... عملیات «مسلمبنعقیل (ع)» (مطلعالفجر) در تنگهی «کورک» زیر آتش شدید دشمن بودیم، مجروح و شهدای زیادی داشتیم. تقریباً محاصره شده بودیم. برادر حاجعلیانی، فرماندهی تیپ قائم (عج) کرمانشاه به «علی سوری» گفت: «دعایی کن تا خدا ما را از این شرایط نجات دهد». علی سوری گفت: «من دعا نمیکنم».
برای من این جواب تعجبآور و سؤال برانگیز بود. گفتم: «چرا؟» با یک لبخند گفت: «از خدا خجالت میکشم. خدا میگوید هر زمان که دچار سختی میشوی یاد من میافتی! من در این شرایط سخت دعا نمیکنم.» به شوخی به او گفتم: «کاری نداره من و حاجعلیانی دعا میکنیم».
سوری قبلاً چندین بار مجروح شده بود. هر بار عشق او را به جبهه فرا میخواند. در این عملیات نیز ترکش به شکمش خورده بود. او را به بیمارستان سرپلذهاب بردند. بعد از تحمل درد و رنج فراوان، نهایتاً دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.
یاد گفتهی خودم افتادم که به او گفتم: «دعا کن!» و او در جواب گفته بود: «من خجالت میکشم که دعا کنم». خدا او را پذیرفت و به ملکوت اعلی پرکشید.
انتهای پیام/