به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، چند سالی است که بیست و ششمین روز از ماه رجب را به عنوان سالروز رحلت ملکوتی حضرت ابوطالب، عموی گرامیحضرت رسول اعظم(ص) و پدر بزرگوار امیرالمومنین(ع) پاس میدارند؛ وفاتی که سبب شد تا پیامبر خدا (ص)، آن سال را، «سال اندوه»(عامُ الحُزن) نامگذاری فرماید.
در این بین، شاعران آئینی ما هم این روز حُزن و اندوه خاندان رسالت و امامت
را گرامی میدارند و اشعاری به آستان آن مرد ملکوتی تقدیم میکنند.
سلام سید والامقام، ابوطالب
سلام حامیپیک و پیام، ابوطالب
نبود اگر کَرَمِ کاملِ تو، گُم میشد
یتیمِ آمنه در ازدحام، ابوطالب
حسین، خون تو دارد به رگ، که میجوشد
علی گرفته به نامِ تو نام، ابوطالب
داوود رحیمی یکی از همین شاعران است که با اشاره به حقّ پدری آن شخصیت بزرگ بر گردن امت حضرت محمد (ص)، چنین سروده است:
مثل پسرت علی، فضیلت داری
در روز جزا، حق شفاعت داری
تو یار محمدی و بابای علی
حق پدری گردن امّت داری
در یاری مصطفی ز جان راغب بود
دینداری او بر همگان غالب بود
حیدر که جهانیان به او مینازند
پرورده ی دستان ابوطالب بود
حیدر که ازو دین خدا کامل شد
قرآن خدا برای او نازل شد
هر چیز که داشت از ابوطالب داشت
از فضل پدر، فضل پسر حاصل شد
و اما سیدپوریا هاشمی هم از دیگر شاعرانی است که مقام و منزلت حضرت ابوطالب (ع) را پاس داشته است:
صفحه صفحه سِیر میکردم غریبی تو را
جلد پشت جلد اصلا غُربتت آخر نداشت
آب و نان سُفره ات، الحق پیمبرساز بود
این قبیل اعجازها را سفره ی دیگر نداشت
جای شک و شبهه اصلا نیست؛ از دین خارج است
هر کسی توحید و اسلام تو را باور نداشت
حُرمت موی سپیدت، کارسازِ مشکلات
جُز عبایت ختم الرسل سنگر دیگر نداشت
از حمایت های تو اسلام عالَمگیر شد
این کبوتر بی ابوطالب یقینا پر نداشت
ایستادی؛ طعنه خوردی؛ سخت استهزا شدی
صبر بسیار تو را ایوبِ پیغمبر نداشت
تا قیامت نام تو آویزه ی عرش خداست
تا قیامت، دین احمد از تو مومن تر نداشت
بی پناهِ مکه از الطاف تو سامان گرفت
مهربانیهای تو دستِ کم از مادر نداشت
پیرمرد طائفه! روز وفاتت هیچکس
بیرقی برپا نکرد و چشمهای تر نداشت
در رجب از فیضِ نامِ اطهرت، تائب شدیم
ما گدای نسل در نسل ابوطالب شدیم
و این هم شعری از علی اصغر یونسیان، متخلص به «ملتجی» که با تکرار نام آن حضرت، عرض ادبی منظوم به ساحت ایشان دارد:
شده طوطی طبع من ثناخوان ابوطالب
تمام هستی ام بادا به قربان ابوطالب
که جز معصوم باید دم زند از حقّ عرفانش؟
نه هر کس آشنا باشد به عرفان ابوطالب
نظیر لیله القدری که ناپیدا بود قَدرَش
عیان بر خلق نبود قدر پنهان ابوطالب
به ایثار و خلوص و عشق و عرفان و جوانمردی
گواهی میدهد اشعار دیوان ابوطالب
بُوَد لعن خدا بر هر که او را مشرکش خواند
که غرقِ نورِ حق باشد؛ دل و جان ابوطالب
چه توفیقی از این بهتر که بابای علی باشد؟
بنازم من به این توفیقِ شایان ابوطالب
مپرس از من؛ که جانان ابوطالب که میباشد؟
بُوَد شخص رسول اللَّه؛ جانانِ ابوطالب
از آن روز الستی که برای یاری احمد
تعهّد داد، ثابت ماند پیمان ابوطالب
سبب شد تا نبی آئین خود را منتشر سازد
تلاش بی امان، سعی فراوان ابوطالب
چنین فرمود پیغمبر، که از ایمان خلق اللَّه
وزین تر هست اندر کفه، ایمان ابوطالب
یقینا «مُلتجی» با ذکر این اشعار ناقابل
نگردد ناامید از لطف و احسان ابوطالب
و اکنون بخشی از شعر سیدرضا موید را در پاسداشت شأن و مقام آن حضرت و فرزند برومندش مرور میکنیم:
ای ابوطالب! تو عمران و علی، موسای توست
آنکه خدمت بر درش موسی بن عمران میکند
فی المثل احمد چو موسی و علی هارون اوست
سرپرستی زین دو را حق بر تو احسان میکند
ای ابوطالب! چنان کز حق حمایت میکنی
این علی یاری از او با تیغ بُرّان میکند
گر تو در باطن حمایت از پیمبر میکنی
او به ظاهر یاری از ختم رسولان میکند
گر تو تا سرحدّ امکان میکنی یاری ز دین
او طرفداری ز دین ما فوق امکان میکند
این علی بر آرزوهایت تجسم میدهد
این علی، تبلیغ حق، ترویج قرآن میکند
و اما علی اصغر انصاریان هم در شعر کوتاه خود، اشاره ای به روایت امام صادق(ع) درباره حضرت ابوطالب (ع) دارد؛ روایتی که ایمان ابوطالب را برتر از ایمان همه خلائق میداند:
بابای علی هستی و جان، قربانت
یاری رسول کرده ای با جانت
محشر، تو و خلق را اگر حق سَنجَد
بالله که برتری تو در ایمانت
شاعر پیشکسوت آئینی، غلامرضا سازگار، از جمله معدود شاعرانی است که چندین سروده درباره حضرت ابوطالب دارد. او در قسمتی از یکی از این اشعار، ضمن اشاره به منزلت آن حضرت، ابیاتی هم در غم و اندوه وفات حضرتش دارد:
ای همه جا یار رسول خدا
مَحرمِ اسرارِ رسول خدا
کُفر ز اسلام تو اندر ستوه
کفه ی ایمان تو سنگین چو کوه
وصل نبی را همه جا طالبی
حامیاسلام، ابوطالبی
حامیجان بـر کف پیغمبری
جان به فدایت، که اباالحیدری
قلب مُحبّان علی، مشهدت
پشت نبی گرم شد از أشهَدَت
صُلب تو دریا و علی، گوهرش
خواجه ی لولاک، ثناگُستَرَش
رفتن تو غُربت اسلام شد
روز محمّد ز غمت، شام شد
داشت پیمبر ز غمت حالِ حُزن
سال وفات تو شدی سال حزن
روح خدایی بـه تن پاک تو
لاله ایمان دمد از خاک تو
صدق و خلوص تو قبول خداست
زائر قبر تو رسول خداست
قلب نبی سوخت بـه یاد غمت
اشک علی ریخته در ماتمت
سلام مخصوص خداوند تو
بر تو و بر همسر و فرزند تو
جز تو که بر خدا ولی پَروَرَد؟
جعفر طیار و علی پرورد؟
نسل عقیلت، شُهدای حسین
مُسلم ات اولین فدای حسین
تا که سحر صبح شود روز شام
بر تو و ابناء تو بادا سلام
و این هم روضه منظوم پایانی این گفتار که باز هم بخشی از شعر دیگر غلامرضا سازگار «میثم» است:
ای سراپا صفا، ابوطالب
یاور مصطفی، ابوطالب
پای تا سر، حقیقت ایمان
حامیدین، مروّج قـرآن
بوی عطر بهشت در نَفَسَت
صلوات خدا به هر نفست
مصطفی متکی به ایمانت
جان خلق جهان به قربانت
ای تو آرامش دل احمد
همه جا شمع محفل احمد
خط و مشی ات مرام و ایده ما
خاک پایت، شفای دیده ما
مصطفی، یار و یاوَرَت خوانَد
کافر است؛ آنکه کافرت خواند
چار نجل تو، چار نور جلی ست
جعفر و طالب و عقیل و علی ست
تو نبی را به هر بلا، سِپَری
تو تمام ائمه را پدری
افتخارت به کل خلق خداست
که عروس تو حضرت زهراست
روزها، روز یادواره ی توست
سالها سر به سر، هزاره ی توست
داغ تو سوخت قلب احمد را
خیز و بین گریه ی محمّد را
ای سلام همه به جان و تن ات
کرد شیر خدا، علی، کفن ات
پیکرت را علی نهاد به خاک
ای تن ات همچو روح مؤمن، پاک
بر پیمبر غم تو مشکل شد
خاک ات از گریه علی گِل شد
رحمت حق به روح پاک ات باد
اشک «میثم» نثار خاک ات باد