گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- حامد افروغ؛ نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که هر سال افراد زیادی را چشم به راه رسیدن خود دارد، در این ماه به جذابترین ویترین فرهنگی کشور تبدیل شده است؛ اما آنچه که امروز بیش از هر مساله ای به دغدغه ذهنی دلسوزان فرهنگی تبدیل شده، در دو بخش قابل طرح است؛ یک بخش محتوای ارایه شده در حوزه مکتوب و بخش دیگر مشکلات نشر و نحوه و میزان دسترسی کتابخوانان به این حوزه.
در بخش اول از آنجا که مکتوبات و نوشتها کماکان در صدر تاثیرگذاری و علاقه اهل فرهنگ است، همچنان مورد توجه کسانی است که تنها راه مقابله با مسیر انقلابی مردم ایران و تخریب وجهه فرهنگی این سامان را در تخریب فضای فرهنگی مکتوب میدانند.
متاسفانه در سالهای اخیر، فضای فرهنگی کشور متاثر از مدیریت کسانی بوده که «تسامح و تساهل» را محور مدیریت فرهنگی خود میدانند و در برخی موارد با تاختن به ابزارهای متعارف مدیریت فرهنگی مانند «ممیزی کتاب»، سعی در دلربایی از افراد خاصی دارند؛ افرادی که بعضاً سابقه فرهنگی قابل دفاعی در حوزه ایران و اسلام ندارند. این در حالی است که مسئولان ذیربط متوجه نیستند دفاع از این دست افراد چه لطمات جبرانناپذیری به فرهنگ عمومی کشور میزند.
در کنار این معضل که برخی برای فرهنگ به وجود آوردهاند، مشکلات نشر و نحوه و میزان دسترسی کتابخوانان به کتاب خود مثنوی هفتاد من کاغذ است.
هرچه جامعه در دسترسی به رسانه های رنگارنگ ارتباطی سرعت می گیرد، به عمق و وسعت تاثیرگذاری کتاب در فرهنگ و نگاه جامعه بیشتر پی میبرد. از بدو پیدایش کتاب های الکترونیک و برخی رسانه های فضای مجازی، اگرچه برخی نگران حیات کتاب شدند، اما گذشت زمان نشان داد کتاب بعنوان بزرگترین معجزه بشر همچنان چون ریگ ته رود، بر جای خود نشسته است.
از آنجا که پایین بودن سرانه مطالعه در ایران، مورد انتقاد جدی کارشناسان فرهنگی است، به نظر می رسد در یک نگاه منصفانه نمی توان همه تقصیرها را گردن مردم انداخت. از این رو با گوش دادن به گلایه های ناشران و نویسندگان در می یابیم که یک پای مهجوریت کتاب در کشور، عدم تهیه ابزارهای لازم برای چاپ و نشر و توزیع و فروش است، نه صرفا سختگیری های موردی در صدور مجوز چاپ.
البته سیاست هایی چون ارایه محدود بُن تخفیف دانشجویی و یا بعضاً ارگانی، چون مسکنی ضعیف به حل مشکل افراد محدودی کمک کرده است؛ اما اگر بنا بر رفع ریشه ای مشکل باشد، نمی توان به سادگی با اتخاذ سیاست های مقطعی دلخوش شد.
بنا بر این، لازم است بستر دسترسی جامعه به کتاب مورد کنکاش جدی مدیران قرار گیرد، تا هم ناشران با دسترسی بهتر و مدیریت شده، به ابزار و مواد خام مانند کاغذ و دستگاه های بروز برای چاپ دسترسی یابند و هم سیاستهایی تدوین شود تا نویسندگان و اهل قلم از نظر فرهنگی و رتبه اجتماعی و دسترسی آزادتر به اطلاعات در جایگاه بهتری قرار گیرند و در نهایت نیز کتابخوانها برای خرید کتاب، در نتیجه سیاستهای اول و دوم به صورت طبیعی و مورد انتظار با هزینه کمتری برای تهیه کتاب پرداخت کنند.
از نظر نگارنده، مجموع این توقعات برآورده نمی شود؛ مگر آنکه بدنه تولید و توزیع کتاب به بخش خصوصی واقعی تحویل داده شود و دولت به عنوان مجری اهداف و آرمانهای حکومت اسلامی، صرفا به ریلگذاری و بسترسازی مورد نیاز این حوزه بپردازد، تا با رقابتی شدن فضای نشر، وضعیت کتاب و کتابخوانی علاوه بر ایجاد یک صنعت پولساز مبتنی بر فرهنگ، باعث ایجاد فضای تشویق و تبلیغ کتاب و کتابخوانی شود.
انتهای پیام/