خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «مجتبی واعظی» از فرماندهان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس است.
... برادر محمدزاده مسئول مخابرات تیپ نبیاكرم(ص) و معاونش برادر دوستی مرخصی بودند. من فرمانده یكی از گروهانهای مخابرات بودم. در غیاب آنها مسئولیت مخابرات تیپ را به من سپردند.
صحنهی دلخراشی كه در این منطقه برای بیسیمچی تیپ نبیاكرم(ص) رخ داد، فراموش نشدنی است: دم غروب بود، آقای رحمتی مسئول تعاون تیپ با ماشین تویوتای پر از مهمّات از منطقهی «سگان» به طرف پادگان ابوذر میرفت و از سقوط پادگان بیخبر بود. رزمندگان هر چقدر داد و بیداد كردند، این بندهی خدا نشنید. معاونش بغل دستش نشسته بود؛ هر دو اهل «كنگاور» بودند. «محسن رستمی» بیسیمچی تیپ، پشت تویوتا بود. تانک عراقی که دم در پادگان قرار داشت، ماشین را به كالیبر بست و سوراخ سوراخ كرد. آن دو نفر شهید شدند و ماشین چپ كرد. محسن روی آسفالت افتاد. تانكی كه بچهها را به كالیبر بسته بود، با شنیاش محسن را زیر گرفت و او را روی آسفالت پرس كرد.
بعدها بچهها تكههایی از بیسیم و پیكر پرس شدهاش را از روی آسفالت جمع كردند و توی نایلون ریختند. این صحنهی دلخراش ما را به یاد صحنهی كربلا میانداخت كه در آنجا با اسبهای نعلشده بر پیكر شهدا تاختند و در این جا با تانک زرهی.
انتهای پیام/