به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، انقلاب که پیروز شد، سینما هم مثل تمام نهادها معجونی شد از انقلابی و ضدانقلابی. ضدانقلابیهایی که از قِبَل سینمای آبگوشتی به لفت و لیسی رسیده بودند و انقلابیهای اغلب جوانی که جز یک سر پرشور و شاید انگشتشمار فیلم ساخته شده درباره کشمکش حق و باطل تا آن زمان، چیزی نداشتند.
با شروع جنگ، دستهایی از آستین بیرون آمد و فیلمهایی با بن مایۀ جنگ تولید شدند. البته هنوز این فیلمها بیشتر به دنبال گیشه بودند تا ادای رسالتی که بر دوش هنر هفتم بود.
فیلمهای گیشهای، این طور بود که «بد من» تا دقیقههای آخر بر خر مراد سوار بود ولی در انتها، یک فدایی از راه میرسید و روند قصه را بهطور کلی به نفع جبهۀ خودی عوض میکرد. این، همان درونمایۀ سینمای قبل از انقلاب بود که با تهیهکنندهها و کارگردانهایش به دوران بعد از انقلاب و بهخصوص به سینمای جنگ که هنوز با سینمای دفاع مقدس خیلی فاصله داشت منتقل شده بود. شاید سینمای آن دوران بیش از این بلد نبود یا شاید هنوز به هیچ شناختی از زوایای جبهه خودی و غیرخودی نرسیده بود.
زمان گذشت تا این که نوعی شناخت تحقیرگونه از دشمن در درون سینما جان گرفت. ساخت نوع دیگری از فیلم دفاع مقدس شروع شد که در آنها دشمن هم ایفای نقش میکرد. عراقیهایی اغلب خرفت که راحت به زبان فارسی حرف میزدند. در این فیلمها علاوه بر دشمن، رزمندهها هم با آن لباسهای نو و اتو کشیده و رفتارها و کلام اغراقآمیزشان کمتر باورپذیر بودند. ظهور یک دشمن احمق و رزمندههای دور از واقعیت، بهزودی در مخاطب ایجاد انزجار کرد. نکتهای که از سوی دست اندرکاران این نوع سینما دیر درک شد ولی بالاخره شد.
زمان گذشت و کمکم نسل نویی قدم به عرصههای مختلف کشور از جمله سینما گذاشت. جوانانی که غالبا خودشان یا رزمنده بودند یا بهگونهای دستی بر آتش جنگ داشتند. با وجود بعضی آثار شاخص، این سینما هم از آفت مصون نبود. شاید ذات و حد مردمی بودن این جنگ هنوز به تمام و کمال توسط آنها درک نشده بود. آفت این فیلمها این بود که تولیدکننده و کارگردان به دنبال طرح کردن برداشت شخصیشان از جنگ بودند نه پیام و عملکرد کسانی که انصافا تمام دارایی مادی و معنوی خودشان را به معرکه این دفاع آورده بودند.
جنگ در صحنههای واقعی خودش، فرسنگها جلوتر در خاکریزهای فرهنگ مردمی بهشدت در جریان بود، در خانههای محقر مردم شهر و روستا ولی خیالبافیهای یک عده معدود، پردههای سینما را رنگ به رنگ میکرد. به موازات آن، گروهی را در صف خرید بلیت نگهمیداشت و گروه دیگری را سرگرم برگزاری جشنواره و نقد و بحثهای روشنفکرمابانه. سینما اما به این اطوار نماند. سینما، همسال انقلاب مردم رشد میکرد.
اینها گذشت تا نسیمی دیگرگونه، از سمت قبیلۀ اهالی سینمای ایران وزیدن گرفت. نسل نویی بروز کرد که تبلیغات دشمن، نسل اولیها و دومیها را از زاویه گرفتن آنها از انقلاب میترساندند. این نسل، امروز تمام قد بر پرده سینما ظهور کرده، از تهیهکننده و کارگردان تا بازیگر و بقیه عوامل. نگاه جدیدی وارد گود سینما شده و پرچم یک نوآوری را به دوش گرفته که ریشه در سنت دفاع مقدس دارد.
فیلم را که میبینی، انصافا همه چیزش تکراری است. حتی گفتوگوها همان است که مسنترها سالهای جنگ را با آنها زندگی کردهاند ولی آنچه مخاطب مردمی را سر ذوق میآورد این است که میفهمد آن دفاع -که چیزی نمانده سی سال از اتمامش بگذرد- توسط سینماگر نو کاملا درک شده. امروز کسی فیلم آن دفاع را میسازد که جنگ را ندیده ولی عمق راه طی شده توسط زنان و مردان کشورش را در روزهای تنهایی یک جنگ طولانی فهمیده.
عملکرد این سینماگر دو خصیصه مهم دارد؛ هم سرعت، هم اعتراض. سرعت دارد از آن جهت که طلایهداران گذشتۀ سینما را وادار کرده دنبالشان بدوند و اگر کسی در این میدان عقب بیفتد ترحم نمیکند. بیرنگ و رونق شدن جشنواره فیلم فجر نشان از همین عقبافتادگی دارد.
اعتراض در عملکرد این نسل نیز در ایجاد جشنوارههایی مثل جشنواره فیلم عمار ظهور مییابد. جشنوارهای رنگینکمانی از درک عمیق نسلِ بعد از جنگ از راه روشن دفاع از مستضعفان جهان، به عنوان پیام روشن امام عزیزِ انقلاب.
این نسل نشان داده که بیشتر از این حوصلۀ صبر ندارد. اگر به درک عمیق آنان گردن ننهند، معطل سیاستبازی و طرفداری این و آن نمیشوند. سر میتابند و مسیر خودشان را میروند. مسیری که امید میرود تا در یک ارتباط مقدس با جوانان انقلابی جهان، نشان دهد که سینما سر به راه عقل آورده و شعار هنر برای هنر را تبدیل کرده به شعار «هنر در خدمت آرمانخواهی بشریت».