یادداشت/ سعدالله زارعی

مسئله «سپاه» نیست

سپاه پاسداران با استفاده از ظرفیت انسانی خلاق خود و دستاوردهای بزرگ صنعتی و امکانات عظیم و تجربه و تعهدی که در به نتیجه رساندن پروژه‌ها تحت هر شرایطی دارد، دولت را از بحران‌هایی که غربی‌ها علیه آن پدید می‌آورند می‌رهاند.
کد خبر: ۲۴۵۳۷۵
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۶ - ۰۵:۴۱ - 28June 2017

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، «سعدالله زارعی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «کیهان» نوشت:

پس از اقدام مجلس سنای آمریکا هم اینک 265 عضو از حدود 736 عضو پارلمان اروپا خواستار قرار گرفتن نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در لیست سیاه شده‌اند. البته نه اقدام غرب علیه سپاه تازگی دارد و نه پارلمان اروپا یک نهاد مؤثر بین‌المللی به حساب می‌آید در عین حال به نظر می‌آید هدف سنای آمریکا و پارلمان اروپا تحریم عناصر و نهادهای وابسته به سپاه نباشد چه اینکه چنین هدف‌گذاری نمی‌تواند تأثیرات مهمی بر سپاه بر جای گذارد. سپاه اساساً در داخل کشور شکل گرفته و مراودات مالی و صنعتی آن در داخل تنظیم شده و تحریم آن نمی‌تواند این چرخه داخلی را از سپاه بگیرد. در خصوص علت اقدامات ضد سپاه نکات زیر اهمیت دارند:

1- از منظر زمانی، تحریم‌های ضد سپاه، سنا و پارلمان اروپا معنا‌دار به حساب می‌آید. در این روزها ما با دو تحول مهم مرتبط با ایران و سپاه مواجه هستیم یکی از آن‌ها موفقیت‌های بزرگ سپاه در ماه‌ها و هفته‌های گذشته است که شامل پاکسازی حلب و آزادسازی آن طی یک عملیات پیچیده، شکست دادن طرح ترکی - سعودی تکفیری اشغال استان حماء که برای کاستن از اثرات آزادی حلب صورت گرفت، مقابله سپاه با طرح کمربند امنیتی آمریکا در طول مرزهای شرقی سوریه که با هدف امنیت بخشی به رژیم صهیونیستی صورت گرفت، حمله موشکی به دیرالزور سوریه که مستلزم هماهنگی کامل دولت‌های سوریه و عراق بود والحاق نیروهای حشدالشعبی عراق به نیروهای ارتش سوریه در منطقه مرزی «البوکمال» می‌شود. این تحرک ویژه حکایت از این دارد که سپاه پاسداران و نیروهای منطقه‌ای مرتبط با آن پس از فراغت از جنگ علیه تروریست‌های تحت‌الحمایه در عراق، بنا دارند سال 2017 را به سال پایان بحران سوریه تبدیل نمایند و وضعیت را به حالت عادی درآورند. اگر این اتفاق بیفتد در واقع همه سرمایه‌گذاری‌هایی که برای تغییر نظام سوریه و تضعیف محور مقاومت از سوی غرب و کشورهای عربی و ترکیه طی 7 سال گذشته تدارک دیده شده است، از بین می‌رود و علاوه بر آن برتری نظامی، امنیتی و سیاسی محور مقاومت به اثبات رسیده و راه تحرک بیشتر آن هموار می‌گردد.

دومین موضوع کلیدی، آغاز شکل‌گیری دولت دوم دکتر روحانی است. از منظر غرب، همکاری دولت و سپاه در ایران می‌تواند خنثی کننده فشارهای خارجی به سپاه و ایران شود. چه اینکه غرب نمی‌تواند روابط با یک دولت رسمی را به دو بخش آری و هرگز تبدیل کند بر این اساس اگر دولت همانگونه که تاکنون اینطور بوده است، حمایت از سپاه را به عنوان جزیی از خویش - دولت به عنوان کارگزاری نظام سیاسی- غیر قابل معامله بداند در این صورت نمی‌توان هم از منافع سرشار رابطه با ایران برخوردار بود و هم بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی را انکار کرد. از سوی دیگر همانگونه که از دوران دولت اول مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تاکنون شاهد بوده‌ایم، سپاه پاسداران با استفاده از ظرفیت انسانی خلاق خود و دستاوردهای بزرگ صنعتی و امکانات عظیم و تجربه و تعهدی که در به نتیجه رساندن پروژه‌ها تحت هر شرایطی دارد، دولت را از بحران‌هایی که غربی‌ها علیه آن پدید می‌آورند می‌رهاند. بنابراین کاملاً واضح است که برای تضعیف توأمان دولت جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی غربی‌ها بخش فعال‌تر و ضمانت بخش نظام که سپاه است را زیر سؤال ببرند و مشروعیت فعالیت‌هایی که می‌نماید را نفی نمایند که البته با توجه به اینکه سپاه بخشی از نظام سیاسی است، غرب از نظر حقوق بین‌الملل قادر نیست در عین به رسمیت شناختن یک نظام، مشروعیت بخشی از آن را انکار نماید.

2- شکاف در سیستم سیاسی ایران یکی از اهداف و شگردهای شناخته شده به حساب می‌آید و از ابتدای انقلاب نیز دنبال شده است. در اینجا با توجه به نزدیک بودن زمان آغاز به کار دولت دوم روحانی و بطور کلی شکل‌گیری دولت جدید در ایران، غرب در صدد ارسال این پیام به دولت و ملت ایران است که اگر می‌خواهید از مواهب رابطه با دنیا! برخوردار باشید و با تهدیدات جدید مواجه نشوید باید از سپاه فاصله بگیرید. البته همانطور که این شگرد تازگی ندارد، حساسیت‌سازی علیه سپاه نیز تازگی ندارد وقتی ردپای این اقدامات را پی می‌گیریم به سال 1386، 2007 می‌رسیم که تحریم اعضای سپاه در دستور کار کنگره آمریکا قرار گرفت و در هر سال گسترش یافته است. اما تردیدی نیست که اقدام سنا و پارلمان اروپا در این مقطع معنادار است و به تغییرات داخل ایران گره خورده است.

اما همانطور که از تجربه ما در دوره اول آقای روحانی برمی‌آید و نیز این تجربه با دوران 8 ساله آقای خاتمی هم قابل تطبیق است، غرب اساساً کاری به سلیقه دولت‌ها ندارد و از آنجا که هر سنخ آن را - ولو بعضی از آن‌ها دارای مطلوبیت‌هایی هم برای غرب باشند- دولت نظام جمهوری اسلامی می‌داند و از سوی رهبری نظام قابل مدیریت به حساب می‌آورد، به هیچ وجه به موفقیت دولت در ایران کمک نمی‌کند. این دولت که تار و پودش از انقلاب اسلامی است اگر به فرض محال دولتی از اعضای جبهه ملی هم در جمهوری اسلامی ایران بر سر کار آید علیرغم همنوایی کامل غرب و جبهه ملی- که هم اینک جز نامی از آن در تاریخ سیاسی ایران باقی نمانده است- آمریکا و اروپا به موفقیت اقتصادی و... آن کمک نمی‌کنند چون در نهایت چنین موفقیتی را موفقیت جمهوری اسلامی به حساب می‌آورند. پس کاملاً معلوم است که تلاش غرب برای جداسازی حساب دولت ایران از سپاه با هدف نهایی تسلط بر ایران صورت می‌گیرد که از بین رفتن دولت ایران هم در ذیل آن خواهد بود و کیست که نداند مهمترین ارکان قدرت کشورهایی که امروزه در دنیا حرفی برای گفتن دارند قدرت ناشی از نفوذ ملی و توانمندی دفاعی نیروهایی است که تأمین‌کننده محیط فعالیت دولت می‌باشند. نفوذ ملی یک نظام سیاسی ارتباط مستقیم به افتخارات آن نظام دارد و این حس افتخارآمیز بودن نظام با دستاوردهای امنیتی و نظامی سپاه گره خورده است کما اینکه دیدیم حمله موشکی سپاه به تروریست‌های تکفیری در دیرالزور هر ایرانی را شادمان کرد و به محوری در وحدت ملی تبدیل گردید. پس اگر غرب بخواهد که قطعاً می‌خواهد دولت ایران را تضعیف کند باید موجبات افتخار آن را از او سلب نماید.

3- اگرچه غرب با تحلیل دقیق از عوامل قدرت جمهوری اسلامی، تضعیف سپاه را مدت‌هاست در دستور کار خود قرار داده است اما همه می‌دانند که اثربخشی واقعی تضعیف سپاه به تضعیف آن در داخل گره خورده است. براین اساس غربی‌ها در دوره‌هایی که رخنه‌ای در داخل نظام سیاسی علیه سپاه وجود نداشته است،‌ در حد تبلیغات سیاسی علیه سپاه ورود کرده‌اند و در زمان‌هایی که زبانی دوگانه در ایران در ارتباط با مسایل دولت و سپاه وجود داشته از حد تبلیغات سیاسی پا را فراتر گذاشته و به اقدام‌هایی از نوع تحریم سپاه روی آورده‌اند.

در همین جا می‌توان به عمق و اندازه ضرر بگومگوهایی که در داخل کشور بین دولت و سپاه پدید می‌آید پی برد. همه می‌دانیم که بطور واقعی نه دولت در کار تضعیف سپاه است و نه سپاه در کار تضعیف دولت. چه اینکه دولت و سپاه در ایران در نهایت به نقطه‌ای وصل هستند که اختلافاتشان را هر چند جدی هم باشد که نیست، حل می‌کند کما اینکه در سایر مواردی که نوعی کژتابی رفتاری نظیر امضای سند 2030 از سوی دولت روی می‌دهد و تلخ هم هست در نهایت با دستور رهبری رفع می‌شود بنابراین اختلاف دولت با سپاه بطور واقعی سپاه را فلج نمی‌کند و از اثرگذاری آن نمی‌کاهد ولی این کژتابی با سپاه که رکن اصلی امنیت ملی جمهوری اسلامی و اقتدار ملی ایران است، طمع غرب را در پی می‌آورد و کشور را بطور عمومی که بخش بزرگ آن دولت است با چالش مواجه می‌گرداند. سخنانی که در این یک سال علیه سپاه و دستاوردهای مهمی از جمهوری اسلامی که سپاه در کانون آن قرار داشت، زده شد، کم نیستند. وقتی از درون حلقه اول دولت محیط عمل منطقه‌ای و اقتدار ایران به «زمین سوخته» تعبیر می‌شود و تلاش ایران برای اقتداربخشی به ملت‌هایی که از یک سو در معرض اشغالگری غربی‌ها و از سوی دیگر در معرض حمله گروه‌های تروریستی تکفیری وابسته هستند، اقدامی بی‌نتیجه و پرهزینه معرفی می‌گردد، دشمن گمان می‌کند در درون ایران درباره درستی سیاست‌های منطقه‌ای خود تردید به وجود آمده و زمان آن است که با اعمال فشار بر بخشی که بار این سیاست‌ها را بر دوش دارد، این تردید را به یقین تبدیل کنیم و ایران را از منطقه برانیم و مشکل لاینحل خود در مواجهه با نفوذ و قدرت معنوی ایران را حل کنیم.

وقتی در کشور بدون آنکه دلیل و ضرورتی وجود داشته باشد، یک مسئول ارشد دولت متلکی را نثار سپاه می‌کند و سپاه را وادار به واکنش می‌نماید، غرب گمان می‌کند راهی برای ایجاد تقابل بین بخش سیاسی و امورجاری و بخش امنیتی و امور راهبردی پدید آمده و باید از آن استفاده کرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها