چشمهاى مادرم اخبار شهادت را برايم مىخواند
شهید منصور زنگنه در وصیتنامهاش نوشت: مادر! در چشمانت نشانههاى حلاليت را مىبینم. هرگز نگاهت را وقتی که از هم جدا مىشديم از ياد نمىبرم. تو را ديگر نخواهم ديد. خدايا آيا چشمهاى مادرم اخبار شهادت را برايم مىخواند؟
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، شهید منصور زنگنه فرزند نصرت الله در سال 1342 چشم به جهان گشود. او در تاریخ 62.4.19 در منطقه پاسگاه زید بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید منصور زنگنه
بسم الله الرحمن الرحيم
من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظرو مابدلوا تبديلا. (احزاب 23)
برخى از مومنان بزرگمردانى هستند كه به عهد و پيمان كه به خدا بستند وفا كردند پس برخى از آنها بر آن ايستادگى كردند تا براى خدا شهيد شوند و برخى به انتظار شهادت مقاومت كردند و هيچ عهد خود را تغيير نداند.
اينجانب منصور زنگنه فرزند نصرت الله زنگنه با آگاهى عمل كه به شهادت دارم براى دفاع از اسلام و حيثيت انقلاب اسلامى و دفاع از مملكت اسلامى به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عاليقدرم حضرت امام خمينى به جبهه حق عليه باطل شتافتم و اميد است كه خون ما نهال نو پاى انقلاب اسلامى را بارور كند و شهادت ما موجب آگاهى و رشد فكرت جامعه جهانى اسلام گردد .
برادران سپاهى و بسيج، شما به عنوان بازوى مسلح ولايت فقيه و سربازان اسلام هستيد و در خاطره ها ياد سربازان صدر اسلام را زنده مي كنيد پس بايد به وظيفه خطيرى كه داريد آگاه باشيد و آن دفاع از اسلام عزيز است در اين راه بايد شب و روز براى رضاى خداوند و حراست از دين خدا تلاش كرد همه ما مديون اين رهبرى و اين انقلاب هستيم و بايد كه اين انقلاب را به تمامى دنيا عرضه كنيم و مقدمه ظهور حضرت مهدى (عج) را فراهم آوريم.
وصيت به خانواده گرامى
و الله يحب الصابرين.(آل عمران 146)
بدرستيكه خداوند دوست ميدارد صابران را.
آرى سلام اى پدر عزيزم و اى مادر عزيزم... اكنون كه به خواست تبارك تعالى توفيق آن را پيدا نمودم تا در ميدان الهى راه يابم اميدوارم كه در اين راه قانع و شاد و مسرور و در راه باز گشت با قلبى آكنده از شادى و نواى پيروزى بر لبانم به آغوشتان باز گردم ان شاء الله. پدر عزيزم و مادر عزيزم اكنون كه كوله بار هجرت را بسته ام و خود را براى جهاد اصغر آماده كردهام اميدوارم كه بتوانم در جهاد اكبر هم پيروز شوم و آنچه را كه مكتب اسلام خواسته است بتوانم خود را سرباز جند الله بپرورانم از اينكه در خانوادهاى پرورش يافتم كه جز اسلام چيز ديگر نبود. پدرم شما خوب راه را به من نشان دادى و ان شاء الله خداوند اين پدرى را از شما و فرزندى را از من مقبول دارد.
پدرم آيا از اينكه از وجودت و ثمر عمرت يك شهيد پرورش يافته در مكتب الهى بيرون آمده است افتخار نمى كنى...
و آيا از اينكه توانستهاى در مهمترين برهه از زمان و آن هم در زمانى كه اسلام عزيز مورد حملات گوناگون گرگهاى عصر شب قرار گرفته است قربانى ناقابلى را اهداء كنى خرسند نيستى؟ اگر جوابت مثبت است كه درود خدا و رسول خدا بر تو باد كه چه خوب اسلام را شناختهاى و از امتحان الهى سر بلند و فاتح بيرون آمدهاى.
پدرم خوب مىدانم كه نتوانستم جواب سالها رنج و زحمت شما را بدهم حتى در آن لحظه هاى جدايى فرصت خداحافظى را پيدا نكردم.
اكنون در بارگاه خداوند طلب مغفرت مىكنم و اميدوارم مرا حلال كنيد زيرا حق بر من داريد و آنچه كه بخواهيد حق خودت است از جانب من به تمام پدران بگوييد به فرزندان پرورش يافته در مكتب الهى و ميوه هاى عصر انقلاب اجازه دهيد كه آگاهانه راهشان را انتخاب نمود و آزادانه در آن راه سر باز نهند. به مسئوليت الهى خويش جامعه عمل پوشند.
مادر عزيزم مىدانم كه هر چه در بارهات بسرايم كافى نيست و حق شما را خدا خواهد داد ولى با همين زبان بى زبانيم چند جمله كوتاه عرض ميكنم:
مادر اى يارم در تنهايى و اى مونس جانم... مادر عزيزم خوب مىدانم كه طاقت شنيدن شهادت فرزندت را ندارى ولى بدان كه بايد صبر و استقامت كرد. آيا حسين (ع) را در زمين كربلا و آيا زينب(ع) را در آن همه مصيبت فراموش كردهايد آيا فراموش كردهايد كه زينب چگونه فرياد خون حسين را در برابر جباران تاريخ اقامه كرد و طاغوتيان را رسوا نمود. مىدانم هر چند برايت خبر ناگوارى است ولى براى خاطر خداى بزرگ و براى اينكه روحم آزرده نشود از شما يك خواهش دارم و آن اينكه هرگز قطره اشكى در چهرهات مشاهده نشود خنده پيروزى و قبول شدن در امتحان الهى بر لياقت نقش بسته. به خداى بزرگ اثبات كن آنچه دادهاى تنها يك امانت بوده است و توانستهاى صحيح و سالم و آن گونه كه او ميخواسته است پرورش دهى و رهبرى نمايى.
آرى مادر هر گاه به فكر آن نگاههاى محبت آميز شما مىافتم از خودم شرمم مىآيد ولى با قلبى شاد و دلى اميدوار به راهم علاقه مى بندم و در چشمانت نشانههاى حلاليت را لمس مىكنم و به خدا قسم هرگز آن لحظههاى نگاهت را كه از يكديگر جدا مىشديم از ياد نمى برم و همچون كاهى بود. فرزندم تو را ديگر نخواهم ديد و من بر خودم باليدم كه خدايا آيا چشمهاى مادرم اخبار شهادت را برايم مىخواند. آرى اينجا بود كه بر خودم مقاوم و استوار شدم كه بايد راه را رفت چون پاداش در انتهاى آن نهفته است. مادر عزيزم آنگاه كه چشمت به جنازه من مىافتد به هر صورت كه هست خواه بىسر و خواه بىدست و يا به هر حال تنها از خدا طلب صبر كن و بگو خدايا خوب فرزندى پرورش دادم اميدوارم كه خداوند از گناهانت بگذرد و صبر و استقامت را به شما عطا نمايد. در خاتمه سخنى با برادران و خواهرانم دارم زيرا آنها بر گردن ما حق دارند. برادران عزيز و خواهران مهربانم اميدوارم كه مرا حلال كنيد هر چند كه نتوانستم حق برادرى و خواهرى را ايفا نمايم .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
خدايا خدايا رزمندگان ما را پيروزشان بگردان خدايا خدايا ياران با وفاى امام ما را نگهدار
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم