گروه بینالملل
دفاع پرس: پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بهعنوان یکی از بزرگترین رویدادهای قرن گذشته توانست، گفتمان جدیدی را در عرصه داخلی و بینالملل به وجود آورد. این گفتمان در عرصه داخلی بر پایه فرهنگ خودباوری، ایستادگی و مقاومت، پایداری در مقابل نظام سلطه و شهادتطلبی استوار است و در عرصه خارجی درصدد تحقق شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بوده و بر اصول عزت حکمت و مصلحت تاکید میکند.
نگرانی دولتهای دستنشانده منطقهای و قدرتهای فرامنطقهای از تأثیرات انقلاب اسلامی در ایران موجب شد که هرکدام از این کشورها سیاست خصمانهای را برای مقابله و مهار جمهوری اسلامی ایران در پیش گیرند.
ازاینرو جمهوری اسلامی ایران برای ادامه بقای خویش و مقابله با جریان حاکم در عرصه روابط بینالملل با اتکا به پایگاه ایدئولوژیک خویش توانست محوری در منطقه تحت عنوان «محور مقاومت» ایجاد کند که حزبالله لبنان، جنبش جهاد اسلامی، جنبش حماس، حشد الشعبی عراق، انصار الله یمن و دفاع وطنی سوریه دستاوردهای بینظیر این گفتمان است.
در همین خصوص خبرنگاران دفاع پرس با جعفر قنادباشی کارشناس مسائل غرب آسیا به گفتوگو پرداختهاند که مشروح این گفتوگو از منظر مخاطبان گرامی میگذرد:
دفاع پرس: پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اتفاقات مهم قرن گذشته است؛ این انقلاب گفتمانی تحت عنوان محور مقاومت در جهان ایجاد کرد که تبدیل به الگو شده است. ارزیابی شما از جهانی شدن این گفتمان و نقش ایران اسلامی در آن چیست؟
قنادباشی: اگر تعالیم انقلاب اسلامی، رهنمودهای امام(ره) و مقام معظم رهبری که بیش از ربع قرن است، ایشان هدایت این نهضت را بر عهده دارند، نبود، ما شاهد چیزی به نام مقاومت به معنای امروزی آن نبودیم. انقلاب اسلامی ایران را به معنای واقعی باید یک انقلاب کبیر دانست. در انقلاب فرانسه، فعالیتهای انقلابی محدود به پاریس و برخی شهرهای اطراف آن بود. در روسیه نیز تنها چند شهر شاهد جریانات انقلابی بودند و ادامه آن انقلاب هم از نظر ماهیتی، انقلاب محسوب نمیشد. انقلاب کوبا هم از نظر سرزمین و نفرات در مقیاس کوچکی صورت گرفت. اما در انقلاب ایران، تقریبا تمامی مردم، یعنی حدود 40 میلیون نفر در شهرها و روستاهای سراسر ایران به وسعت 1648000 کیلومتر مربع، حرکتها و مبارزات انقلابی را همراهی میکردند.
در انقلابهای دیگر مثل انقلاب روسیه، صنفهای خاصی دست اندرکار انقلاب بودند؛ اما در انقلاب ایران، تمامی اصناف، طبقات، قشرها و همه آحاد مردم اعم از کوچک و بزرگ وارد عرصه مبارزه شدند. همین ابعاد با محتوی معنوی و ویژگیهای منحصر به فرد، باعث شد تا الگوی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک الگوی قابل قبول، نه تنها در جهان اسلام، بلکه در خیلی از جوامع دیگر، پذیرفته شود و یا لااقل مورد توجه خاص قرار بگیرد و در واقع آنچه به معنای مقاومت میشناسیم و فرهنگ مرتبط با آن، به بیرون از مرزها صادر شود.
باید بدانیم، رژیمی که توسط انقلاب اسلامی سرنگون شد، نهتنها یک رژیم قدرتمند، بلکه در حال قدرتمندترشدنِ بیشتر بود. رژیم شاهنشاهی یک رژیم وابسته به آمریکا و با ارتشی مجهز بود که تحت نظر حدود 30 هزار مستشار آمریکایی مدیریت میشد. زمانیکه شاه از کشور خارج شد، در مجموع حدود 56 هزار آمریکایی در ایران حضور داشتند که همزمان با وی از کشور خارج شدند.
در واقع انقلاب ایران، توانست با کمک شیوههایی هوشمندانه و ابتکاری، یکی از پایههای قدرت آمریکا را در منطقه که در پهنهای به وسعت ایران و با توسل به دیکتاتوری شاهنشاهی ایجاد شده بود، سرنگون کند. و بر این اساس هم بود که شیوهها و حرکتهای این انقلاب که براساس فرهنگ مقاومت شکل گرفته بود، مورد توجه بسیاری از افراد در جهان قرار گرفت. برای بسیاری از ملتها و بخصوص نخبگان وارد در عرصه مبارزات آزادیبخش، بسیار شگفت انگیز بود که چطور ملتی با دست خالی و بدون پیروی از الگوهای رایج شرقی یا غربی، یعنی در واقع با اتکا به یک الگوی بومی و اسلامی توانستهاند به پیروزی نائل شوند.
ولذا باید گفت آغاز آنچه به نام مقاومت میشناسیم، ابتدا در زندانهای مخوف رژیم پهلوی شکل گرفت. در این زندانها، بیشترین و خشنترین شکنجهها اعمال میشد و افراد مبارز و انقلابی تحت انواع شکنجههای ضد انسانی قرار میگرفتند. علیرغم تلاشهای گسترده تبلیغاتی در زمان ستمشاهی، نیروهای انقلابی به وعدههای قرآنی مبنی بر یاری خدا ایمان داشتند و از این لحاظ در برابر انواع شکنجهها از خود مقاومت نشان میدادند تا آنکه بالاخره، انقلاب به پیروزی رسید. این انقلاب به معنی واقعی کلمه اسلامی بود و بکارگیری شیوه «استقامت» که خود واژهای قرآنی است از خصوصیات این انقلاب بود یعنی در واقع همان مقاومت امیدوارانه و با هدف پیروزی و بدون دلسرد شدن در طول مبارزات انقلابی.
دفاع پرس: چرا این انقلاب به الگوی جهانی تبدیل شد؟
قناد باشی: تحلیلگران زمانی که انقلاب اسلامی را کالبدشکافی کردند، متوجه شدند که یکی از علل اصلی پیروزی این انقلاب، ایستادگی و مقاومت در برابر رژیم شاه بود. البته ایران بلافاصله بعد از انقلاب، درگیر جنگ تحمیلی 8 ساله از سوی رژیم بعثی به سرکردگی صدام شد و رزمندگان اسلام در آنجا نیز «مقاومت» را به معانی واقعی آن یعنی ایستادگی کردن و تسلیم نشدن را به منصه ظهور رساندند.
ولذا ما هم در انقلاب و هم درجنگ، «مقاومت» را که شیوهای برگرفته از اسلام و قرآن بود، در عمل نشان دادیم. این شیوه نهتنها به الگویی در جهان اسلام بلکه حتی در جوامع غیر اسلامی، به سرمشقی برای مبارزه تبدیل شد. چنانکه نمونههای آن را میتوانیم در مقاومت آن روز مردم آمریکای لاتین در برابرسیاستهای آمریکایی بویژه در جنبش «ساندنیستها» مشاهده کنیم.
این مساله و این موضوع در جهان اسلام، تأثیرات و بازتابهای زیادی داشت. بنابراین تلاشهای بسیاری در جهان صورت گرفت تا جلوی الگوشدن این انقلاب گرفته شود، که نمونه بارز آن تبلیغات وسیعی بود که پیرامون موضوع جنگ هشت ساله منتشر میشد. در آن زمان به دروغ گفته میشد که انقلاب ایران، یک حرکت فارسی و مختص شیعیان ایرانی است که سودی برای جهان اسلام ندارد. دولتهای کشورهایی که دارای ظرفیتهایی برای برپایی انقلابی مشابه انقلاب اسلامی ایران بودند، در دستگاههای تبلیغاتی خود اعلام میکردند که این انقلابی متعلق به شیعیان است و نمیتواند الگوی مسلمانان اهل سنت باشد. البته در برخی از کشورها هم، نمونههای تحریف شدهای از انقلاب اسلامی را به اجرا درآوردند مانند حرکت «ژنرال جعفر نمیری» در سودان که در حرکتی نمایشی مشروب فروشیها را تعطیل کرد و توانست با این حرکات اذهان را از انقلاب اسلامی ایران منحرف کند. نمونه دیگر چنین حرکتی را، باید اقدامات «ژنرال ضیاءالحق» در پاکستان دانست که بحث اجرای شریعت را در این کشورمطرح کرد.
به هر ترتیب ما با به کارگیری مقاومت، توانستیم رژیم شاه و پس از او رژیم صدام را در جنگ تحمیلی شکست دهیم. و این فرهنگ مقاومت و پایداری در جهان اسلام تسرّی پیدا کرد و این در حالی بود که همچنان تلاش میشد تا در اذهان عمومی این حرکت خاص شیعیان، فارسها ( مجوسها) وانمود شود.
در همان ابتدای انقلاب، امام (ره) موضوع مهمی را مطرح کردند و فرمودند: «فلسطین مساله اصلی جهان اسلام است و با مذاکره آزاد نخواهد شد، بلکه با مسلسلهای متکی به ایمان آزاد خواهد شد.» و این موضوعی بود که مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در عرصه عمل، شرایط ذهنی و مقدمات اجرایی آن را با رهنمودهای حکیمانه خود فراهم کردند. اولین نتیجه این راهبرد در سال 1379 آشکار شد که حزبالله لبنان به عنوان گروهی در امتداد انقلاب اسلامی و متأثر از فرهنگ مقاومت، توانست اسرائیل را از جنوب لبنان بیرون کند. و این تجربه، ثابت کرد که اسرائیل شکستناپذیر نیست. مقاومت حزبالله علیه اشغالگری اسرائیل دارای ابعاد بسیار پیچیدهای بود که میتوان از میان آنها، به موضوع مخفیکاری و تلاشهای لازم برای حفظ این فعالیتها به شکل سّری اشاره کرد.
پس از این عقبنشینی، سعی در القای این موضوع شد که اسرائیل و نیروهای وابسته به این رژیم به میل و اراده خود از جنوب لبنان عقبنشینی کرده اند، اما ادوات به جا مانده از نظامیان صهیونیست در منطقه، مانند تانکهایی که با موتور روشن رها شده بود، نشان میداد که صهیونیستها با شتاب از منطقه فرار کردهاند. بمباران ادوات به جا مانده توسط نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی، فردای روز عقب نشینی، نشان داد و اثبات کرد که اسرائیل از ترس ادامه ضربات حزبالله، از منطقه خارج شده است، و همانطور که اشاره شد، این اولین عقبنشینی اسرائیل در تاریخ این رژیم بود که برخلاف خواست خود، از منطقهای عقب نشینی می کرد.
پس از این رویداد، حوادثی مانند عقبنشینی ارتش اسرائیل از نوار غزه و آزادسازی این منطقه اتفاق افتاد. پس از آزادسازی غزه، جنگ 33 روزه لبنان بوقوع پیوست. پیروزی در جنگ 33 روزه نتیجه بسیار تحسین برانگیز و شگفت آور مقاومت بود؛ مقاومتی بسیار هوشمندانه و برنامه ریزی شده؛ زیرا اگر جوانان شیعه لبنانی، شرایط منطقه خصوصا شرایط سیاسی، نظامی و امنیتی لبنان و رژیم صهیونیستی را با دقت مورد توجه قرار نمیدادند، نمیتوانستند در برابر اسرائیل طی 33 روز جنگ ایستادگی کنند. یک نمونه از این موضوعات، شرایط بسیار دشوار فعالیتهای رسانهای در جنگ 33 روزه است. ارتش اسرائیل فکر میکرد، با انهدام مراکز رسانهای حزبالله مانند رادیو النور و شبکه المنار، میتواند جلوی پخش صدای مقاومت را بگیرد، اما فعالیت این رسانهها حتی پس از بمباران فرستندهها و دفاتر آنان در لبنان نیز تعطیل نشد.
قطعا در قرنهای بعد هنگامی که تاریخ غرب آسیا نوشته شود، به این موضوع خواهند پرداخت که گروهی اندک با شیوههای مقاومت الهام گرفته شده از ایستادگی ملت ایران و امید برگرفته از آیات قرآنی، توانستند افسانه شکست ناپذیری اسرائیل را باطل کنند. طی جنگ 33 روزه، هیچ کارشناس و تحلیلگری در سطوح منطقهای و بینالمللی احتمال پیروزی حزبالله در جنگ را نمیداد و از این لحاظ، بازار ناامید سازی داغ بود. و لذا افراد حزب الله ناگزیر بودند تا در برابر تبلیغاتی که آنها را از پیروزی ناامید میکرد نیز مقاومت کنند و این نوع مقاومت سخت تر از مقاومت در جبهه جنگ است، زیرا در چنین وضعی، شخص باید در برابر تمام افراد و اندیشههایی که به او میگویند محکوم به شکست و نابودی هستی، مقاومت کند.
مقام معظم رهبری در این مورد به قیام امام حسین(ع) اشاره میکنند و میفرمایند: صبر امام حسین(ع) و یارانش در برابر ایجاد تردید در مورد حقانیت راه شان، به مراتب از صبر بر تشنگی و صبر در هنگام جنگ در صحرای کربلا سختتر بود. همین وضع در مورد حزب الله لبنان هم وجود داشت؛ زیرا تحلیلگران از یک سو، ارتش اسرائیل را از ارتشهای برتر دنیا و شکست ناپذیر به حساب میآوردند و از سوی دیگر، مقاومت و مبارزه حزب الله را با چنین ارتشی، نادرست و نتیجه را آن را شکست می دانستند.
به هرحال این پیروزی، باور پیروزی را در اثر مقاومت و ایمان به قابلیتهای موجود برای شکست دادن اسرائیل را گسترش و تعمیم داد. پس از این پیروزی، اسرائیل در جنگهای 22، 8 و 51 روزه از مقاومت فلسطین شکست خورد. حتی طی جنگ 8 روزه، خود صهیونیستها از خودشان در مورد شروع جنگ انتقاد کردند و در هر سه مورد، خود صهیونیستها خواهان آتشبس شدند. شاهد بودیم که در جنگ 33 روزه نیز آمریکا به کمک اسرائیل آمد و از «خاورمیانه جدید» خبر داد. به هر ترتیب کمیته اسرائیلی «وینوگراد» بود که به شکست مقامات صهیونیست در این مورد اذعان کرد. نکته مهم آن است که نتیجه این مقاومت تاریخی ایجاد یک بازدارندگی اطمینمان بخش در برابر هرگونه حملات جدید اسرائیل است و در واقع به همین دلیل هم هست که اسرائیلیها در حال حاضر سعی میکنند حملات شان را علیه فلسطینی ها، محدود به شلیک یا پرتاب تنها چند بمب کنند.
دفاع پرس: امروزه راهبرد دشمن برای ضربه زدن به گفتمان مقاومت چه چیزی میتواند باشد؟ آیا گفتمان مقاومت به آن مرحله رسیده است که در بحث تامین امنیت ملی حرفی برای گفتن داشته باشد؟
قنادباشی: مسألهای که هماکنون به یک موضوع مهم در سیاستهای دفاعی بینالمللی تبدیل شده، بحث تامین امنیت ملی از طریق دفاع دسته جمعی است. تعریف کنونی از امنیت با گذشته فرق دارد؛ زیرا در شرایط فعلی جهان، امنیت در داخل مرزها تعریف نمیشود. چنانکه آمریکا نیز به اتکا به این قاعده، حضور خود را در خلیج فارس، کوششی برای حفظ امنیت ملی خود تعریف میکند و رؤسای جمهوری آمریکا، یکی پس از دیگری، خاطرنشان میکنند که امنیت خلیج فارس، امنیت ملی آمریکاست، همینطور شاهد بودیم که روسیه بعد از بحران اوکراین، جهت بالابردن توان دفاعیاش به درون مرزهای پهناور این کشور بسنده نکرد و با تحت کنترل درآوردن شبه جزیره کریمه (به عنوان یک الزام دفاعی) میزان و سطح بازدارندگی را در برابر هجمههای نظامی غرب ارتقاء بخشید. حال اگر به منطقه بازگردیم خواهیم دید که پیوندهای بین لبنان، ایران و سوریه نیز با هدف حفظ امنیت و بر اساس این نظریه دفاعی و مبتنی بر محور مقاومت شکل گرفته است و نوعی بازدارندگی مؤثر را در برابر هجمههای دشمن برای سه کشور ایجاد کرده است، در واقع به این علت و برای فروپاشی این نوع از مکانیسم از بازدارندگی است که دشمن برای ضربه وارد کردن به ایران، به ناگزیر به دنبال تحت فشار قرار دادن جنبشهای مقاومت نظیر حزب الله است؛ زیرا به خوبی میداند که در صورت هر نوع جنگ علیه ایران، موشکهای مقاومت نیز اسرائیل را در هم خواهد کوبید.
با این وجود، ما همزمان با حفظ پیوندهای متقابل با مقاومت اسلامی که برای هر 2 طرف حیاتی است، نیروی دریاییمان را نیز تقویت کردیم تا نوع دیگری از مقاومت را در آبهای دوردست و خارج از مرزهای آبی ایران، به اجرا درآورده و توان مقابله با دشمنان را در صورت هر نوع تهدید افزایش دهند. در واقع با بهره برداری از این گونه نظریههای جدید و ابتکاری است که میتوان با محور قرار دادن مقاومت به دفاع دسته جمعی رسید.
حال موضوع مهم، انواع هجمههایی است که در عرصه تبلیغات علیه این راهبرد صورت میگیرد و طی آن کوشش میشود تا افکارعمومی از نتایج شگفت انگیز مقاومت در تامین امنیت کشور بیخبر بماند، اگر رسانههای جهان و به ویژه رسانههای غربی را رصد کنیم و انواع فعالیتهای مکتوب، تصویری و صوتی آنها را بررسی و ارزیابی کنیم، متوجه میشویم که در برنامههای روزانه آنان، تبلیغ علیه مقاومت و موضوع نا امید کردن مسلمانان از این شیوه از دفاع، چه سهم بزرگی از برنامهها را به خود اختصاص می دهد و چه بودجه های سنگینی برای اینگونه اقدامات رسانهای علیه مقاومت هزینه می شود.
البته یکی دیگر از شگردهایی که طی سالهای اخیر علیه مقاومت شکل گرفت ایجاد و تشکیل نمونههای دروغینی از جنبش مقاومت بود. نمونههایی برای تخطئه مقاومت و ایجاد بدبینی علیه آن. برای مثال شاهد بودیم که سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غرب، ابتدا گروه القاعده و سپس نسخه جدید آن یعنی داعش را بوجود آوردند. در حالی که یکی از اقدامات نیروهای مقاومت، عملیات استشهادی علیه نظامیان صهیونیست بود، اما گروههای دست پرورده آمریکا نوع وارونه و غلط این عملیات را بشکل بمبگذاریهای انتحاری علیه غیرنظامیان استفاده کردند و گامهای بزرگی برای ایجاد بدبینی علیه حرکت استشهادی بر داشتند.
به هرحال باید عظمت مقاومت را با توطئههایی پردامنهای که امروز علیه آن صورت میگیرد درک کرد و سنجید. یکی از این توطئهها، بی تفاوت کردن جوانان نسبت به مسأله مقاومت است. اگر به سالهای اولیه انقلاب و سالهای دفاع مقدس باز گردیم خواهیم یافت که در ایران ما به محیط مطلوبی برای پرورش انسانهای امیدوار به پیروزی تبدیل شده بود. چنانکه یکی از شعارهای ما در انقلاب این بود: «وای اگر خمینی حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد» و تمام افرادی که این شعار را سر میدادند، به آن ایمان کامل داشتند. اگرچه برخی در دوران جدید این شعارهای ارزشی را به تمسخر میگیرند، اما ما در یک کشور کوچک با جمعیت اندک مثل لبنان، صحت این شعار را در عمل نشان دادیم. به همین دلیل برنامهریزی رسانهای دشمن روی این موضوع متمرکز شد که جوانان ما نسبت به موضوع مقاومت بیتفاوت شوند یا حتی آن را تمسخر کنند. باید توجه کنیم که باور مقاومت را امام همانطوری برای ما ایجاد کرد که رسول خدا(ص) آن را در مسلمانان صدر اسلام در جزیره العرب تبلور بخشیده بود.
دفاع پرس: اقداماتی که دشمن برای به شکست کشاندن محور مقاومت به کار میگیرد، بیشتر در کدام حوزه است؟
قنادبشی: بدون شک روزی تمام فعالیتهای رسانهای که علیه محور مقاومت انجام شد، جمع بندی، ارزیابی و ارائه میشود. اواخر دهه شصت برای سفری از ایتالیا عازم زیمبابوه و آفریقای جنوبی بودم. درون هواپیماهای خطوط هوایی خارجی معمولا فیلمهایی پخش میشود. یکی از دوستان که زبان انگلیس خوب بلد بود، در مورد فیلم به من گفت که در بخشی از فیلم، صحنه تظاهرات منافقین علیه جمهوری اسلامی در اروپا نمایش داده میشود و این به معنای آن است که آنان برای تبلیغ علیه ما، مسافران سفر هوایی به آفریقا را نیز فراموش نکردهاند، این در حالی است که ما از تمام رسانههای ضد ایرانی غرب، فقط بیبیسی یا بعضی شبکههای خبری را میشناسیم. هالیوود زمانی که فیلم «300» را میسازد، چهره ایرانیها را مانند موجوداتی زشت نشان میدهد. به همین خاطر کاملا مشخص است که غربیها با ما دعوای تمدنی دارند.
نمونه دیگر این موضوع دو ماراتن است که مسابقات آن در بسیاری از شهرهای جهان مخصوصا شهرهای آمریکا به صورت گسترده برگزار میشود. دو ماراتن برگرفته از ماجرای یک پیک یونانی است که بیش از 40 کیلومتر میدود تا خبر شکست نیروی دریایی ارتش هخامنشی را از دشت ساحلی ماراتن به اهالی شهر آتن برساند و پس از بیان خبر، در اثر خستگی مفرط در همانجا میافتد و میمیرد. اهمیت شکست ایران برای یونان آن زمان و غربیهای کنونی تا حدی زیاد است که برای زنده نگه داشتن این ماجرا، مسابقات دو ماراتن را به مدت 2500 سال بطور دائمی برپا میکنند. افرادی که در این مسابقات پیروز میشوند، به بازدید منطقه ماراتن برده میشوند.
خودم به خاطر دارم که در سال 1374 به کشور مالی رفتم. با اینکه این کشور مردم بافرهنگی در میان ملل آفریقایی خصوصا مسلمانان دارد، اما هنگامی که برای خرید به یک فروشگاه رفتم، مغازه دار پس از فهمیدن ملیت ایرانی من به اشاره و تکان دادن انگشت زیر گلویش گفت: «اینها ایرانی هستند!» یعنی قصد داشت بگوید که ایرانی ها اهل کشتار هستند.
ادامه دارد ...