مسعود تنهایی به نیروها مهمات میرساند
فرمانده گردان 408 میگوید: در منطقه هورالعظیم، عراقیها حمله کرده بودند و از طرفی رزمندگان در خط مقدم مهمات کافی برای مقابله با دشمن نداشتند، به مسعود گفتم: سریع قایق مهمات را به خط برسان. با آن که آتش دشمن به شدت از زمین و هوا میبارید، مسعود مهمات را به خط رساند و بعد از پایان مأموریتش، خود نیز در کنار همرزمانش به نبرد پرداخت و بعثیهای مزدور بعد از یک نبرد سخت و دادن تلفات زیاد و به جا گذاشتن غنائم، مجبور به فرار شدند. این فقط به خاطر ایثارگری و رشادت و مقاومت مسعود بود که به تنهایی مهمات را به نیروها رساند.
امداد غیبی
همرزم شهید گفت: عملیات کربلای 4 بود. مسعود به عنوان مسئول دسته ویژه یگان مأموریت داشت که یک گروه تخریبچی غواص به اروندرود ببرد تا میدان مین و سیمخاردار را در آب تخریب نمایند. خود مسعود تعریف کرد: وقتی نیروها را سوار قایق کردم و حرکت کردیم، در وسط راه موتور قایق خاموش شد، هر چی استارت زدم روشن نشد که یکدفعه موتور قایق آتش گرفت. من و نیروهای تخریب سریع به داخل آب پریدیم و به طرف ساحل شنا کردیم تا با قایقی دیگر به راهمان ادامه دهیم. در آن جا به ما گفتند خدا با شما بود که نرفتید چرا که بعثیها در جزیره ماهی هستند و همه قایقها را قلع و قمع میکنند.
حاجآقا مغفوری در حال ذکر گفتن به شهادت رسید
شهید مسعود مظهریصفات میگفت: روز بعد از عملیات کربلای 4 بود، در کنار اروند مشغول پاسداری بودم که متوجه شدم قایقی در میان آب بیحرکت ایستاده و یکنفر علامت میدهد، فوری با قایقی به سوی آنها حرکت کردم، وقتی رسیدم دیدم چند تن از رزمندگان از جمله شهید مهدی پرندهغیبی با بمبهای زمانی شهید شدهاند. میان آنها حاج آقای مغفوری را دیدم که هنوز زنده بود، به طرفش رفتم دیدم لبهایش تکان میخورد و مشغول ذکر گفتن بود، صدایش کردم و گفتم حاج آقا... پلکهایش را آرام بست و این صحنه خیلی مرا منقلب کرد.
نحوه شهادت
فرمانده شهید مظهریصفات گفت: به رزمندگان خبر عملیات کربلای 5 را که دادیم، همه خوشحال بودند، مسعود بیش از همه خوشحال بود و خدا را شکر میکرد که در این عملیات میتوانیم ضربهای مهلک به ارتش بعث عراق وارد کنیم. در شب نوزدهم دیماه 1365 مسعود تا صبح روز بعد هم برای رزمندگات مهمات و آذوقه به آن سوی شلمچه میرساند و از آن طرف مجروحان و اسرای عراقی را به این طرف حمل میکرد. در همان مسیر در ساعت 10 صبح روز جمعه بر اثر اصابت ترکش به پشت سرش دعوت حق را لبیک گفت.
در شلیک آرپیجی مانند مسعود نیست
برادر شهید مظهریصفات میگوید: در مورد رشادتهای مسعود، حاج قاسم سلیمانی میگفت «در شلیک آرپیجی مانند مسعود نیست، در بعضی عملیاتها او حدود 100 گلوله بیشتر شلیک میکرد به طوری که دشمن خیال میکرد که تعداد نیروها زیاد است که این اندازه شلیک میکنند و با آن که خون از گوشهایش بیرون میزد ولی همچنان ادامه میداد».
مسعود از قدرت جسمانی بالایی برخوردار بود
همرزم شهید مظهریصفات گفت: در بین نیروهای اطلاعات به مسعود میگفتند مرتاض. مسعود خیلی کم غذا میخورد و بسیار کار میکرد. با آن که لاغر اندام بود اما از قدرت جسمانی بالایی برخوردار بود. در عبادت و معنویات بسیار خلوص داشت، نماز شب را ترک نمیکرد. در عملیاتهای سخت مسعود سکاندار قابلی بود و بیباک.
مسعود مرید و سالک روش و اخلاق شهید حسین یوسفاللهی بود، در آثار به جا مانده از او تصویر شهید یوسفاللهی را نقاشی کرده و در دفترچه یادداشت خود، صحبتهای حسین را نوشته و عنوان کرده که من کجا و حسین کجا.