ماجرای شوخطبعی شهید حمله تروریستی مجلس
یکی از همکاران سابق شهید تقوی گفت: شهید تقوی خیلی آدم شوخطبع و بشّاشی بود. اگر کسی برای اولین بار با ایشان دیدار میکرد شیفته روحیه شوخطبعی ایشان میشد. روحانی با جذبهای بود و افراد را شیفته خود میکرد.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، علی محمدی عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) و از همکاران سابق شهید مهدی تقوی که در حمله تروریستی داعش به مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید در گفتوگویی به ذکر خاطرات خود از ایام همکاری با شهید تقوی در دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها پرداخت.
وی اظهار کرد: حدود ۵ سال با شهید تقوی هم اتاق بودم. هر روز با هم بودیم. شهید تقوی ویژگیهای شخصیتی بسیار خاصی داشتند. شبکه قرآن یک برنامه تلویزیونی برای ایشان گذاشته بود که برای جوانان پخش میشد. با وجود این که ایشان روحانی و سخنران بودند و به این مسئله واقف بودند اما هربار که میخواستند سر برنامه بروند در خصوص موضوعی که میخواستند صحبت کنند با بنده مشورت میکردند. نسبت به نظرات دیگران خیلی پذیرا بود. یعنی نمیگفت من روحانی هستم و چرا با یک آدم مکلّا مشورت کنم.
استاد دانشگاه الزهرا(س) با تأکید بر روحیه تواضع شهید تقوی بیان کرد: تواضعشان واقعا عملی بود. این که میگویند «یک نخل هرچه بارش بیشتر باشد افتادهتر است» را میشد در شهید تقوی به وضوح مشاهده کرد. مثلا ایشان با افراد مختلف که صحبت میکردند نظرات آنها را جویا میشدند. این ویژگی در ایشان عملا مشهود بود که برای نظرات دیگران ارزش قائل بود و با دیگران مشورت میکرد. همه روحانیان محترماند اما در میان آنها سلسله مراتب وجود دارد. در برخی جلال الهی بیشتر جلوهگر است و در برخی جمال الهی. ایشان خیلی مهربان و باجذبه بودند و جوانان را دور خودشان جمع میکردند.
وی درباره روحیه شوخطبعی شهید تقوی در محیط کار ابراز کرد: ما خیلی با هم شوخی میکردیم. یادم هست برخی اوقات که از جلوی در اتاق رد میشدم با ایشان شوخی میکردم و این بیت حافظ که میگوید: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند/ آیا شود که گوشه چشمی بما کنند، را وارونه برایشان میخواندم. میگفتم: آنان که کیمیا را به یک نظر خاک کنند، آیا میشود که به ما نگاه نکنند؟! ایشان هم لبخند میزدند. بعدا متوجه شدیم شهید تقوی خودشان کیمیا بودند.
محمدی با تأکید بر روحیه شوخ طبعی شهید تقوی خاطر نشان کرد: شهید تقوی خیلی آدم شوخ طبع و بشّاشی بود. اگر کسی برای اولین بار با ایشان دیدار میکرد شیفته این روحیه شوخ طبعی ایشان میشد. یعنی روحانی با جذبهای بود و افراد را شیفته خود میکرد. ما خیلی با هم شوخی میکردیم. مثلا گاهی اوقات که دستم درد میکرد، ایشان سوال میکرد که چه شده است؟ بنده به شوخی میگفتم: جراحات عملیات والفجر ۱۲ است. شهید تقوی میگفت ما که تا آخر جنگ بودیم ۱۰ تا والفجر بیشتر انجام ندادیم. بنده به شوخی میگفتم: وقتی شما از جبهه برگشتید ما در جبهه ماندیم و ۲ تا والفجر دیگر انجام دادیم. تازه آنجا بود که متوجه شدم ایشان اهل جبهه و جنگ بوده است.
همکار سابق شهید تقوی در ادامه سخنان خود اضافه کرد: گاهی وقتها کاری میکردم که ایشان خوشحال میشدند و تعریف میکردند. بنده میگفتم: حاج آقا! الآن تعریف نکن. بگذار وقتی شهید شدم به عنوان خاطره اینها را نقل کن. ایشان میخندید. الآن میبینم که قضیه برعکس شده است. وقتی از من خواستید خاطرات خود را از شهید تقوی بیان کنم یاد این موضوع افتادم که قرار بود شهید تقوی از ما خاطره بگویند اما حالا قضیه برعکس شده است.
وی در ادامه به ذکر نمونههایی از فعالیتها و دغدغههای فرهنگی شهید تقوی اشاره کرد و گفت: یکی از موضوعاتی که ایشان خیلی مجدّانه دنبال میکردند بحث تفسیر دانشجویی قرآن بود. قرار بود تفسیر قرآنی با زبان روز برای دانشجویان نوشته شود و نهاد رهبری مجری این کار بود. نهاد رهبری این طرح را به چند نفر از پژوهشگران کشور سپرده بود. حاج آقای تقوی روی این قضیه خیلی کار میکرد و حتی اشکالات جدی هم مطرح میساخت که در مواردی موجب ناراحتی برخی پژوهشگران میشد.
محمدی در ادامه افزود: شهید تقوی این کار را خیلی پیگیر بودند. در مرحله اجرای طرح، کسی جرأت نمیکرد به پژوهشگرانی که این کار را انجام میدادند ایراد بگیرد چون پژوهشگران معروفی بودند اما شهید تقوی مصرّانه قضیه را دنبال میکرد و انتقادات خود را صریحا بیان میکرد.
وی با ناباورانه خواندن جریان شهادت شهید تقوی گفت: شهید تقوی همیشه شبهای قدر برایم پیام ارسال میکردند. امسال برایم خیلی سخت بود که پیامی از ایشان نمیبینم. گاهی وقتها من فکر میکردم ایشان یک بچه است، من آدم بزرگی هستم و ایشان از من التماس دعا دارد. یعنی در این مسائل خیلی افتاده و متواضع بود. همیشه میگفت مرا دعا میکنی؟ همین باعث شد که در کارهای قرآنی خداوند به کارشان برکات داد. ما از عالم تکوین خبر نداریم ولی میتوان گفت کارهای قرآنی ایشان به زندگیشان برکت داد.
محمدی در پایان اشاره کرد: یکی از همرزمان شهید تعریف میکرد که چندوقت قبل از شهادت حاج آقای تقوی با برخی دوستان بحث میکردیم که راه شهادت بسته است و ما جاماندهایم. در آن هنگام شهید تقوی گفته بود که من هنوز ناامید نیستم. یعنی اینقدر برای شهادت آمادگی داشت. از افرادی که لحظات آخر بالای سر شهید تقوی بودند شنیدم که هنگام شهادت فقط کلمه «الحمد لله» میگفتند. بنده هنوز باور نمیشود که این اتفاق افتاده است.