یک نکته از هزاران (25)؛

بولدوزر بی‌سرنشین

با توکّل بر خدا و هماهنگی مسئولین، بولدوزر را حرکت دادم. زمانی که به پل رسیدم، خود را به پایین پرت کردم و با کمک یک تویوتا که از قبل آماده بود، خود را سریعاً از روی پل به آن طرف رودخانه رساندم. در این فاصله بولدوزر بدون سرنشین به آن طرف رودخانه رسید. آن را نگه داشتم و به محل مورد نظر هدایت کردم. با لطف خدا تمامی آن‌ها را به همین روش از رودخانه عبور دادم.
کد خبر: ۲۵۴۵۵۹
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۰ - 01October 2017

به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، کتاب "یک نکته از هزاران" مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع آوری و تدوین شده است که خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات « حمید بیات » ازپیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان کرمانشاه می باشد.

... بولدوزرچی بودم. پاییز 1366 قرار بود در جبهه‌های شمال‌غرب عملیات نصر 7 صورت بگیرد و رزمندگان نیاز شدیدی به بولدوزر برای ساختن خاکریز داشتند.

رزمندگان در دو طرف رودخانه‌ای بین سردشت و بانه در تلاش برای انتقال بولدوزرها بودند، ولی آب اجازه نمی‌داد. در آنجا پلی بود که تحمّل وزن ماشین‌های سنگین را نداشت. یک راننده قصد عبور از زیر پل را داشت که با بولدوزر به زیر آب فرو رفت. با بالگرد او را نجات دادند. به فکر چاره‌ای افتادم. با توکّل بر خدا و هماهنگی مسئولین، بولدوزر را حرکت دادم. زمانی که به پل رسیدم، خود را به پایین پرت کردم و با کمک یک تویوتا که از قبل آماده بود، خود را سریعاً از روی پل به آن طرف رودخانه رساندم. در این فاصله بولدوزر بدون سرنشین به آن طرف رودخانه رسید. آن را نگه داشتم و به محل مورد نظر هدایت کردم. با لطف خدا تمامی آن‌ها را به همین روش از رودخانه عبور دادم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار