاری در عالم رسانه گم نشده و هنوز یادش نرفته که «بنا بود بیاییم تجدید قوا کنیم تا دوباره حمله کنیم و هنوز وقتش نرسیده». او قطعنامه را همچون «صلح حدیبیه» می داند و معتقد است که جنگ ما هنوز تمام نشده است و خیبری در راه است.

جناب آقای شریعتمداری به نظز حضرتعالی پذیرش قطع نامه 598 بر اساس اندیشه ها و آرمان های امام خمینی(ره) اتفاق افتاد؟

پذیرش قطع نامه 598 با صلح حدیبیه قابل مقایسه است، آیا صلح حدیبیه به معنی عقب نشینی رسول خدا از رسالت شان بود؟ طبعا نه و صلح حدیبیه فتح مکه را درپی دارد و به دنبال آن گسترش دامنه اسلام به دنیای پهناور اروپا و در جریان قطع نامه 598، باید بگویم که ما در جنگ تحمیلی وقتی به نقطه ای می رسیم که دیگر حضرت امام قطع نامه را می پذیرند البته به دلیل برخی از نارسایی هایی که احساس می کردند  و با وجود این نارسایی ها پذیرفتن قطع نامه از سوی امام به معنی دست کشیدن از آرمان های انقلاب نیست و اگر حضرت امام با پذیرش قطع نامه از آرمان هایشان دست می کشیدند می شد که پذیرش قطع نامه 598 را یک عقب نشینی به معنی متداول آن در فرهنگ سیاسی تلقی کرد اما امام راحل ما بر آرمان هایشان پافشاری کردد و همان ایستادگی ها بود که امروزه به تحولات بزرگ منطقه وجهان اسلام منجر شده است.

اندیشه ها و آرمان های امام به عنوان اصل مقاومت انقلاب اسلامی در برابر ظلم که در دفاع مقدس نمود عینی پیدا کرد بر چه مبنایی استوار است؟

حضرت امام خمینی(ره) زمانی که ندای انقلاب را سر دادند مردم این ندا را در دورن خویش آشنا یافتند و احساس کردند که گمشده تاریخی خودشان را پیدا کردند، به طور مثال وقتی که امام از نجف و یا پاریس پیام می دادند و می فرمودند که خداوند شهدای شما را با شهدای بدر و احد و شهدای کربلا محشور کند این واژه ها برای مردم ناآشنا نبود و مردم برای شهدای کربلا عزاداری کرده بودند و داستان بدر و احد را می دانستند و بنابراین انقلاب اسلامی با تکیه بر مکتبی شکل گرفت که قبلا در میان مردم بود و مردم با آن عجین بودند این نکته را از این جهت عرض کردم که این تفاوت بنیادین انقلاب ما با سایر انقلاب ها است.

در سایر انقلاب ها به طور مثال انقلاب اکتبر 1917 شوروی سابق مردم در روسیه تزاری، مارکسیسم از راه رسیده را نمی شناختند و این ایدئولوژی جدید فقط نزد حاکمان بود و بنابراین نسخه در دست مردم نبود و نسخه به دست حاکمانی بود که هرگونه که می خواستند آن را تعبیر می کردند و لذا شما می بینید که به نام مارکسیست ده ها نظریه اقتصادی بیرون می آید و نظریه لنین، نگاه مائو و ... تا نهایتا به نگاه آقای گوباچوف می رسد ولی در انقلاب اسلامی ما به این گونه نیست و نسخه انقلاب برای مردم ناشناخته نیست و در ثانی با روح و جان مردم عجین شده است و وقتی که چنین باشد و ایدئولوژی و مکتبی با این ویژگی بر کرسی حاکمیت بنشیند و از آنجا که مبانی انقلاب بر اسا یک باور است و آن هم باور اسلامی است اولین اتفاقی که می افتد مرزهای آن با مرزهای جغرافیایی منطبق نیست یعنی این باور برای این که به نقاط دیگر سرایت کند نیاز به ویزا و روادید ندارد و به بیان دیگر هر منطقه ای که مسلمان نشین هست در معرض پیدایش انقلاب و تحولات مشابهی قرار می گیرند و دیدیم که قرار گرفت.

اما از سوی دیگر اسلام اساساً ظلم ستیز است یعنی اسلامی که ظلم ستیز نباشد اسلام نیست و خداوند در سوره حدید می فرمایند که "لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و ارسلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط" و وقتی که ظلم ستیزی به عنوان یک نسخه حکومتی در کرسی حاکمیت می نشیند یعنی قرار است که این نسخه از صفحه کتاب ها و از عرصه ذهن ها و تئوری ها خارج بشود و به میدان عمل برگردد و نسخه ای با ویژگی ظلم ستیزی در حکمیت بنشیند اتفاق بعدی که می افتد این است که نظام سلطه بین الملل در مقابل آن قد علم می کند و با آن درگیر می شود و این اتفاقی بود که ما بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم و تا امروز همچنان این درگیری ادامه دارد و اگر چه میدان های درگیری تغییر پیدا کرده و بعضاً دست خوش تغییر و تحولات دیگری هم هست ولی اصل درگیری همچنان پابرجا است و مادامی که ما در حاکمیت بر اسلام ناب تکیه داریم و نظام سلطه بر خوی استکباری خودش تاکید می ورزد این درگیری وجود دارد مگر این که یکی از این دو طرف دست از هویت و ماهیت خودش بردارد و همان تلاشی که سی و سه سال است که غرب در پی آن بر بیرون کشیدن اسلام ناب از عرصه حاکمیت ما دارد و یا اینکه به قول حضرت امام نظام سلطه از خر شیطان پیدا شود و درگیری از اینجا شروع شد و طرفین به دلیل ماهیت هایشان با هم درگیر هستند .

کاری که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه انجام دادند اسلام ناب را غبار زدایی کردند و غباری که قرن ها از بدعت و تحریف و کج اندیشی بر چهره اسلام بود را زدودند و اسلام را همان گونه که بر صدر بود ارائه فرمودند و به همین دلیل رخدادها و فراز و نشیب های انقلاب اسلامی دقیقا با رخدادهای صدر اسلام همخوانی دارد و همخوانی آشکاری در آن دیده می شود چه در هنگام آغاز نهضت از 15 خرداد و چه بعد از شکل گیری نهضت و نهایتاً شکل گیری انقلاب اسلامی و نظام سازس انقلاب اسلامی و با این توضیح می توانم بگویم که حضرت امام در دفاع مقدس کاملا بر آموزه های اسلامی تاکید داشتند یعنی مقابله با ظلم و ستم و کوتاه نیامدن در برابر ظالمین همان گونه که پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین بودند و ائمه اطهار هم به همین علت جان خودشان را بر سر این ماجرا گذاشتند و می بینیم که همه ائمه ما به شهادت رسیدند و اگر آنها در پی تحمل ظلم بودند با ظالمان سازش می کردند. ماجرا دقیقا از این جا شروع می شود و اتفاقات بعدی بر همین اساس شکل می گیرد.

 

انقلاب اسلامی و در پی آن دفاع انقلاب اسلامی در برابر هجمه ظالمین جهان در هشت سال جنگ تحمیلی چه اثراتی را در بیداری ملت ها و مردم جهان داشت؟

اگر به انقلاب های منطقه نگاهی بیاندازید این انقلاب ها سه ویژگی دارند که این سه ویژگی قابل انکار نیست و به وضوح دیده می شود اول اینکه تمامی تحولات و انقلاب های منطقه، اسلامی هستند و شما شعارهای الله اکبر را می بینید و نمازهای جمعه و جماعت را می بینید و اینها نشان دهنده اسلامی بودن انقلاب ها است و دومین ویژگی این انقلاب ها ظلم ستیزی و ضد استکباری بودنشان است و تمامی آنها علیه قدرت ها و دیکتاتورهای دست نشانده قدرت های استکباری است و سومین ویژگی این انقلاب ها مردمی بودنشان است و در هیچ یک از این کشورها نمی بینید که یک قشر خاصی از جامعه فقط به انقلاب بپردازد بلکه همه اقشار و مردم در صحنه آمده اند و این سه ویژگی دقیقا سه ویژگی انقلاب اسلامی است و علی رغم این که غرب تلاش کرد که این هویت را پنهان کند نتوانست و به طور مثال آقای کارتر به صراحت می گوید که آنچه که من امروزه در خاورمیانه و شاخ آفریقا می بینم و می شنوم دقیقا همانی است که در سال  1979 یعنی سال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اسلامی شنیده ام و یا نتانیاهو می گوید انچه که مردم در خاورمیانه می خواهند همان چیزی است که [امام] خمینی و یا [امام] خامنه ای می خواستند و شیمون پرز دلیل برکناری رئیس اسبق موساد را بر این علت می داند که وی از تحولات منطقه تحلیل غلطی ارائه کرده بود. رئیس اسبق موساد در تحلیل خودش گفته بود که تحولات از نوع دموکراسی خواهی در غرب است و چون دموکرات ها اهل سازش هستند بنابراین از این تحولات خطری متوجه اسرائیل نیست و بعداها این نتیجه گرفته شد که این تحولات الگو دارند و این الگو الگوی انقلاب اسلامی است و به دنبال آن می روند.

در نشستی که در شورای آتلانتیک در دسامبر 2011 برگزار می شود و در این شورا برژیسنکی، اسکو کرافت و جیمز جونز به عنوان مشاوران امنیت ملی در دوران کارتر، بوش پدر و اوباما حضور دارند و برژیسنکی با صراحت اعلام می کند که آنچه که ما امروز شاهد آن هستیم تحولات برخاسته از دیدگاه های امام خمینی است که ما را هم در خاورماینه و هم در اروپا به چالش کشیده است و همان جا می گوید که من نمی دانم که کدام احمق دیوانه ای چه دموکرات و چه جمهوری خواه ابرقدرت سال 2001 امریکا را به دره کنونی سقوط داده است و در همین زمینه در می 2011 نتانیاهو در کنگره آمریکا سخنرانی می کند و می گوید من شش ماه قبل پشت این تریبون ایستادم و از خطر ایران هسته ای اخطار دادم اما امروزه در مورد خطر ایران هسته ای سخنی ندارم بلکه امروزه تمامی شواهد حکایت از آن دارد که محور و لولای تاریخ در حال چرخش است و این تقریباً عین سخن نتانیاهو است  که می گوید امروزه از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراکش تحولات عظیمی در حال وقوع است و این نوسان که به زلزله شبیه است کشورهای را متلاطم کرده است و دولت ها را یکی پس از دیگری سرنگون می کند و می گوید ما همچنان شاهد هستیم و در تردید که چگونه باید وارد صحنه شویم. نتانیاهو در آنجا می گوید صحنه های استثنایی که امروز در تونس و قاهره می بینیم نباید خاطرات برلن و پراگ را در 1989 را زنده کند و منظورش اشاره به فروپاشی شوری سابق است و آنچه که ما [نتانیاهو] امروز می بینیم یادآور تحولات 1979 در ایران است.

هیچ یک از اینها به همین دلایلی که عرض کردم و با توجه به سه ویژگی تحولات انقلاب های منطقه، این تحولات را می توان در امتداد انقلاب اسلامی دانست و اگر خاطرتان باشد حضرت امام بعد از پذیرش قطع نامه 598 در پیامی که به روحانیون بیان داشتند فرمودند که " ما انقلاب خود را در جنگ به جهان صادر کردیم" و این دقیقاً همین اتفاقی است که ما امروزه شاهد آن هستیم.

روزی یکی از اعضای نهضت آزادی گفته بود فرق ما با امام خمینی این است که امام ایران را برای اسلام می خواهد و ما اسلام را برای ایران می خواهیم و کسانی که اسلام را برای ایران می خواهند به اسلام نشان داده اند که نه به اسلام پایبند می مانند و نه به ایران. و جضرت امام ایران را از غربت دنیای غرب زده بیرون می اورد و به بستر شکوفنده اسلام ناب پیوند می زند و می بینیم که نتیجه این پیوند این است که به قول الیوت کوهن امروزه انقلاب اسلامی به بزرگترین قطب قدرت منطقه در مقابل قطب غرب تبدیل شده است و در همین زمینه است که حضرت امام به مردم و نگاه مردم توجه دارند و ایشان برانگیختگی را در مردم می دیدند.

امروزه دو نوع دیپلماسی در جهان متداول است که البته نوع اول دیپلماسی کلاسیک است که همین دیپلماسی است که کشورها از طریق سفرایشان با هم در ارتباط هستند و مسیر کد بندی شده خاصی را دنبال می کنند اما دیپلماسی دیگری تحت عنوان دیپلماسی عمومی وجود دارد و بر این مبنا است که به جای اینکه با دولت ها حرف بزنند با ملت ها سخن می گویند و حضرت امام هم به تبع همه پیامبران الهی و ائمه با مردم سخن می گفتند و برانگیختگی در مردم به وجود می آمد. شما به این جمله آلوین تافلر در کتاب موج سوم در نیمه اول دهه شصت در زمان خود حضرت امام این نظریه داده شد که می گوید کاری که امام خمینی انجام داده  فقط برانگیختگی در جهان اسلام نیست بلکه دنیای دین باوران را برانگیخته است و شما این جمله تافلر را با اتفاقی که امروزه در جنبش وال استریت رخ داده است را کنار هم بگذارید متوجه می شوید که حضرت امام دنیای دین باوران را برانگیخت و تمامی کسانی که داعیه دین باوری و رهبری دینی را داشتند ولی به واقع از ادیان الهی دور شده بودند در مقابل این حرکت خلع سلاح شدند. در جریان جنگ تحمیلی حضرت امام نامه ای به پاپ نوشتند و حضرت امام در آن نامه این سوال را مطرح کردند که اگر امروزه حضرت مسیح وجود داشتند جانب ما را می گرفتند یا آمریکا، پاپ به این پرسش پاسخی نداد و پاسخی نداشت و این نامه را هیچ یک از رسانه های غربی منتشر نکردند و بعد از مراجعه بسیار دانشجویان مسلمانی که در غرب حضور داشتند فقط یک روزنامه حاضر شده بود آن هم به صورت آگهی و نه بعنوان خبر نامه را چاپ کند ولی وقتی فردای آن روز دانشجویان دیدند که چاپ نشده است و به سراغ آن روزنامه رفتند مسئولین آن روزنامه گفتند که به ما اجازه چاپ نامه را ندادند و به بیان دیگر همان که حضرت امام می فرمودند که دنیا تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است یعنی پیام انقلاب زمانی که می رود تحولات ایجاد می کند و دقیقا مانند صدر اسلام پیام که می رود اما جنگ هایی که مثلا با قیصر روم و یا با خسرو سرمی گیرد برای این است که آنها مانع رسیدن پیام اسلام  به مردمشان هستند.

 

به عنوان سوال آخر عرض می کنم که چرا حضرا امام خمینی(ره) پذیرش قطعنامه 598 را به جام زهر تشبیه می کنند؟

حضرت امام نارسایی هایی را می بینند و عمده این نارسایی ها در آن نامه ای است که خدمت ایشان برده می شود و بعدا هم به آن نامه اشاره می کنند و بقول حضرت امیرالمومنین که فرمودند "لا أمر لمن لایطاع" یعنی موقعی که بازوها آن طور که باید کار نمی کنند و به نظر می آید که نمی توانند کار کنند طبیعی است که باید مسیر حرکت تغییر پیدا کند یعنی در حقیقت حضرت امام با پذیرش قطع نامه اگر چه برایشان سخت بود و به منزله نوشیدن جام زهر بود ولی با پذیرش قطع نامه ضمن تلخی آن آرمان ها را رها نکرند و حرکت را از جای دیگری باز کردند و مقام معظم رهبری چندی پیش نیز در یکی از بیاناتشان تفاوت عقب نشینی به عنوان کنار کشیدن از آرمانها و یا عقب نشینی به عنوانی یک تاکتیک اشاره کردند و مگر جنگ احد برای رسول الله تلخ نبود چرا؟ برای این که رسول الله در آن جنگ تاکید کرده بودند که تنگه را حفظ کنید و در جنگ احد از تنگه غنیمت شکست خوردیم. تلخ بود ولی دست کشیدن از آرمان نیست و ما بعد از آن پیروزی های بسیاری را داشتیم.

نظر شما
پربیننده ها