به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
دفاع پرس، در دومین روز از برگزاری بیست و پنجمین جشنواره تئاتر سوره چهار نمایش «خنکای ختم خاطره» نوشته «حمیدرضا آذرنگ» و کارگردانی «سیدامیرحسین جاننثار» در پلاتو اجرای تئاتر شهر، «بینایی» به نویسندگی و کارگردانی «مجید کاظمزاده مژدهی» در تماشاخانه ماه، «زنان بالکان» نوشته «جولز تاسکا» و کارگردانی «حسین شهبازی» در تماشاخانه ماه و «چادری برای نجیمه» نوشته «حسن ذاکری» و کارگردانی «حسن سبحانیمینابی» در تالار اندیشه حوزه هنری روی صحنه رفتند.
هر یک از آثار مورد اشاره به مساله جنگ و دفاع مقدس در برهههای مختلف پرداختند.
داستان یک ایده از دست رفتهنمایش «خنکای ختم خاطره» به کارگردانی سید امیرحسین جاننثار روایت روح یوسف و فرشتهای است که او را میان ماندن در زمین و ادامه راه به سوی آسمانها آزاد گذاشته است.
روح یوسف همراه مامور ستاد تفحص سراغ چند خانواده میرود که هر کدام به دلیلی شهیدشان را نمیخواهند. تنها خانواده ترک زبانی است که اصلا پسری ندارند و جنازه شهید را میخواهند تا از قبل آن سهمیه درمان دخترشان را بگیرند.
این نمایش از همان ضعف سردرگمی در بیان هدف رنج میبرد. شخصیتهای نمایش منفعل و در عین حال معترضند و مشخص هم نیست دلیل این همه تلخی در این اثر چیست. تعدد کاراکتر در این اثر مانع از این میشود آنها را یک به یک بشناسیم. همچنین مشخص نیست چگونه یوسف بعد از سالها که همه گمان میکنند قرار است استخوانهای او را بیاورند، هنوز زنده است.
اگر قرار است فکر کنیم «خنکای ختم خاطره» اثری رئالیستی نیست پس چه چیزی است؟ هر شیوه اجرا اقتضائات خود را میطلبد که باید رعایت شود. همه آنچه که ما باید از یک اثر نمایشی دریافت کنیم باید از فرم آن بیابیم. هر چند ایده فرشته و روح شهید و میل ماندن او در زمین یا صعود به عالم بالاتر در وهله اول جذاب به نظر برسد اما کارگردان و البته نویسنده در قوام بخشیدن به این اثر چندان که باید موفق نشده اند.
مراقب رضاهای درونمان باشیمنمایش «بینایی» اثر مجید کاظمزاده مژدهی که در تماشاخانه مهر حوزه هنری روی صحنه رفت اثری بود که به جانبازان در دهه ۷۰ پرداخت. این اثر داستان دو برادر ناتنیای است که هر دو رضا نام داشتند. رضای بزرگتر برای درآمد بیشتر و زندگی آرمانی خود راهی تهران میشود. او نویسنده به بن بست رسیدهای است که تنها آرزویش آزادی است، تا بتواند در آن با خیال راحت بنویسد و مشروب بخورد.
رضای کوچکتر کاملا با او در تضاد است او رزمندهای است که در زمانی با هجوم دشمن به خاک کشورش راهی جبهه شده است. بعد از پنج سال او حالا یک جانباز شیمیایی است. رضای کوچکتر بر خلاف برادرش دغدغه آزادی ندارد. چرا که او آزاد است و به هیچ چیز تعلق خاطر ندارد. برای همین با همه درد و رنجی که میکشد امیدش را از دست نمیدهد.
بعد از پنج شش سال هر دو برادر در تهران همدیگر را میبینند. رضای اولی قصد خودکشی دارد، کالای قاچاق وارد کرده، طلبکارها به دنبال او هستند و در آستانه جدایی از همسرش است؛ اما رضای دومی تنها برای درمان به تهران آمده است. او ۱۰۰ هزار تومان که همه سرمایهاش است را همراه آورده تا هزینه عمل جراحیاش کند. این پول به سرقت میرود اما او همچنان به خدا و خواست او ایمان دارد.
هر چه رضای اول در تب و تاب است رضای دوم آسوده است. این آشفتگی رضا ریشه در بیثباتی او در اعتقاداتش دارد. رضای اول چنان به خوردن گوشت گراز عادت کرده که نمیتواند زخمها و تاولهای برادرش را ببیند.
این دو رضا را میتوان دو وجه درونی هر انسانی دانست که مدام در حال جنگند. متاسفانه در این نمایش شاهد شهادت رضای دوم هستیم. البته این ممکن است سرنوشت اغلب ما باشد که رضای اول درون ما با آشفتگی خود، رضای دوم درون ما را خواهد کشت.
نام این نمایش ـ بینایی ـ نیز به همین دلیل مناسب انتخاب شده است. ما برای دیدن وجوه درونی خود به بینایی نیازمندیم. اما نه چشم سر، ما نیاز داریم که چشم دل باز کنیم تا آنچه نادیدنی است را ببینیم.
رضای دوم چشمان سالمی دارد اما حقیقت را نمیبیند. رضای دوم نیز بر اثر عوارض شیمیایی در حال از دست دادن سوی چشمانش است. اما این رضای نابینا است که راه را نشان میدهد. نمایش «بینایی» قبل از اینکه اثری دفاع مقدسی باشد نمایشی معناگرا و دینی است. ویژگی قابل تامل این نمایش این است که رضای دوم اصلا با رضای اول وارد بحث نمیشود. در حالی که رضای دوم سعی دارد با او بحث کند. این عدم بحث بر سر اعتقادت که رضای دوم به آن تن نمیدهد باعث شده که نمایش به دام شعار زدگی نیفتد.
اجرای نمایشی خارج از برنامهسومین نمایشی که روی صحنه رفت «زنان بالکان» به کارگردانی «حسین شهبازی» بود که با تغییر در ساعت اجرا بدون هماهنگی، ساعت ۱۶ اجرا شد. این بینظمی در اجرا متوجه مسئولان برگزاری جشنواره نبود و گروه اجرا کننده چنین درخواستی داشتند که همین امر سبب شد تا بسیاری از تماشاگران، منتقدان و خبرنگاران نتوانند این اثر را ببینند.
تراژدی عشق و جنگ و صلح«چادری برای نجیمه» عنوان نمایشی به کارگردانی حسن سبحانی مینابی است که در دومین روز جشنواره تئاتر سوره روی صحنه رفت.
این اثر یکی از واقعگرایانهترین آثار دفاع مقدسی است که زندگی آوارگان جنگ زده را روایت می کند. داستان نمایش به شدت ساده است که با شیوه اجرایی پیچیدهای اجرا شده است. این نمایش از معدود آثاری است که از همه امکانات صحنه به درستی استفاده کرده است. استفاده از پارچههای ساتن قرمز و آبی به راحتی میتوانست به پاشنه آشیل نمایش تبدیل شود اما تسلط کارگردان بر ابزار روایت داستانش باعث شده که این پارچههای رقصان به عنصر کلیدی اثر تبدیل شود تا جایی که نمایش بدون وجود آن بیمعنا میشد.
«چادری برای نجیمه» چنان گیرا و قابل تامل است که باید مستقلا به آن پرداخت. مختصر اینکه صحنههای تئاتر نیازمند چنین آثاری است تا داستان جنگ تحمیلی را با زبان تازه و قابل فهمی به مخاطب نشان دهد. میتوان این اثر را از آثار موفق جشنواره بیست و پنجم جشنواره تئاتر سوره دانست.
انتهای پیام/ 161