بابایی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه دهخدا و دبیرستان نظام وفای قزوین گذراند .با آن که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود اما به دانشکده خلبانی نیروی هوایی رفت و دورههای آموزشی مقدماتی و پیشرفته را در ایران و آمریکا گذراند.
عباس بابایی صبح روز پانزدهم مردادماه سال 1366 مصادف با روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راهکار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی F5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد.
وی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلولههای تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.
» کتابرهنورد آسمان» منظومهای است که «اسماعیل سکاک» شاعر متعهد استان قزوین در ستایش آن شهید پاکباز و شرح چند و چون زندگی او از ولادت تا شهادت پرداخته است.
باید این دفتر را سرآغازی بر سرایش منظومههای حماسی از شهدای این خطه برشمرد و به این نکته ایمان داشت که »هزار باده ناخورده در رگ تاک است».
با این همه انتشار آن راهگشای شاعران عزیزی است که برای ادای دین به آنان که از مرزهای هستی مستعار گذشتند و به مستی ابدی از شراب طهور شهادت رسیدند، قلم و حنجرهشان را وقف ذ»کر خوبان» میکنند تا نگویند که از یاد فراموشانند...
رهنورد آسمان در سال 1395 توسط انتشارات صریر روانه بازار نشر شد و با استقبال خوب مخاطبان مواجه گردید و قرار است چاپ دوم این کتاب در 15 مردادماه سال جاری همزمان با سالگرد شهادت این خلبان تیزپرواز ارتش روانه بازار شود.
در بخشی از این کتاب شعری در رثای این مرد بلندآوازه آمده است که در ادامه میخوانید.
بوسه بر مادر و پدر زده ای
حرفی از آخرین سفر زدهای
مادرت پشت سر دعایت کرد
با همان یک نظر، دعایت کرد
وقت رفتن خدا به همراهت
ساقی کربلا به همراهت
ماه مرداد، سال شصت و شش
صبح میلاد، سال شصت و شش
دلت از شوق پر زدن لبریز
پایگاهِ هوایی تبریز
لحظهها لحظههای دلتنگی
پر زدن در مناطقِ جنگی
عید قربان رسید و تو زائر
کوچههای بهشت را عابر
حج تو بهترین مکانها بود
و طوافت در آسمانها بود
هفت بار از خودت بریدی تو
تا به دیدار او رسیدی تو
تا که قربانی ولا گشتی
زائر محضر خدا گشتی
تا به شیطان نفس، سنگ زدی
روی خود را، به خون تو رنگ زدی
تیر تقصیر کرد تا سر تو
آسمان شد منا و مشعر تو
همه لبیک بر زبان خواندند
تو رسیدی و زائران ماندند
تا خدا انتخاب کرد تو را
با شهیدان حساب کرد تو را
تا شنیدی پیام جبرائیل
در منایش شدی تو اسماعیل