به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، گرت پورتر نویسنده، تحلیلگر و تاریخ دان آمریکایی است که پیش از این و در سالهای جنگ ویتنام از فعالان ضد جنگ و صاحب اثر در این حوزه است. تا کنون شش اثر از وی منتشر شده است که ازجمله آنها می توان به (آمریکا،ویتنام و توافقنامه پاریس) و (کامبوج،انقلاب و قحطی) اشاره کرد.وی در تازه ترین اثر خود به بررسی بحران ده ساله هسته ای ایران و عوامل شکل گیری آن پرداخته است.کتاب روند برنامه هسته ای ایران از زمان رژیم پهلوی را بررسی می کند و پس از ذکر مقدمه ی کوتاهی در این باره به بررسی تحولات برنامه هسته ای ایران پس از انقلاب اسلامی می پردازد.وی در کتاب خود به مخالفتها و سنگ اندازی های کشورهای غربی از همان ابتدای انقلاب اسلامی می پردازد وتاکید می کند که سنگ اندازی ها و کارشکنی های غرب بود که نهایتا به پیگیری سیاست خود کفایی هسته ای توسط ایران انجامید.بخش پنجم از ترجمهی این کتاب در ادامه می آید:
خصوصیت بنیادی ایالت متحده به عنوان قدرت مسلط برسیاست جهان تمایل به استفاده از زور برای تجاوز به منافع مشروع و حتی اساسی کشورهای ضعیف تر است.زیاده روی در این سیاست لاجرم واکنش های پیش بینی نشده ای را به وجود می آورد.این واکنش های پیش بینی نشده از سوی تصمیم گیران آمریکایی به عنوان دشمنی،تهاجم و اعمال غیر قابل قبولی دیده می شود که دلیل آنها نه تهاجم آمریکا،که دلایلی دیگر است.
سیاست منع ایران از دست یابی به انرژی هسته ای مثالی عالی برای نشان دادن این الگو است.این سیاست بدون در نظر گرفتن دو نکته اتخاذ شد.اول این که انتظار پذیرش منفعلانه مداخله ی این چنینی در سیاست توسعه ایران توسط این کشور،تا چه حد غیر واقع بینانه است و نکته ی دوم این که سیاست ایران در پاسخ به این مداخله وضعیتی به وجود خواهد آورد که به مراتب بدتر از حالتی است که به این کشور اجازه ی دسترسی به انرژی هسته ای داده شود.محمد لاریجانی رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس ایران نیز در مصاحبه ای با بی بی سی گفته بود که ایران"کشوری بزرگ با منابع انسانی فراوان است.در دنیای مدرن بازداشتن یک کشور از توسعه و پیش رفت غیرممکن و غیرعملی است.گمان می کنم که بسیار ساده اندیشانه است اگر این چنین فکر می کنند که این کار ممکن است."
با وجود این که ایران در سال های اولیه برنامه هسته ای خود برای تامین سوخت مورد نیاز راکتور هسته ای بر روی اورانیوم غنی شده ی کشورهای غربی حساب باز کرده بو، فشار آمریکا بر فرانسه،آلمان و دیگر متحدانش تنها،باعث این شد که ایران به سمت استقلال در غنی سازی برود.تلاشهای آمریکا برای محروم سازی ایران از انرژی صلح آمیز هسته ای مجموعه از درگیری ها را به وجود آورد که تا زمانی که آمریکا بر این سیاست خود اصرار داشت ادامه پیدا کرد.علی رغم تلاشهای دیپلماتیک آمریکا،سرانجام ایران توانست راهی برای تجهیز و ساخت تاسیسات غنی سازی خود پیدا کند.ساخت تاسیسات غنی سازی محرمانه شروع شد و به پیش رفت اما در سال 2002 که سازمان مجاهدین خلق دست به افشای آن زد هنوز به مراحل نهایی خود نرسیده بود.افشای این تاسیسات اولین فاز استراتژی عامدانه ای بود که توسط اسرائیل طراحی و به وسیله آمریکا اجرا شد تا بحرانی سیاسی-نظامی پیرامون برنامه هسته ای ایران شکل بگیرد.بحرانی که هم چنان خاتمه نیافته است.
فصل دوم
سیاست مخفی سازی ایران/محرمانه نگاه داشتن نطنز
14 آگوست 2002 علیرضا جعفرزاده نماینده شورای ملی مقاومت در آمریکا پیش از کنفرانس خبری کاخ سفید در آنجا حضور یافت.شورای ملی مقاومت تنها،نمادی ظاهری برای سازمان مجاهدین خلق است.سازمانی با تاریخچه ی سیاه که در آن،ترور مقامات ایران، آمریکا و نیز مخالفان داخلی صدام دیده می شود.دولت آمریکا در زمان ریاست جمهوری کلینتون این سازمان را در لیست سازمان های تروریستی قرار داده بود.کنفرانس خبری کاخ سفید اما در آن زمان این مساله را در نظر نگرفته بود.سناریوی مطرح شده از سوی جعفر زاده بسیار احساساتی بود.او دو تاسیسات هسته ای مخفی ایران را معرفی کرد و گفت این دو سایت برنامهی نظامی هستهای ایران را پشتیبانی میکنند.او مکان دقیق دو تاسیسات اراک و نطنز را به خبرنگاران داد و گفت که تاسیسات نطنز به عنوان نیروگاه تولید سوخت و اراک به عنوان تولید کننده آب سنگین فعالیت می کند.جعفرزاده حتی ابعاد دقیق دو راهروی تولید سوخت نطنز را که در 25 فیتی زمین، زیر 8 فیت بتون قرار داشتند نیز به خبرنگاران داد.کنفرانس مجاهدین خلق،با دقت بخشی از یک تئاتر سیاسی را تکمیل کرد.
ادعای سازمان مجاهدین خلق مبنی بر این که این اطلاعات محرمانه را از منابع درون رژیم به دست آورده بود تماما یک بازی تبلیغاتی بود.سازمان مجاهدین این اطلاعات را از سرویس اطلاعات خارجی موساد گرفته بود.منبع موساد برای این اطلاعات، عکس های ماهواره ای و اطلاعات داده شده توسط دولت بوش بود.
یکی از روزنامه نگاران به نام سیمور هرش بعدها گزارش کرد که یک مقام ارشد آژانس بین المللی انرژی اتمی به او گفته است که اسرائیل اطلاعات مذکور را به سازمان مجاهدین داده است.این گزارش ها پس از آن توسط دو نویسنده ی اسرائیلی تایید شد.آنها نوشتند که شست و شوی اطلاعاتی راهی است که با استفاده از آن اطلاعات از سازمان های اطلاعاتی غربی به آژانس انرژی اتمی انتقال پیدا می کند و در عین حال این سازمان های اطلاعاتی و منابع،مخفی می مانند.
اطلاعات مذکور به صورت گزینشی از سوی گروه های مخالف حکومت ایران، به خصوص شورای ملی مقاومت ایران، به آژانس داده می شد.یکی دیگر از چهره های مخالف ایران یعنی مشاور رضا پهلوی نیز مفاد گزارش هرش را تایید کرد و در گفت و گو با کانی براک خبرنگار مجله ی نیویورکر این گونه گفت : "این اطلاعات از سوی سازمان مجاهدین خلق تهیه نشده بلکه یک کشور دوست آنها را داده است.هم چنین این اطلاعات تنها به گروه مجاهدین داده نشده و به دیگر گروه های مخالف نیز تحویل داده شده است."هنگامی که از او سوال شد آیا آن کشور دوست اسرائیل است لبخندی زد و گفت: "این کشور دوست نمی خواهد منبع اطلاعات افشا شود.اگر این اطلاعات به صورت علنی به آمریکا داده می شد آنگاه به گونه ای دیگر مورد پذیرش قرار می گرفت پس بهتر بود که از سوی یک گروه مخالف دولت ایران منتشر شود."
با این حال این افشاگری سازمان مجاهدین خلق به عنوان تاییدی بر ادعای فریبکاری ایران در برنامه ی هسته ای اش قرار گرفت.ادعایی که از سوی دولت های مختلف آمریکا برای بیش از یک دهه مطرح شده بود.هم چنین موجب شد تا روایت رسانه ها دربارهی برنامه هسته ای ایران که دلیل مخفی بودن آن را تلاش ایران برای دستیابی به بمب می دانست تقویت شود.
آزمایش های مخفیانه ایران
واقعه ی سیاسی مشابهی که اتفاق افتاد مربوط به آزمایش هایی بود که ایران طی سالهای مختلف انجام داده و آژانس را از آن مطلع نکرده بود.اما داستان واقعی ایران هراسی هسته ای که برنامه اتمی این کشور را احاطه کرده بود به طور دراماتیکی با آنچه که مقامات آمریکایی در رسانه های تجاری خبری گفته بودند تفاوت داشت.مطابق با تعهد ایران به آژانس بین المللی بر مبنای توافق پادمان تا 180 روز پیش از تزریق مواد به نطنز الزامی برای معرفی سایت به آژانس وجود نداشت و از آگوست 2002 تا آن 180 روز مدت زمان زیادی مانده بود.
اما ایران هراسی پیرامون تاسیسات نطنز این مورد را به عنوان شاهدی بر این موضوع در نظر گرفته بود که ابران به منظور ساخت بمب اتم برنامه ی خود را مخفی نگاه داشته است.اما محاسبات واقعی که موجب شکل گیری این ایران هراسی شد،به عنوان فصلی مهم در تاریخ برنامه هسته ای ایران ناشناخته باقی ماند.
سیاست مخفی سازی تاسیسات نطنز توسط ایران بسیار متفاوت از چیزی بود که در زمان ساخت تاسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان رخ داد.ایران سال 1999 آژانس را مطلع کرد که قصد ساخت یوسیاف اصفهان را دارد و سال 2000 اطلاعات طراحی اولیه آن را به آژانس داد.اما هدف بند به بند آن نامه این بود که آژانس را نسبت به برنامه ی ایران برای ساخت تاسیسات هسته ای را در ناآگاهی نگاه دارد .سازمان انرژی اتمی ایران یو سی اف را به عنوان واحدی معرفی کرده بود که می خواهد سنگ معدن اورانیوم را به هگزافلوراید اورانیوم تبدیل کند.اورانیومی که پس از آن خارج از ایران غنی سازی خواهد شد.ایران هیچ گونه اشاره ای به این موضوع نکرده بود که می خواهد در خاک خود دست به غنی سازی بزند.
اگر مخفی سازی برنامه اتمی توسط ایران برای ساخت بمب اتم نبوده است پس برای چه نطنز را مخفی نگاه داشته بود؟ مخفی سازی نطنز توسط ایران به دو عامل دیگر مربوط بود. ادامه ی مداخله ی سیاسی دیپلماتیک آمریکا برای جلوگیری ایران از داشتن توانایی مستقلانه غنی سازی و نیز ظاهر شدن تهدید های نظامی اسرائیل از اواخر دههی 1990برای حمله به تاسیسات نظامی ایران.تصمیم سازان ایران به روشنی می دانستند که اگر آژانس را نسبت به این تاسیسات آگاه کنند واکنش های متخاصمانه ی آمریکا و اسرائیل ساخت و افتتاح این تاسیسات را با خطر روبهرو می کند.
ایران در سال 2002 در حالی که نقشه ی یو سی اف را به آژانس داده بود از دادن برنامه اش برای ساخت نطنز اجتناب کرده بود.یکی از دلایل این امر،مشخصا این بود که پیش بینی می کرد در صورت این کار طرف های تجاری این کشور برای تهیه ی تجهیزات مورد نیاز برای غنی سازی کشف خواهد شد.مهندسان ایرانی که در حال کار بر روی نسل اول سانتریفیوژها بودند، هم چنان به یاتاقان توپ های فولادی احتیاج داشتند و همین مساله آنها را به واسطه های شبکه ی خان در اروپا محتاج نگه داشته بود.اطلاعاتی که بعدها به دست طرف های غربی رسید نشان داد که تعداد زیادی از توپ های فولادی ساخته شده به پاکستان منتقل شده و از آنجا در سال های 2000 و 2001 به ایران انتقال یافته است.اگر ایران پیش از آن که این پریفرم ها به این کشور انتقال یافته بود تاسیسات نطنز را علنی می کرد سرویس های اطلاعاتی غربی واسطه های ایران را شناسایی می کردند و این مساله در روند تامین قطعاتی که وجودشان برای سانتریفیوژ ها حیاتی بود خطر بزرگی محسوب می شد.
هنگامی که ساخت تاسیسات نطنز در سال 2001 آغاز شد سازمان هنوز آزمایش بر روی سانتریفیوژ ها،برای تشخیص عملکرد کرد آنها را به پایان نرسانده بود.تا سال 1999 که یک سانتریفیوژ نسل اول با یو اف 6 تست شد چیزی وجود نداشت. آن گونه که ایرانی ها بعدا گزارش دادند سال 2002 مواد هسته ای به تعدادی از ماشین ها تزریق شد ایران نمی خواست که آژانس را از این آزمایش ها مطلع کند چرا که فورا باعث می شد ماهیت فراهم کننده ی اورانیوم(چین) را که از آژانس مخفی نگه داشته بود افشا شود و احتمالا آن را از دست بدهد.
هم چنین تصمیم ایران برای مخفی نگه داشتن این تاسیسات به خاطر هراس این کشور از مورد حمله قرار گرفتن این تاسیسات هم بود.در سخنانی که سال 2004 حسن روحانی دبیر شورای امنیت ملی در شورای عالی انفلاب فرهنگی داشت به چالش های جدی که بر سر هر تصمیم گیری در بارهی نطنز وجود داشت اشاره کرد.او گفت استراتژیست های ایرانی مطمئن هستند که آمریکا به هیچ کشور مستقلی اجازه داشتن توانایی غنی سازی اورانیوم را نمی دهد.توانایی که بالقوه امکان داشتن بمب اتم را به یک کشور می دهد.
چرا آمریکا به کشورهای هسته ای فشار می آورد؟
روحانی گفت کشوری که نزدیک این توانایی نرود مورد فشار قرار نمی کیرد اما کشورهایی که در آستانه ی بدست آوردن این توانایی قرار می گیرند تحت فشارهای وحشتناکی قرار میگیرند تا مجبور شوند فعالیت هایشان را متوقف کنند و به سمت بدست آوردن این فناوری نروند .این جا است که فشار ها دو چندان می شوند.
روحانی و همکارانش در شورای امنیت ملی عقیده داشتند هنگامی که به طور علنی فاش شود که ایران در حال ساخت تاسیسات نطنز است خطر حمله ی آمریکا و اسرائیل به طور جدی افزایش می یابد.رهبران ایران مجبور بودند در مورد زمان این مساله و نیز چگونگی مواجه شدن با اثرات آگاهی اسرائیل و آمریکا از این تاسیسات غنی سازی ایران تصمیم بگیرند.
در دو کنفرانسی که مارس 2005 در تهران برگزار شد مقامات و اساتید ایرانی به اساتید ترکیه ای گفتند که دلیل ساخت مخفیانه نطنز توسط این کشور آن بوده است که در صورت افشای آن آمریکا قطعا از تکمیل پروژه جلوگیری می کرد.
به سختی می توان این هراس را یک ترس نابخردانه دانست.اواخر 1997نخست وزیر وقت اسرائیل نتانیاهو حمله ی این کشور به راکتور اوسیراک عراق را به عنوان مدلی مطرح کرد که در صورت ادامه ی برنامه هسته ای ایران می توان از آن بهره برد.