به گزارش خبرنگار اعزامی
دفاع پرس به راهیان نور غرب و شمال غرب، «سیرانبند» نام روستایی از شهر مرزی بانه است که یادمان «شهدای غریب سیرانبند» در بام آن آرمیده است. این روستا در 13 کیلومتری شهر بانه واقع شده و این روزها همه مردم ایران با نام آن به واسطه بازار و مراکز خریدش، آشنا هستند.
ماجرای یادمان این روستا از این قرار است که نیمه شبی از تیر ماه 1361 سکوت روستا با رگبارهای گلوله شکسته شد. وقتی مردم روستا هراسان ماجرا را پی میگیرند متوجه حضور انبوهی از ماشینهای ضد انقلاب در روستا میشوند. ساعتی بعد مردم متوجه جنایتی فجیع میشوند. تعداد 10 نفر در کنار چشمه روستا در صورتی که دستهایشان از پشت بسته شده است به رگبار گلوله بسته شدهاند و هرکدام از آنها حدود 70 گلوله در بدن دارند.
مردم که تاکنون چنین جنایت وحشیانهای را ندیده بودند قصد داشتند پیکی را به سپاه بانه بفرستند تا موضوع را اطلاع دهد، اما ضد انقلاب متوجه موضوع شده و مانع می شود. مردم هم به ناچار شهدا را در غربت، کنار چشمه روستا غسل و کفن کردند. مردم روستا وقتی قصد داشتند شهدا را در کنار چشمه خاکسپاری کنند صدای درگیری دیگری می پیچد. نیروهای سپاه با ضد انقلاب منطقه درگیر شدند و پیکرهای شهدای مظلوم کنار چشمه رها شد و 24 ساعت بعد وقتی درگیری پایان یافت و نیروهای انقلاب عقب نشینی کردند دوباره مردم به سراغ شهدا آمدند. وقتی قرار شد درباره پیکر مطهر شهدا با سپاه بانه مشورت شود، ضد انقلاب اجازه نداد و این اتفاق مورد اعتراض مردم قرار گرفت که نهایتاً ضد انقلاب اجازه داد مردم بدون هیچ تشریفاتی پیکرهای شهدا را در کنار چشمه خاکسپاری کنند.
شهیدان «اقبال سعیدی» متولد سنندج عضو سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان، «فرهاد عباسی» متولد سنندج عضو سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان، «شکور غریبی» اهل کردستان و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، «احمد کلاطیبه» متولد تهران و عضو ارتش، «هوشنگ گشنگی» از اهالی کردستان، «اسعد رضایی» اهل سنندج، «سید عطاءالله حسینی» معلم قرآن، «سید توفیق حسینی» اهل سپاه کردستان، «محمود احمدی» موسس پایگاه بسیج روستای چشمه قلی و «محمدصالح احمدی» از اهالی شهر سنندج 10 شهید مظلوم و غریب این ماجرا بودند.
ضد انقلاب در کردستان همه مخالفانش را سرکوب میکرد. شهدای غریب سیرانبند کسانی بودند که در روزگار غربت نیروهای انقلاب و برخلاف خواستههای ضد انقلاب عمل کرده بودند؛ ضد انقلاب آنها را به زندان «توریور» منتقل کرده بود و مدتها زیر شکنجه قرار داد. این شهدای غریب که به علت مجهول بودن هویت، همگی بدون نام خاکسپاری شده بودند، بسیجی، سپاهی، ارتشی و کارمند و کارگر و پیشمرگ کُرد مسلمان بودند.
یکی از روزهای سال 1361 ضد انقلاب تعداد 31 نفر از زندانیان توریور را با پای پیاده، 18 کیلومتر به سمت سیرانبند حرکت داد. آنها که با شلاق بر سر و صورت زندانیان میکوبیدند در روستای «بلهکی» تعداد 10 نفر از 31 نفر را جدا کردند. چند ساعت بعد ضد انقلاب در کنار چشمه سیرانبند در حالی که مست بودند برای تیراندازی به اسرا شرط بندی کردند و برنده را کسی معرفی کردند که تیر بیشتری به پیکر اسرا بزند.
اما امروز در یادمان «شهدای غریب سیرانبند» شاهد قهقه مستانه کودکان خردسال کُرد هستیم؛ کودکانی که در کنار مزار ده شهید گمنام و غریب این یادمان، طعم خوش امنیت را تجربه میکنند و شاید پدران آنها نیز راز امنیت این منطقه را نمیدانند. رازی که رمزگشایی از آن چشم و گوشی بینا میخواهد.
تجمع کودکان خردسال کُرد سرزمینمان در کنار این یادمان به راستی انسان را بیشتر از هر چیزی به فکر فرو میبرد، فکر درباره سوالاتی اساسی. امروز چگونه کودکان ما در حالی در یادمان سیرانبند آب تنی، بازی و شادی میکنند در حالی که فقط چند کیلومتر آن طرفتر از مرزهای کشورمان، ادامه زندگی مبهم است.
چگونه دختران، مادران و فرزندان این سرزمین بدون هیچ واهمهای از طبیعت و موهبات الهی بهره میبرند در حالی که در کنار همین مرزها زندگی پر مخاطره میگذرد، اینها سوالاتی است که پاسخ آن را باید از ده شهید گمنام و غریب این یادمان پرسید.
شهیدانی که سالها پیش در یک رمضان خونین با دستهای بسته به رگبار گلوله بسته شدند و تنهایشان در غربت بدون حضور مادرانشان به خاک سپرده شد، شهدای غریب سیرانبند و خونهایشان تضمین کننده امنیت مردم کردستان شدند.
سیرانبند نماد امنیت در سایه گمنامی است. به راستی چه کسی میداند خون این عزیزان چگونه و به چه گناهی ریخته شد؟ راویان بومی کُرد سیرانبند درباره احوال این شهیدان نقل میکنند «بدنهای شهیدان سیرانبند، مملو از تیر و گلوله کینه بود» آنها در شبی از شبهای ماه مبارک رمضان به گونهای ناجوانمردانه به رگبار بسته شدند.
انتهای پیام/ 121