آثار انتظامی خاطره انگیزند؛ چرا که مهمترین آثار سینمای دفاع مقدس از جمله «بوی پیراهن یوسف»، «ترن»، «آژانس شیشهای»، «از کرخه تا راین»، «دوئل» و... وجه مهم ماندگاری خود را از موسیقی خود دارند که ساخته مجید انتظامی است. هرکدام از این آثار به تنهایی واجد ارزشهایی است که باید مستقلا به آن پرداخته شود و مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرند.
دفاع پرس: شما در سال 1389 چهره ماندگار و در سال 1393 جهادگر عرصه فرهنگ و هنر شناخته شدید؛ راجع به این دو اتفاق توضیح دهید؟
به من تلفن شد و گفتند که شما را برای چهره ماندگار انتخاب کردهایم، ما را دعوت کردند و همراه پدرم رفتیم. صحبتهای اولیه شد و من را به عنوان چهره ماندگار معرفی کردند. اما یک نکته را باید تاکید کنم. من سراغ موسیقی نرفتم که چهره ماندگار شوم. من از معروفیت و شهرت همیشه فراری بودم؛ چرا که میدانستم به مجردی که اسمم سر زبانها بیفتد باید هجمههای آن را هم بپذیرم. طبیعی است کسانی که کار بلد نیستند برای کسانی که کار بلدند، سنگ اندازی میکنند تا صعف خودشان را بپوشانند.
برای همین بیسر و صدا کار میکردم و مصاحبه نمیکردم؛ اما وقتی یک موسیقی میسازی که مورد توجه قرار میگیرد نمیتوان از مصاحبه کردن و دیده شدن فرار کرد. سالها پیش از رادیو و تلویزیون موسیقی «از کرخه تا راین» پخش میشد. خیلی با این رویه موافق نبودم و میگفتم آن قطعه را زیاد پخش نکنید؛ نه اینکه بدم میآمد؛ دوست داشتم؛ اما نمیخواستم اسمم سر زبانها باشد. من این شغل را از همان ابتدا به عنوان ممر درآمد انتخاب نکردم. هنوز هم به این هنر به چشم یک حرفه پولساز نگاه نمیکنم.
من کارهای زیادی را رد میکنم چون میترسم از عهده آن برنیایم. اگر هم کاری را انتخاب میکنم به شدت روی آن کار میکنم. شاید یک سال زمان ببرد؛ اما همه تلاشم را میکنم تا شرمنده نباشم.
دفاع پرس: شما داوری جشنواره بیست و نهم فجر را به عهده داشتید که «کارن همایونفر» برای فیلم «جرم» سیمرغ گرفت؛ نوع داوری و ملاک انتخاب این فیلم چه بود؟
یک وقت هست که به یک کار، حرفهای نگاه میکنید در حالی که شنونده چنین نگاهی ندارد. ممکن است نگاه من با شخص دیگری فرق کند. وقتی فیلمی در چند رشته به عنوان بهترین انتخاب میشود. همه نگاهها به سمت آن میرود. اگر فیلمی ضعیف، موسیقی قوی داشته باشد به آن توجهی نمیکنید. چون فیلم بد، موسیقی را نابود میکند؛ اما اگر یک فیلم خوب داشته باشید که موسیقی متوسطی داشته باشد، میبینید که موسیقی خود را به رخ میکشد.
داوری هر گروه با گروه دیگر فرق میکند. گروه داوری جشنواره بیست و نهم فجر نیز، موافق اعطای سیمرغ به سازنده موسیقی فیلم «جرم» بودند.
دفاع پرس: برخی از منتقدین معتقد هستند که موسیقی فیلم نباید شنیده شود و اشکالی که به آثار شما میگیرند این است که موسیقی فیلم، بر خود فیلم غالب است و اجازه نمیدهد فیلم دیده شود؛ نظر شما در این مورد چیست؟
انواع فیلم وجود دارد، یک نفر فیلمی میسازد که اصلا احتیاج به موسیقی ندارد. یکی هم فیلمی کار میکند که موسیقی آن بیشتر از افکتهای جنبی آن است. در مقابل فیلمهایی هم هستند که نیاز به موسیقی ندارند، فقط فضا میخواهد. مثل این است یک سطل رنگ را روی بوم بپاشید. فقط به رنگ احتیاج دارد؛ اما فیلمهایی هم هستند که داستان دارند، آهنگساز هم باید با نوشتن نت و اجرای آن، داستان را دوباره روایت کند. وقتی «حاج کاظم» در فیلم «آژانس شیشهای» با «فاطمه» حرف میزند یا وقتی با پسرش چنین ارتباطی دارد یا وقتی «عباس» را روی دوشش حمل میکند و میدود، همه این صحنهها احتیاج دارد به اینکه روی موسیقی آن بیشتر کار شود؛ لذا نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
این را هم بگویم که موسیقی «آژانس شیشهای» آن چنان ملودیای نداشت که بخواهد خود را بر فیلم غالب کند. برای اینکه نمیتوانستی طرف یکی را بگیری. در این فیلم همه شخصیتها راست میگویند. برای همین کار موسیقی در این فیلم سخت بود.
یادم میآید وقتی «از کرخه تا راین» را کار کردم «ابراهیم اصغرزاده» و «حاتمیکیا» آمدند اتود کار را بشنوند؛ من کار را برای آنها پخش کردم؛ ولوم دست خودم بود؛ جایی که دیالوگ بود ولوم را پایین میآوردم و وقتی دیالوگ نداشت، ولوم را بالا میبردم. الان یادم نیست کدام قسمت بود اما بعد از تمام شدن قطعه، سکوتی حاکم شد و من منتظر بودم یا تعریف کنند یا بگویند این چه کاری است انجام دادی؟
به من گفتند میشود دوباره آن را بشنویم که من دوباره موسیقی متن را پخش کردم. من به چشمهای آنها خیره شدم و آخر طاقت نیاوردم و پرسیدم که خوب است یا نه؟ اصغرزاده گفت من تنم لرزید؛ خیلی راضی بودند. گفتم این نصف چیزی است که شنیدهاید اگر این کار برود و با ساز زنده اجرا و ضبط شود اثرگذاری آن 50 درصد اضافه میشود. ضبط شد و موفق هم بود. اینکه بعضی میگویند موسیقی نباید شنیده شود، حرف درستی نیست؛ آیا در فیلمهای «خوب بد زشت»، «روزی روزگاری»، موسیقی فیلم را نشنیدید. همه اینها به فیلم و تصمیم کارگردان برمیگردد. اتفاقا ساخت یک موسیقی که شنیده نشود راحتتر است.
در فیلم «از کرخه تا راین» جاهایی بود که موسیقی شنیده نمیشد و افکتیو بود. یعنی بیشتر افکت بود تا اینکه تماتیک باشد. وقتی خواهر و برادری در آن شرایط همدیگر را میبینند. من حس میکردم، نمیشود موسیقی افکت گذاشت؛ چرا که حس جاری در صحنه منتقل نمیشد. دیدگاه کارگردان بسیار مهم است. بعد از «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن یوسف» کارهای زیادی به من پیشنهاد میشد که موسیقی آن شبیه «از کرخه تا راین» یا «بوی پیراهن یوسف» باشد در حالی که اصلا آن نوع موسیقی به فیلم نمیخورد.
دفاع پرس: سمفونیهایی که شما ساختید مثل «خرمشهر»، «ایثار»، «مقاومت» و «کارون» حاشیههایی را به همراه داشته است. مثلا یکی از مستندسازانِ مشهور در اعتراض به سمفونی «کارون» یادداشتی را خطاب به شما نوشت؛ البته این معترضان با شخصیت هنری «مجید انتظامی» مشکلی ندارند. حرف آنها این است چرا باید انتظامی برای «دفاع مقدس» کار کند. گویا آنها معتقد هستند شأن هنری شما بالاتر از این است که سراغ ساخت این سمفونیها بروید. واکنش شما به این انتقادات چیست؟
اگر کسی به اجرای سمفونی «خرمشهر» اعتراض دارد حتما ایرانی نیست. حالا ممکن است انتقادات آنها حرفهای و علمی باشد و ضعفهایی در کار دیده باشند که من میپذیرم. اما اینکه کسی به لحاظ محتوایی به سمفونیهای «خرمشهر»، «کارون» و... اعتراض دارد و آن را بیاهمیت میداند حرف دیگری است؛ اما من روی اعتقادم ایستادهام. مگر کسی که تاریخ این مملکت را مینویسد به او اعتراضی میشود. من تاریخ دفاع مقدس را با موسیقی روایت کردهام؛ درک نمیکنم آنها برای چه اعتراض دارند.
دفاع مقدس: اعتقاد آنها این است که شما باید سمفونیهایی را بسازید و اجرا کنید که جهانی باشد. کسی در دنیا نمیخواهد سمفونی «خرمشهر» را بشنود. آنها میگویند این آثار شنونده جهانی ندارد.
چه کسی گفته مردم کشورهای دیگر سمفونی «خرمشهر» یا «کارون» را گوش نمیکنند. اگر میبینید که اطلاعی از این سمفونی ندارند برای این است که مسئولین روی این سمفونی کار نکردهاند. اگر این سمفونی لانسه میشد به همه جای دنیا میرفت و شنونده داشت؛ ولی سمفونی «کارون» مُرد و آن را دفن کردند. در حالی که این سمفونی به لحاظ محتوایی حرف درستی میزند. من با این اثر قسمتی از تاریخ مملکتم را که در آن به مرزهایش حمله شد، بازگو کردم.
یک آهنگساز روس به نام «دمیتری شوستاکوویچ» هست که بیشتر کارهایش در ارتباط با جنگ است. او را مدام از جبهه برمیگرداندند و امکانات در اختیارش میگذاشتند تا برای رزمندگان روسی و جنگ آهنگ بسازد؛ این کارها رایج است. ناتو را همه میشناسند؛ این سازمان نیز سرمایه گذاری میکند تا آهنگهایی در جهت اهدافشان ساخته شود.
من هم برای اعتقاداتم کار کردم، چه رزمندگانی که در دل رود کارون غرق نشدند. رفیق من به خاطر من رفته و جانش را داده است، آنوقت من سکوت کنم؟ بیتفاوت باشم که چه بلایی سر این مملکت آمده است؟ بنشینم و چیزی نگویم؟ چگونه باید نسبت به چنین چیزهایی بیتفاوت باشم. وقتی من قرارداد را میبندم تا سمفونی «کارون» را بسازم، از یک سال قبل مینویسند مجید انتظامی فلان کار را میخواهد شروع کند. موقع ضبط و کار کردن و موارد دیگر همه سکوت میکنند و حرفی نمیزنند؛ اما دو شب مانده به اجرا، یک مرتبه فضا شلوغ میشود که این سمفونی را اجرا نکنید؛ چرا که کارون خشک شده است. من برای پرآبی و بیآبی کارون سمفونی نساختم.
من آدم سیاستمداری نیستم و میانهای هم با آن ندارم، دلی کار میکنم. کسانی که به سمفونی «کارون» اعتراض دارند و فکر میکنند در اوضاع خشکی رود کارون اجرای آن کار غلطی است از همان ابتدا جلوی کار را بگیرند. چرا بعد از اتمام کار و دقیقا زمان اجرای سمفونی اعتراضات خود را عملی میکنند؟
من هم باید گلهای از شما خبرنگارها بکنم. یا اعتقادی هست به این کار یا نیست. اگر شما اعتقادی دارید، باید جوابش را شما بدهید نه من. اگر هم اعتقادی نیست، باز هم شما بنویسید. نه اینکه بترسید که ممکن است به شما معترض بشوند. بعد با من مصاحبه کنید و حرف را از من بیرون بکشید که اگر اعتراضی شد به من بشود. شما هم یک وظیفه خبرنگاری دارید که باید انجام دهید. اگر شما به این چیزها باور و اعتقادی ندارید، بنویسید. اگر خط فکری من غلط است، چرا نمینویسید؟
دفاع پرس: ما سعی میکنیم بنویسیم و حمایت کنیم؛ اما ما را هم به تندرویی متهم میکنند و اینکه هنر را نمیفهمیم!
شما به آنها بگو بروند زندگی «شوستاکوویچ» را مطالعه کنند. خودتان مطالع کنید تا بتوانید جواب بدهید. مجید انتظامی کار نویی نکرده است. مسیری را که دیگران رفتهاند، من هم رفتهام. من اگر بخواهم پول دربیاورم به راحتی میتوانم. بهترین خواننده این مملکت چندین بار پیش من آمده تا برایش موسیقی بسازم. دو آهنگ هم کار کردم، بعد به خودم میگویم چرا؟ چه اتفاقی قرار است بیفتد. بعد از اینکه دوبار خوانده شود، فراموش میشود. اگر نه برای ساخت ترانه بیشتر پول میدهند.
برای سمفونیها باید یک سال کار کنم، تنم بلرزد و فحش بخورم؛ آخر سر هم با اجرا مخالفت میشود. نهایتا چند نسخه هم منتشر میشود که معلوم نیست به دست چه کسی میرسد. در بازار موسیقی هم پیدا نمیشود. فکر نکنید من راحت کار کردم. فشار عصبی زیادی را تحمل میکنم. برای هر کار، لباس آهنی به تن میکنم. کار آسانی نیست که همه معترض تو بشوند؛ البته مستقیم هم نمیگویند، در صفحه اینستاگرام همه پیامها تعریف و تمجید است؛ اما نمیدانم چرا این اعتراضها را مستقیم نمیگویند.
این فضا به همه ما لطمه میزند، نه فقط به موسیقی. بعضیها که وارد کار هنری میشوند سعی میکنند نیشی به همه بزنند. این جناحی و آن جناحی و...؛ این حرفها را نمیتوانم هضم کنم. چیزی را که دلم میگوید درست است، انجام میدهم. کار من موسیقی است و موسیقی مینویسم و این راه را هم ادامه خواهم داد.
انتهای پیام/ 161