به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، «احمد مومنی» در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی به درجه جانبازی نائل آمد و پس از سالها درد و رنج ناشی از مجروحیت شیمیایی سرانجام 1 تیر 1373 مصادف با ایام سوگواری سالار شهیدان به خیل دوستان شهیدش پیوست.
در ادامه ماحصل گفتوگوی ما با همسر این شهید گرانقدر را میخوانید:
ازدواج ما یک ازدواج فامیلی و احمد پسر عمه بنده بود. در سال 1362 ازدواج کردیم که چهار فرزند از احمد به یادگار مانده است، وی چند سال در حفاظت جماران مشغول بود که بعد از آن به صورت نوبتی از طریق سپاه به جبهه اعزام شد. احمد راننده تانکر آب بود و در جبهه کارهای پشتیبانی انجام میداد.
همسرم در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو شیمیایی شد و برادرش عیسی هم در همان عملیات به شهادت رسید. شب، بمباران شیمیایی انجام داده بودند که همسرم خواب بوده و دچار عارضه شیمیایی میشود، ریههایش آسیب میبیند و برای مداوا وی را به بیمارستانی در اتریش اعزام و بستری میکنند.
خبر نداشتم که همسرم شیمیایی شده و به خارج از کشور رفته است. احمد در بیمارستان اتریش دو ماه در کما بود، وقتی که از بیمارستان مرخص شد و به کشور خودمان بازگشت یكی دو روز پیش ما و باقی روزها در بیمارستان بستری بود. نگهداری وی شرایط خاصی داشت و کسی نباید در اطرافش سیگار میکشید حتی باید جای مرطوب و زیر کرسی قرار میگرفت. در 10 سالی که با احمد زندگی کردم، او بیشتر در بیمارستانهای ایران و خارج از کشور بستری بود و با دردهایش دست و پنجه نرم میکرد و ما چشم انتظار سلامتی او، آمدنش و پایان دوری بودیم.
در سکانس اول فیلم از کرخه تا راین ساخنه ابراهیم حاتمی کیا، همسر من بازی کرده بود. وی بعد از بازی در این فیلم در بیمارستان ساسان به کما رفت و قرار بود که پیوند ریه انجام دهد. دکتر حافظی و وزیر بهداشت دستگاه پیوند ریه را داده بودند ولی احمد به پیوند نرسید و در همان بیمارستان ساسان در تاریخ 1 تیر 1373 مصادف با 12 محرم به شهادت رسید. زمان شهادت همسرم، پسرم علی 6 ساله، دخترانم 1 و 9 ساله، و فرزند آخرم بعد از شهادت پدرش پا به دنیا گذاشت.
پیکرهای مبارک احمد و برادرش عیسی در گلزار شهدای امامزاده جعفر (ع) کن به خاک سپرده شدهاند. ما به خواسته مادرشان، این شهیدان را در امامزاده کن دفن کردیم.
گفتوگو از آرزو سادات سجادی
انتهای پیام/ 181