در ساقط کردن میگ-25 عراقی نیز افسر کنترل شکاری به خوبی به وظیفهاش عمل کرد. در اين خصوص «معاون عملیاتی [وقت] فرماندهی پدافند هوایی اعلام میكند... افسر کنترلر شکاری آگاهانه و با تجربه کافی دقیقاً کلیه روشهای مربوط به مقابله با هواپیمای میگ-25 را به کار برده است...»
شرح ماجرای درگیری هوایی اف-14 و میگ-25 عراقی در اطراف خارک برابر اسناد این گونه است: «در ساعت 13:16 مورخه 11 آذرماه 1361، هدف هوایی که با سرعت 1200 ناتیکال مایل و ارتفاع 67000 پا توسط رادار[های] بندر امام و بوشهر کشف شد. به منظور مقابله با آن به هواپیمای شکاری اف-14 گشت هوایی منطقه خارک با معرف پروازی (درنا 11) واگذار و هواپیمای مذکور به سمت آن هدایت میشود. هدف در فاصله 75 مایلی به وسیله رادار هواپیمای شکاری کشف و در فاصله 70 مایلی یک تیر موشک فینیکس به سمت آن شلیک میشود. خلبان هواپیمای اف-14 مسیر خود را ادامه میدهد و سقوط هواپیمای دشمن را به چشم خود مشاهده میكند. این گزارش خلبان به وسیله دیدهبانان مستقر در سکوی نفتی نوروز تأیید میشود و اولین هواپیمای میگ-25 دشمن در موقعیت EQ3045 سقوط میكند [این سقوط به وسیله خلبان میگ-25 دشمن که در بهمنماه سال 65 هواپیمایش در آسمان شهر اصفهان مورد اصابت قرار گرفت و اسیر شد نیز تأیید شد.]»
امیر سرتیپ خلبان شهرام رستمی که هواپیمای میگ-25 را مورد اصابت قرارداد در مورد این عملیات موفق نکات جالبی را بیان کرده است: «... در روز 11 آذرماه 1361، یکی از مأموریتهای گشت هوایی را در شمال غرب خلیجفارس و در مجاورت جزیره خارک به عهده گرفتم. مثل همیشه پس از توجیه خلبان کابین عقب هواپیما و گرفتن آخرین اطلاعات پروازی، جهت انجام مأموریت روانه شدیم... ما با انجام کارهای اولیه و روشن کردن موتورها و وارسی کلیه سامانهها، به سمت باند حرکت کرده، به پرواز درآمدیم. مطابق معمول، بعد از بلند شدن و وارد شدن به منطقه ایستایی، شروع به جستوجوی راداری توسط رادار هواپیما کردیم. ایستگاه رادار زمینی [پدافند هوایی] نیز با ما در تماس بود و مطابق معمول، به صورت هماهنگ با رادار زمینی، پرواز را ادامه میدادیم و هواپیمای سوخترسان هم در منطقه مشخصی آماده سوخترسانی به ما بود.
پس از حدود دو ساعت که در منطقه بودیم و درست چند لحظه بعد از سوختگیری و جداشدن از هواپیمای تانکر سوخترسان، با خیالی راحت از این که در صورت درگیری، سوخت لازم را دارا هستیم، مجدداً در منطقه ایستایی شروع به جستوجوی راداری کردیم. با خود میگفتم: چقدر خوب است که در این شرایط ایدهآل، با هواپیمای دشمن رو به رو شوم! از همان روزهای اول فعالیت هواپیماهای میگ-25 دشمن در سواحل و جزایر خلیجفارس که مدتزمانی طولانی هم از آن نمیگذشت، همیشه به این فکر بودم و آرزو داشتم که با آن روبهرو شوم و شاید متجاوز از دهها بار شرایط رهگیری را در ذهنم به تصویر کشانده بودم. آن روز هم مثل همیشه با مروری بر چگونگی درگیری، در این اندیشه بودم که با این وضعیت جدید از نظر تاکتیک، نتیجه چه خواهد شد. ذهنم مشغول این افکار بود که ناگهان کنترلر رادار زمینی اعلام کرد که هواپیمایی با سرعت زیاد و ارتفاع بالا، در حال ورود به منطقه است.
طبق گزارش ایستگاه رادار، هواپیمای دشمن که طبق مشخصات اعلامشده، از نوع میگ-25 بود، به سرعت به منطقه نزدیک میشد... در حالی که در ارتفاع 40 هزار پایی پرواز میکردم، مسافت بین دو هواپیما، در مدت بسیار کوتاهی به حدود 70 مایل رسید و من هنوز موفق به پیدا کردن هدف بر روی صفحه رادار هواپیما نشده بودم. زمان به سرعت میگذشت، اما سرانجام با تلاش و دقت زیاد، هدف را روی صفحه رادار دیدم. در آن لحظات، آن قدر از نظر زمان تحت فشار بودم که حتی با خلبان کابین عقب هم با عجله صحبت میکردم. زمان به تندی میگذشت و دو هواپیما با سرعتی باورنکردنی، به هم نزدیک میشدند و تقریباً امید به رهگیری را ضعیف میدیدم. خلبان کابین عقب نیز باعجله مشغول تثبیت هدف در صفحه رادار بود که متوجه شدم عملیات گرفتن هدف در رادار، کامل شده و فقط یک کار باقی مانده است، شلیک موشک به سوی هواپیمای دشمن.
در فاصله حدود چهل مایلی هدف، با توکل به خداوند بزرگ، به همکارم گفتم که میتواند موشک را شلیک کند و او بلافاصله این کار را کرد. با توجه به اعلام رایانه هواپیما، تمام مراحل، شامل جداشدن موشک از هواپیما، روشن شدن موتور و اوجگیری آن در جلو هواپیما، با موفقیت همراه بود. موشک قدرتمند و دوربرد هواپیما، دل آسمان را شکافت و با چالاکی، به سمت هدف پیشرفت. در این لحظه، ارتفاع ما حدود 45 هزار پا بود و با سرعتی معادل 1.5 برابر سرعت صوت در پرواز بودیم. بلافاصله سرعت هواپیما را کم کردم تا در صورت برخورد موشک به هدف، فاصله کافی از انفجار را حفظ کرده باشم.
چند ثانیه بعد، دود سفید رنگ ناشی از پرتاب موشک را در هوا و جلوی هواپیما دیدم و به سرعت، به کم کردن ارتفاع ادامه داده، به دقت به جستوجوی چشمی پرداختم. ناگهان نقطه سیاهی را دیدم که خط سفید رنگی در پس آن بود و از روبه رو به ما نزدیک میشد. نقطه سیاه، هواپیمای دشمن بود و خط سفید، همان خط ابری بود که هنگام پرواز هواپیماها در ارتفاع بالا به جا میماند. به همکارم هشدار دادم که احتمال دارد متقابلاً موشکی به طرف هواپیمای ما رها شده باشد، لذا با یک گردش سریع به راست، شروع به کاهش ارتفاع کردم. نقطه سیاه و مسیر سفید رنگش هنوز به ما نزدیک میشد.
تا حدود ده هزار پا ارتفاع هواپیما را کاهش دادم. به صفحه رادار نگاه کردم، همه علائم و نشانهها، حاکی از کامل بودن برنامه رهگیری و تلاقی هدف به وسیله موشک بود و هنگامی که سامانه «شمارشگر»، زمان پرواز موشک را به صفر رسانید، علامت بزرگ مربوط به اصابت موشک به هدف، در وسط صفحه رادار درخشیدن گرفت. پس از لحظهای، چشمم به آبهای نیلگون خلیجفارس افتاد که روی آن پرواز میکردم. کنترلر رادار زمینی ما را صدا کرد و با خوشحالی تمام اعلام کرد که میگ-25 عراقی سرنگون شده است. در دم، سر به سوی آسمان بلند کرده، از خداوند باریتعالی تشکر کردم. بعداً منابع اطلاعاتی دیگری نیز سرنگونی هواپیمای مذکور را مورد تأیید قرار دادند.»
ناکامی هواگردهای عراقی
در حمله به خارک صرفاً محدود به این رخداد نبود. از جمله اینکه مأموریتهای
میگ-25 در خارک در بسیاری از مواقع با هوشیاری کارکنان دفاع هوایی (اعم از خلبانان
و همچنین متخصصین رادار و زمین به هوا) با ناکامی مواجه میشد. در بیشتر این
موارد، این ناکامی ناشی از دقت عمل افسران کنترل شکاری در پدافند هوایی و مهارت
خلبانان طرح پدافندی محسوب میشد.
منطبق بر اسناد موجود «هواپیماهای عراقی در یک حمله تلافیجویانه سعی میکنند که به هواپیمای تانکر سوخترسان نیروی هوایی ایران که در حوالی یاسوج پرواز میکند و مأمور تأمین سوخت هواپیمای شکاری اف-4 و اف-14 منطقهی خارک است حمله کرده و ضربهای به ایران وارد کنند؛ بنابراین مأموریت انجام این کار به یک فروند میگ-25 واگذار میشود که مسیر آن در 16:11 دقیقه به وسیلهی رادارهای بندر امام، دزفول و همدان کشف میشود. [افسران کنترل شکاری مستقر در] SOC شیراز سمت کشفشده را تهدید جدی برای تانکر سوخترسان و هواپیمایی که جهت سوختگیری به آن نزدیک شده است تلقی کرده و هر دو را به سمت یزد هدایت میكنند و از منطقهی خطر دور میسازد. توضیح اینکه در آن زمان هواپیمای شکاری قصد سوختگیری را داشته و به علت کمبود بنزین قادر به جداشدن از تانکر و رهگیری هواپیمای دشمن نیست و سرانجام پس از رفع خطر از تانکر، شکاری مذکور بدون دریافت سوخت مجبور به مراجعت به پایگاه خود میشود.»
در موردی دیگر، سرتیپ خلبان فضلالله جاویدنیا به بیان خاطره خود از درگیری با میگ-25 میپردازد:
«در اسفندماه 1362 من با سرگرد پرویز مرادی به عنوان خلبان کابین عقب به قصد پوشش هوایی به پرواز درآمدیم. منطقه مأموریت ما خلیجفارس و به خصوص بندر ماهشهر بود. ساعتی از پرواز گذشته بود که رادار اعلام كرد که یک فروند هواپیما در ارتفاع بسیار بالا به سمت جنوب غرب در حال پرواز است. من در ارتفاع حدود بیست هزار پا در حال پرواز بودم که هواپیمای دشمن را در رادار هواپیما، شناسایی کردم.
با بررسی بیشتر متوجه شدم که یک فروند میگ-25 عراقی است که در ارتفاع صد هزار پا در حال پرواز است. میدانستم که من در آن ارتفاع نمیتوانم او را هدف قرار دهم، ولی نمیتوانستم او را رها کنم تا مأموریت خود را با موفقیت به انجام برساند. تصمیم گرفتم ارتفاع خود را زیاد کنم تا شاید با این حربه بتوانم با او درگیر شوم. ارتفاع را زیاد کردم، نزدیک به سی هزار پا ارتفاع داشتم. حس کردم که هدف میگ-25 عراقی خارک است. سرعتم را زیاد کردم و با رساندن خودم به چهل هزارپایی موفق شدم روی میگ-25 عراقی قفل راداری انجام دهم و یک موشک فینیکس به سمت او شلیک کردم. خلبان عراقی که خطر را به خوبی حس کرده بود با یک گردش سریع به سمت راست و افزایش سرعت، به سمت خاک خود تغییر مسیر داد. موشک من به او اصابت نکرد، ولی من خوشحال بودم که توانستهام مانع انجام مأموریت هواپیمای میگ-25 دشمن شوم...»
ادامه دارد...