یادداشت/ اصغر زارعی
چراغ سبز آمریکا به نسلکشی میانمار
دولت آمریکا در برابر کشتار بیش از 4 هزار انسان بیگناه و آواره شدن 300 هزار مسلمان بیپناه، خم به ابرو نمیآورد؛ شواهد از زد و بندهای پشت پرده کاخ سفید با مقامات میانمار در راستای تحقق استراتژی و اهداف آنان در شرق آسیا حکایت دارد.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، اصغر زارعی در یادداشتی نوشت:
نسلکشی مسلمانان میانمار با چراغ سبز آمریکا و کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر در حالی به وقوع پیوسته که مواضع اخیر واشنگتن در قبال کشتار مسلمانان روهینگیا، یکبار دیگر از چهره فریبکارانه کاخ سفید پرده برداشته است. طی روزهای گذشته، تقریباً همه کشورهای دنیا علیه جنایات بودائیان افراطی موضعگیری کردهاند، ولی سیاستمداران آمریکایی نهتنها اقدام در خوری در جلوگیری از فجایع میانمار اتخاذ نکردهاند بلکه دولت این کشور طرحی را برای ارائه به کنگره تدارک دیده که هدف از آن تقویت همکاریهای نظامی میان آمریکا و میانمار است.
اینکه دولت آمریکا با کوچکترین بهانهای مانند زندانی شدن پیادهنظام سیاسی – رسانهای خود در کشورهای مختلف، سینهچاک میکند و دولتها را به بهانه محاکمه آنها مورد مواخذه و تهدید قرار میدهد، اما در برابر کشتار بیش از 4 هزار انسان بیگناه و آواره شدن 300 هزار نفر مسلمان بیپناه، خم به ابرو نمیآورد، از زد و بندهای پشت پرده کاخ سفید با مقامات میانمار در راستای تحقق استراتژی و اهداف آنان در منطقه شرق آسیا حکایت دارد. ازاینرو به نظر میرسد که میانمار از منظر دولت آمریکا، یکی از وزنههای غلبه بر چالشهای موجود این کشور در مواجهه با قدرتهای آسیای جنوب شرقی است و میتواند نقش مؤثری در پیشبرد اهداف سیاسی – اقتصادی واشنگتن ایفا کند. دراینباره گفتنیهایی هست.
1. حمایت سازمانهای جاسوسی آمریکا از «دالایی لاما» و شبهنظامیان طرفدار وی، بر اساس اسناد منتشرشده در سالهای اخیر، جای هیچ شبههای را باقی نمیگذارد که واشنگتن همواره به دنبال تقویت افراطیون بودایی بوده است. بودائیان نژادپرست که تحت تأثیر آموزههای رهبر خود قرار دارند، معتقدند که کسی که مسلمان شده باشد، نژاد او دیگر میانماری نیست و باید کشتهشده و یا از این کشور اخراج شود. مسلمانان روهینگیا از سال 1982 و در پی تصویب قانونی جدید، از حق تابعیت میانمار محروم شدهاند، دولت میانمار حق شهروندی مسلمانان روهینگیا را به رسمیت نمیشناسد و آنان را مهاجران غیرقانونی میداند که همین موضوع جسارت بوداییها را در سرکوب مسلمانان بیشتر کرده است.
رهبر بهظاهر صلحطلب بوداییان تبت، مانند «آنگ سان سوچی» برنده جایزه صلح نوبل، همیشه ژستهای دروغین متواضعانه با چاشنی لبخند را در جملات بشردوستانه خود بکار میبرد اما در پس این لبخندها، حقایق دیگری نهفته است. جنبش مسلحانه تبت از میانه دهه 50 میلادی تا اواسط دهه 70، تحت حمایت سازمان سیا قرار داشت و بر اساس یکی از اسناد وزارت امور خارجه آمریکا در سال 1964، دولت آمریکا حمایتهای مالی گستردهای را به شبهنظامیان و همچنین شخص «دالایی لاما» اختصاص داده بود.
سازمان جاسوسی آمریکا افزون بر کمکهای آموزشی و نقدی به شبهنظامیان طرفدار «دالایی لاما»، در برنامه فرار رهبر معنوی بوداییان افراطی از تبت نقش داشتند و از آن زمان تاکنون، زیر چتر حمایتی همه دولتهای آمریکا قرار داشته است. از سوی دیگر، دولت چین بهصراحت اعلام کرده که با دیدار رهبر هر کشوری با «دالایی لاما» مخالف است و ازاینرو، ریشه حمایت آمریکا از وی و بوداییهای افراطی را باید در مخاصمه همیشگی چین و آمریکا و تلاش این کشور بر حفظ این اهرم موازنه علیه چین جستجو کرد.
2. همراهی لیدر بودیستهای میانمار با صهیونیستها، علت مهم دیگری است که میتواند به چرایی سکوت مرگبار آمریکا در قبال هولوکاست مسلمانان میانمار پاسخ دهد. «دالایی لاما» در سال 2009 از سوی رهبران رژیم جعلی صهیونیستی دعوتنامهای برای شرکت در یک مراسم بهاصطلاح عبادی را دریافت کرد و در آن مراسم، در مقابل دیوار ندبه در بیتالمقدس، کلاه مخصوص خاخامها را بر سر گذاشت که به معنای اعلام رسمی عضویت وی در جامعه صهیونیسم جهانی بود. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی، قراردادهای تسلیحاتی بزرگی با دولت میانمار برای تأمین سلاحهای موردنیاز نسلکشی آنها به امضاء رسانده و حتی روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» نیز اذعان کرده است که مسلمانان روهینگیا با سلاحهای اسرائیلی کشته میشوند.
تجارت اسلحه میانمار با رژیم صهیونیستی از سال 2015 میلادی و پس از سفر فرمانده نیروهای مسلح میانمار به تلآویو صورت گرفت و مشخص است که آمریکا نهتنها نمیخواهد مانعی بر سر راه سود هنگفت این رژیم باشد، بلکه با حمایت از «آنگ سانگ سوچی»، رهبر حزب حاکم میانمار، به فروش سلاحهای صهیونیستی و طرح ارائهشده به کنگره برای تقویت روابط نظامی با دولت سفاک این کشور، مشروعیت بخشیده است. ضمن اینکه انتشار عکس دستنوشته «دالایی لاما» در بحبوحه فتنه 88 که از فتنهگران حمایت کرده بود، ثابت میکند که انفعال آمریکا در قتلعام مسلمانان میانمار، از عمق استراتژیک برخوردار است و سکوت تأییدکننده دولت ترامپ در این ماجرا، کاملاً جهتدار و پرمعناست.
3. آمریکا مدعی است که رفع حصر خانگی 15 ساله «آنگ سانگ سوچی» و به قدرت رسیدن او در عرصه سیاسی، کلید برقراری روابط میانمار با دنیا بود و با ساختن یک چهره کاریزما از او، وی را به یک قهرمان بدل کرده است ولی آنچه در عمل اتفاق افتاده، فتح باب ورود شرکتهای ورود شرکتهای غربی و آمریکایی برای استثمار منابع غنی این کشور است. به این مفهوم که آمریکا برای تأمین مواد اولیه صنایع خود، به منابع معدنی میانمار نیازمند است و یکی از دلایل عمده هموار کردن ورود «سوچی» به عرصه سیاسی، نیاز واشنگتن به جادهصافکنی این عنصر وابسته در داخل برای بهرهبرداری اقتصادی آمریکا از این کشور است؛ وگرنه، قدرت گرفتن او هیچ تأثیری در بهبود اوضاع حقوق بشری میانمار نداشته است و نباید دروغپردازی غرب در این خصوص را باور کرد.
جالب اینجاست که از زمان آزادی وی از حبس خانگی و دیدارش با «هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا که خواستار اصلاحات همجهت با مقاصد کاخ سفید شده بود، قتلعام مسلمانان در ایالتهای «آراکان» و «راخین» کلید خورد و به نقطه بحرانی طی هفتههای اخیر رسید و از همه بدتر اینکه، برنده جایزه بهاصطلاح صلح نوبل، کوچکترین انتقادی نسبت به این فجایع نداشته و همراستا با اربابان غربی و آمریکایی خود سکوت اختیار کرده است.
4. استکبارستیزی مسلمانان میانمار و مبارزه تاریخی آنها با استعمار انگلیس نیز نشانه روشن دیگری در خصوص حمایت پیدا و پنهان آمریکا از این کشور است و برآوردها نشان میدهد که کاخ سفید در حال طراحی توطئهای برای ایجاد هستههای تروریسم در این منطقه است. درحالیکه منطقه غرب آسیا از گزند سیاستهای تجزیهطلبانه آمریکا در امان نمانده و تروریستهای دستپرورده آنها در عراق و سوریه تار و مار شدهاند، شاهد گسترش حضور تروریستهای تکفیری در جنوب شرق آسیا هستیم و در خبرها آمده بود که تروریستهای طالبان که دستشان به خون مردم مظلوم منطقه «میرزا اولنگ» آغشته است، اکنون به فکر نجات مسلمانان میانمار افتادهاند تا از این رهگذر، افکار تروریستی را در میان آنها ترویج کنند.
و بالاخره باید گفت وقایع تأسفبار میانمار و مواضع آمریکا در قبال این کشور با یک نگاه سطحی هم میتواند سیاستهای شوم واشنگتن را برملا کند و نیازی به تحلیلهای پیچیده نیست؛ بهاینترتیب، همه جنگها و فتنهها در اقصی نقاط دنیا، مستقیم یا غیرمستقیم به تعاملات پشت پرده قدرتهای سلطهگر و استعمارگران نوین بازمیگردد.