این روحانی شهید در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی، با تمام وجود بر ضد رژیم و عناصر مزدورش تلاش میکرد. با شروع جنگ تحمیلی، با لبیک به فرمان امام خمینی (ره)، درس و بحث را رها کرد و به سوی جبهههای حق علیه باطل شتافت.
او احساس مسئولیت کرد و جبهه را بر همه چیز ترجیح داد و مدت چهار سال بهعنوان روحانی رزمی ـ تبلیغی در جبهههای مختلف از غرب تا جنوب، حضوری مستمر داشت.
وی هنگام عملیات، لباس بسیجی میپوشید و به عنوان یک بسیجی در کارهای رزمی انجام وظیفه میکرد و در مواقع دیگر وظیفه تبلیغی خود را انجام میداد. این شهید والامقام گاهی در طول روز هشت جلسه سخنرانی در قرارگاهها و سنگرهای مختلف داشت و تمام وقت خود را صرف این کار میکرد. در عملیاتهای مختلفی شرکت داشت و در عملیات میمک مجروح و شیمیایی شد.
سید هاشم امینی در 12 تیرماه 1365، در منطقه مهران به علت انفجار مین به شهادت رسید و پیکر پاکش در بهشت رضا مشهد به خاک سپرده شد.
علیرضا دلبریان از رزمندگان خراسانی دفاع مقدس در کانال تلگرامی خود نحوه آشنایی با روحانی شهید سید هاشم امینی را چنین روایت میکند: «اولین باری كه شهید سید هاشم امینی را دیدم تیر ماه سال 1363 خوزستان، فكه، سایت 5 آموزش تخصصی تخریب بود. طلبهای خوش سیما، با ادب، با آراستگی بسیار عالی، تمام حركاتش درسآموز بود.
به محض اینكه از مشهد بنا به دعوت خصوصی شهید محدثی مسئول آموزش، به جمع نیروها پیوست، فضای اردوگاه عوض شد. از سرسفره تا صف نماز و خوابیدن، وضو گرفتن... همه آموزنده بود.
زیر چشمی نگاهش میكردم وضو گرفتنش یادم هست. شیر تانكر را كمی باز میكرد و یک كف دست آب و زود میبست. موهایش را شانه و عمامه مشكی كه لحظه شهادتش به كمرش بود را روی سر می گذاشت.
محاسن كوتاهش را شانه میكرد. از تكه پرانی و شیرینزبانی بچهها كنار تانكر آب، حین وضو گرفتن سید، هنوز یادم هست و او چه قشنگ جواب میداد. اَمر به شركت در نماز نمیكرد، خودش از همه زودتر در محل برگزاری نماز قبل از اذان حاضر بود. بوی عطر تیروزش فضا را پر میكرد.
بچهها با عشق پشت سرش به نماز می ایستادند، با عشق!!!!
معنویت و اخلاص سید، در رفتارش تبلور كرده و به نیروها سرایت میكرد. تكبیرةالاحرام نماز را كه میبست حین خواندن حمد و سوره، گاهی وقتها صدای آرام گریهاش به گوش میرسید.
و این گرما كمكم به نمازگزاران سرایت میكرد و آنها كه باطنشان از بقیه پاکتر بود شروع به گریه میکردند، ركوع میرفتند گریه... سجده گریه... من در عمرم هنوز مثل آن نمازها زیر چادرها، هوای داغ بیابانهای فكه، با جسمهای خسته از تمرینهای نظامی، ندیدم. نماز عشق بود. نه فقط انجام فریضه واجب.
سید، سالها بعد در قلاویزان مهران، حین پاكسازی بر اثر انفجار مین جهنده والمرا آسمانی شد.»
انتهای پیام/