گروه بینالملل
دفاع پرس- حجت آرمانطاهری (تحلیلگر مسائل اوراسیا)؛ در مقطع تاریخی حساس و مهم کنونی، جهان و علیالخصوص کشورهای اسلامی بهطور کمسابقهای در معرض تهدید و آسیب جدی جریانهای افراطی و تروریستی قرار گرفتهاند؛ به حدی که تمام دولتهای اسلامی و غیر اسلامی حجم گستردهای از پتانسیل بالفعل سیاسی، امنیتی، اجتماعی، فکری و فرهنگی خود را در جهت رفع خطرات ناشی از این جریانات بسیج کردهاند.
اگرچه امروزه کانون اصلی تحرکات میدانی جریانهای افراطی و تروریستی غرب آسیاست؛ ولی به یقین میتوان ادعا کرد که همه منطقه خاورمیانه و اوراسیا با این معضل امنیتی قرن 21 دست و پنجه نرم میکنند.
در این بین در حوزه جغرافیای جهان اسلام، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز یکی از مناطق مهم و حساسی است که به دلایل مختلفی از زمینهها و پتانسیلهای زیادی برای بروز و ظهور گروهها و جریانهای افراطی تروریستی برخوردار است. نگاهی به اخبار اطلاعات منتشره از محافل رسمی و غیر رسمی در سالها و ماههای اخیر نشان دهنده حضور گسترده اتباع کشورهای منطقه آسیای مرکزی در صحنههای نبرد عراق و سوریه است بهطوریکه ولادیمیر پوتین در سال 2015 اعلام کرد که بین 5 تا 7 هزار نفر از روسیه و آسیای مرکزی به گروههای تروریستی پیوستهاند و این منطقه بعد از خاورمیانه و اروپا جایگاه سوم را در تامین نیروی انسانی این گروهها را بر عهده دارد.
بعد از شکستهای یک سال اخیر گروه تروریستی داعش در حلب و موصل این روزها این گروه در حال تدوین استراتژی آینده خود است. در این میان سه نقطه را به عنوان سرزمینهای مستعد برای آینده حضور خود به نام سرت در لیبی، جنوب یمن و منطقه آسیای مرکزی متصور است که همه اینها نشان از پتانسیل ویژه منطقه مذکور برای بروز و ظهور گروههای افراطی و تروریستی دارد. در ادامه جهت فهم دقیقتر نمونههایی از عوامل چرایی بروز و ظهور گروههای تروریستی و افراطی را در این مناطق ذکر میشود:
1- نبود فضای فکری و فرهنگی سالم برای اسلامگرایی و دینداری: در طی 70 سال حکومت کمونیستها بر مردم مسلماننشین منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و اعدام و نابودی مبانی اسلامی، مردم تا حدود زیادی با دین حقیقی بیگانه شدند بهطوریکه بعد از فروپاشی شوروی که به دنبال بازگشت به هویت تاریخی خود بودند، با خلأ فضای فکری و فرهنگی اسلامی روبرو شدند که در آن فضا نه مسجد و مدرسهای واقعی بود که آموزههای درست اسلامی را یاد بگیرند و نه روحانیان و عالمان دینی آگاه و دلسوز بودند تا راهنمای جماعت شوند و اسلام را به درستی به آنان معرفی کنند در نتیجه یک سرگردانی گمراه کنندهای در بین اسلام خواهان به وجود آمد و هر کسی از ظن خود به مسلمانی پرداخت. متاسفانه در این وانفسای سرگردانی سارقان و کاسبان دین از سعودی- وهابی گرفته تا مسیونر غربی هر کدام به طریقی دین میفروختند و اسلام خواهان را به راهی که خود میخواستند هدایت میکردند.
طبیعی است که ملتها که در چنین شرایطی که تشنه مسلمانی بودند و برداشت درستی هم در دسترس نداشتند هر تابلویی از اسلام را که در مسیرشان قرار میگرفت راهنما قرار داده و حرکت کنند. سهم قابل توجهی از دلایل گرایش اتباع جمهوریهای این مناطق به جریانهای افراطی این عوامل که عوامل ایدئولوژیک بودند قرار داشتند.
2- اتخاذ الگوی سیاسی لائیک از سوی حاکمان: ثاثیر حاکمیت لائیک بر رهبران جدید این مناطق باعث شده بود که نتوانند به مردم اجازه دسترسی به مبانی حقیقی اسلام را بدهند. آنها الگوی سیاسی لائیک و سکولار را برای حکومت خود انتخاب و در قانون اساسی کشورها وارد کردند. در کنار جمهوریهای مذکور، کشورهای چین و روسیه نیز همواره به دلایل مختلفی سیاستهای ضد اسلامی را در منطقه به اجرا در آوردند. در این میان طبیعی هست که در چنین شرایط سخت و تحمل ناپذیر مردم به دنبال روزنهای برای تنفس و حیاط دینی خود باشند و به ناچار روی به جریانهایی آورند که نیازهای دینی آنها را تامین کنند، اینجاست که طیفها و گروههایی از آنان سر از ارتباط با جریانهای دینی افراطی و انحرافی در آورند.
3- وابستگی حکام منطقه به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای حفظ ثبات دولتها و جایگاه خود نیز با تحریک احساسات بیگانه ستیزی از سوی مردمان همراه بوده است که را میتوان از جمله این دلایل مؤثر نامید.
4- منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به لحاظ موقعیت ژئو استراتژیک در درجه اهمیت بالایی قرار دارد. قرار گرفتن سه بازیگر و قدرت مهم تاثیرگذار جهانی یعنی روسیه، چین و ایران در مجاورت این منطقه بهتنهایی دلیل محکم و قاطعی برای آمریکا، غرب و متحدان منطقهای آن برای سرمایهگذاری جدی در آنجا است. سه زیر هدف را میتوان برای این مؤلفه در نظر گرفت یک: مقابله با روسیه و پیگیری ایجاد نا امنی در مرزهای جنوبی مجاور با آسیای مرکزی و هدایت این تحرکات به منطقه قفقاز شمالی. دو: ایجاد نا امنی در مرزهای غربی چین و علیالخصوص منطقه مسلماننشین ایغور (سین کیانگ) و همچنین جلوگیری از نفوذ چینیها در آسیای مرکزی. سه: جلوگیری از تاثیرگذاری و نفوذ معنوی جمهوری اسلامی ایران با محوریت سازمانهای اطلاعاتی عربستان سعودی و پاکستان.
5- انگیزههای مادی و اقتصادی: تردیدی نیست که انگیزههای مالی و اقتصادی در کنار سایر عوامل ذکر شده در رشد و بروز جریانهای افراطی نقش مهمی دارند. وجود دولتهایی با ساختارهای ضعیف اقتصادی در منطقه که توانایی رفع نیازهای اقتصادی مردم را ندارند همواره یکی از معضلات اساسی این مناطق بوده است در این شرایط وابستگی اقتصادی دولتهای این مناطق به بازارهای غربی باعث شد تحت تاثیر بحران جهانی اقتصادی اخیر، بر سیل بیکاران در این کشورها افزوده شود. در این شرایط سخت بدیهی است جوانان و بعضا خانوادهها برای تامین معاش روزانه خود به سمت گروههای افراطی تروریستی روی آوردند.
6- مؤلفه دیگری که میتوان در این خصوص ذکر کرد، همجواری آسیای مرکزی با افغانستان بهعنوان کانون پرورش اندیشههای افراطگرایانه در منطقه است که در چند دهه گذشته با عدم ثبات و نا امنی و وجود تجارت مواد مخدر بهعنوان منبع درآمدی برای گروههای تروریستی به محفلی امن برای آنها در آمده است. شهرهای اندیجان و نمنگان در ازبکستان و اوش و جلالآباد در قرقیزستان که در امتداد دره فرغانه در شمال افغانستان قرار گرفتهاند همواره از کانونهای پرورش اندیشههای افراطی بودند. همچنین از جمله گروههای افراطی مشهور منطقه نیز از حزب التحریر و امام بخاری ازبکستان میتوان را نام برد. عوامل و شواهد ذکر شده در بالا همگی نشان از پتانسیل بالقوه گسترده منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در پرورش اندیشههای افراطی و در نتیجه بروز و ظهور میدانی در قالب گروههای افراطی و تروریستی دارد.