ایمان، قاطعیت و ساده زیستی از مشخصه های بارز شهید لاجوردی بود

بصیرت بالا و بینش صحیح شهید لاجوردی موجب می‌شد که وقتی چیزی را حق تشخیص می‌دادند قاطعانه عمل می‌کردند.
کد خبر: ۲۵۸۴۳
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۱ - 23August 2014

ایمان، قاطعیت و ساده زیستی از مشخصه های بارز شهید لاجوردی بود

به گزارش دفاع پرس، شهید اسلام «سید اسدالله لاجوردی» از جمله کسانی بود که در نهضت انقلابی ایران نقش داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وظایف مهمی را در جهت استحکام نظام جمهوری اسلامی بر عهده گرفت. شهید لاجوردی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامینقش فعالی ایفا کرد و با توجه به شناخت جریانات سیاسی کشور، در سمت دادستانی نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و در برخورد با جریانات فکری و سیاسی ضدانقلاب وظیفهی سنگینی پذیرفت.

 

وی به تعقیب و خنثیکردن توطئههای گروهکهای معاند سیاسی، بهویژه گروهک فرقان و منافقین پرداخت و در این زمینه تلاشهای فراوانی کرد. بدینترتیب لاجوردی یکی از کسانی بود که عهدهدار حفظ و حراست از نظام نوپای جمهوری اسلامیگردید و توانست توفیقات بسیاری در این زمینه به دست آورد. مقارن با پایان جنگ تحمیلی، لاجوردی به ریاست سازمان زندانهای کشور منصوب شد و با توجه به شرایط دشوار زمانی و مشکلات عدیدهای که پس از جنگ گریبانگیر جامعهی ایران شده بود، توانست هم در عرصهی تربیت و بازپروری مجرمین و هم در عرصهی مدیریت سازمان زندانها  موفق عمل کند.

 

به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت این شهید گرانقدر رجانیوز مصاحبهای با خانم زهره لاجوردی فرزند شهید اسدالله لاجوردی انجام داده است که در ادامه میآید:


***

رجانیوز: حدود شانزده سال از شهادت پدر بزرگوار شما میگذرد. با حوادثی که کشور ما، بهخصوص در ده سال گذشته از سر گذرانده است، ضرورت حضور فیزیکی امثال ایشان را تا چه حد در ممانعت از بروز این حوادث مؤثر میدانید و اگر پاسختان مثبت است، دلایل شما برای چنین تحلیلی چیست؟

 

لاجوردی: بسم الله الرحمن الرحیم. قطعاً حضور فیزیکی امثال پدر میتوانست به تشخیص زودهنگام و ممانعت از این حوادث کمک فراوانی بکند. دلایل آن هم بسیارند که به چند مورد مهم اشاره میکنم. البته قبل از بیان این دلایل بد نیست به نکتهای اشاره کنم که هر چند دشمنان داخل و خارج بسیار سعی کردند در راه اهداف انقلاب خلل وارد کنند، اما الحمدلله ستون اصلی نظام که رهبری آن است، از گزند محفوظ مانده و همین امر موجب دلگرمی و مقاومت دلسوزان حقیقی نظام و انقلاب است.

 

یکی از ویژگیهای بارز پدرم دشمنشناسی عمیق و دقیق ایشان بود. ایشان در دوران قبل از انقلاب که اکثر مبارزان از سازمان مجاهدین خلق پشتیبانی میکردند، مدتها قبل از اعلام تغییر ایدئولوژیک سازمان در سال 54، اعلام کردند این یک جریان التقاطی است و نهایتاً کار را به دشمنی با اسلام خواهد کشاند. این روشنبینی و هوشمندی را در کمتر کسی میتوانید بیابید. پس از انقلاب هم ایشان جریانشناس قویای بودند و درست در زمانی که اغلب مسئولان به دفاع از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی میپرداختند، ایشان در باره این سازمان هشدار میدادند و حتی در وصیتنامه خود هم تأکید کردهاند که خطر اینها به مراتب از منافقین خلق بیشتر است، چون منافقین عملاً حیثیت دو وجهه خود را از دست داده بودند، اما مجاهدین انقلاب اسلامی پشت چهرههای وجیه به همکاری با دشمنان اسلام و انقلاب ادامه دادند و میدهند.

 

پدر مخصوصاً در پرونده شهادت شهید رجایی و شهید باهنر نکات مهمی را در مورد این جریان به مسئولین گوشزد کردند، اما متأسفانه کسی گوش نداد. ما هنوز هم داریم از سوی این جریان ضربات بزرگی را متحمل میشویم، چون دارند با خط گرفتن از امریکا هر روز برای مردم ما مشکلات فراوانی را ایجاد میکنند که یکی از عظیمترین آنها فتنه 88 بود. نکته دیگر در شخصیت پدرم قاطعیت ایشان بود.

 

رجانیوز: به نظر شما این قاطعیت از کجا میآید؟

 

لاجوردی: هر کسی که راه را درست تشخیص بدهد و حق را از باطل بشناسد و بر اساس اصول و مبانی ـ و نه حب و بغضها ـ تصمیم بگیرد و عمل کند، دنیا کمتر میتواند او را بفریبد و از مسیر درست منحرف سازد. انسانی که حق را تشخیص داده است، از این که دیگران در بارهاش چه بگویند پروا ندارد و همواره به فکر انجام تکلیف است. وقتی پدر تشخیص میدادند حق چیست، دیگر به این که چه کسی حمایت کند یا نکند، فکر نمیکردند و از تنها ماندن در راه حق نمیترسیدند.

 

رجانیوز: یعنی همان بصیرتی که مقام معظم رهبری بارها بر آن تأکید داشتهاند.

 

لاجوردی: همین طور است. بصیرت بالا و بینش صحیح شهید لاجوردی موجب میشد که وقتی چیزی را حق تشخیص میدادند قاطعانه عمل میکردند.

 

رجانیوز: سرچشمه این بصیرت چیست؟

 

لاجوردی: تقوا. قرآن میفرماید: «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا».(1) خداوند وعده داده است به کسانی که تقوا و خویشتنداری را پیشه کنند، شناخت و بصیرت عطا خواهد کرد. ایشان برای این که به این قدرت تشخیص و بصیرت برسند، برنامهریزی داشتند و سالهای متمادی روی خود کار کرده بودند.

 

ویژگی دیگری که به نظر من ضرورت این روزهای جامعه ماست و در پدرم به شکل بارزی وجود داشت، توصیهناپذیری ایشان بود. در غائلههای سالهای 60 تا 63، منافقین روزی حدود 30 ترور انجام میدادند. تنها دلیل آنها هم برای این کار داشتن ظاهر اسلامی و یا زدن عکس امام در مغازه یا خانه بود. پدر با تشخیص خطری که انقلاب را بهشدت تهدید میکرد، بهسرعت به اوضاع سر و سامان دادند و ریشه منافقین را کندند. نکته تأسفآور این بود که در آن شرایط دشوار، عدهای از مسئولین قوه قضائیه زیر فشار بیت آقای منتظری حتی در مورد کسانی که طبق شواهد و مدارک محکم و روشن، به عنوان عوامل ترور و کشتار مشخص و حکم اعدامشان صادر شده بود، پدرم را وادار کردند حکم را تقلیل بدهند. پدر بهشدت از این توصیهنامهها دلگیر و دلخور بودند و حقیقتاً دل پر دردی داشتند، اما برای جلوگیری از لطمه خوردن به نظام حرف نمیزدند و بسیاری از مسائل را بازگو نمیکردند. ایشان در دوران دادستانی همواره نسبت به سفارشها و اعمال نفوذها اعتراض داشتند و میگفتند مردم، اینها را دیندار میدانند و بیقانونی از سوی آنها لطمههای زیادی به نظام میزند.

رجانیوز: سادهزیستی ایشان نیز زبانزد دوست و دشمن است. در این باره نیز مصادیقی را بیان بفرمایید.

 

لاجوردی: پدر کمتر از تذکر شفاهی استفاده میکردند و بیشتر در برخوردها و رفتارهایشان نشان میدادند که از تجملات بیزار هستند. اگر در جایی هم تجملات وجود داشت، با رفتارشان نشان میدادند از این که در چنین موقعیتی قرار گرفتهاند بهشدت ناراحتاند. ما هم چون عمیقاً به ایشان عشق میورزیدیم سعی میکردیم از رفتارشان تقلید کنیم. اوایل انقلاب که قصد ازدواج داشتم، در تک تک موارد از ایشان کسب تکلیف میکردم. در آن مقطع ایشان دادستان انقلاب بودند و میگفتند یک مسئول در جمهوری اسلامی باید الگوی دیگران باشد و به همین دلیل مراسم ازدواجم به شکلی بسیار ساده در سالن مدرسه رفاه برگزار شد.

 

رجانیوز: اشاره کردید که شهید لاجوردی در انتقال مفاهیم تربیتی به فرزندان از شیوه غیرمستقیم استفاده میکردند. با توجه به این که ایشان اغلب در زندان بودند، این شیوهها را چگونه اعمال میکردند و اساساً حضور فیزیکی پدر را تا چه حد مؤثر میدانید؟

 

لاجوردی: قطعاً حضور فیزیکی پدر و مادرها عامل مؤثری است که متأسفانه این روزها به دلیل مشغله زیاد پدر و مادرها بسیار کم شده، اما حضور معنوی است که تأثیرات پایدار و دائمی روی تربیت فرزندان میگذارد. این روزها حتی در زمانی هم که پدر و مادرها و فرزندان در منزل هستند، از رابطه مثبت و سازنده بین آنها کمتر نشانی میبینیم و بچهها تعلق به والدین، خانواده و خانه را از دست دادهاند.

 

وقتی پدر در زندان بودند برای تک تک ما بچهها نامه مینوشتند. همیشه خواندن مکرر نامههای پدر تا رسیدن نامه بعدیشان یکی از دلخوشیها و زیباییهای زندگیام در دوران کودکی و نوجوانی بود. الان هم که گاهی این نامهها را میخوانم احساس میکنم آن حرفها و راهنماییها عمیقاً در ذهنم حک شدهاند. ایشان همیشه از ما میخواستند جواب نامههایشان را بدهیم و با حدیثی ایشان را نصیحت کنیم. ما هم با شوق و ذوق در کتابها جستجو میکردیم تا حدیث جدیدی را پیدا کنیم و برای پدر بنویسیم. پدر هم بسیار از ما تشکر میکردند و میگفتند با این حدیث خیلی چیزها به من یاد دادید و به صورت غیرمستقیم، مفاهیم بلند حدیث را به ما تفهیم میکردند و حدیثی را برای ما مینوشتند.

 

در این نامهها در باره دوستانمان هم از ما میپرسیدند و این که چه اخلاقهایی دارند؟ چه حرفهایی میزنند و خلاصه از تمام جزئیات زندگی ما خبر داشتند. آخر ثلث هم که میشد کارنامهام را برایشان میفرستادم و تشویقهای ایشان باعث میشد خوب درس بخوانم که از من راضی باشند.

 

رجانیوز: برای شما که تک دخترشان بودید استثنا قائل نمیشدند؟

 

لاجوردی: از آنجا که در اسلام در مورد دختران توصیههای زیادی شده است، ایشان به تربیت و تحصیل من عنایت ویژهای داشتند و در عین حال سعی میکردند بین فرزندانشان تفاوتی قائل نشوند. همیشه از ما میخواستند وظایفمان را درست انجام بدهیم و در کارهای خانه مشارکت کنیم. این طور نبود که چون دختر خانواده بودم مسئولیتی را به عهدهام نگذارند، بلکه برعکس همیشه تشویقم میکردند هنرهایی را که در زندگی به دردم میخورند یاد بگیرم، خود ایشان هم بسیاری از این کارها را بلد بودند و انجام میدادند. یادم هست در دوره راهنمایی به کلاس خیاطی رفتم و برای خودم لباسی را دوختم. ایشان هر جا نشستند از خیاطیام تعریف و مرا تشویق کردند.

 

پدر در مورد تحصیلات ما هم حساسیت زیادی داشتند و حتی وقتی هم که در زندان بودند، در جریان درسها و نمرات ما قرار داشتند. پس از انقلاب هم با وجود این که مشغله ایشان زیاد بود، متوجه ریز جزئیات درسی و تربیتی ما بودند. در فاصله سالهای 57 تا 60 در دبیرستان علوی درس میخواندم. در آن دوره منافقین در آنجا بهشدت فعال بودند و حتی میلیشیا هم درست کرده بودند و روزنامههایشان را در مدرسه میفروختند. میدیدم بعضی از بچهها که به خانوادههای مذهبی تعلق داشتند، تحت تأثیر تبلیغات منافقین به آنها جلب میشوند. همراه برادربزرگم محمدآقا جریان را به پدر گفتیم و ایشان پیشنهاد کردند یک روزنامه دیواری درست کنیم و در آن افکار منافقین را نقد و کتاب شناخت آنها را تحلیل کنیم. با کمک برادرم و زیر نظر پدر مقالههایی را برای این روزنامه دیواری که اسمش «روشنگر» بود، مینوشتم و در خانه هم در باره مسائلی که پیش میآمد بحث میکردیم. این شیوه باعث شد در مدرسه جو بحث و گفتگو حاکم شود و ما با بحث با سمپاتهای منافقین بتوانیم در روشن شدن ذهن بچهها نقش خوبی را ایفا کنیم و در عین حال بر آگاهیهای خودمان هم نسبت به ماهیت خط التقاط و سازمان منافقین افزوده شود.

 

رجانیوز: از اولین ملاقاتهایی که در زندان با پدرتان داشتید، چیزی یادتان هست؟ این ملاقاتها چه تأثیراتی روی شما میگذاشتند؟

 

لاجوردی: از دوران بچگی خودم تصاویر مبهمی در ذهنم مانده است. پدر مدتها در زندان مشهد بودند و در آن دوره به ما اجازه ملاقات با ایشان را نمیدادند. خاطره مشخصی که یادم هست مربوط میشود به وقتی که در کلاس چهارم دبستان بودم. نزدیکیهای عید بود و پدر در زندان اوین بودند و قرار بود به دیدنشان برویم همیشه وقتی از سرازیری خیابان منتهی به زندان اوین پایین میرفتیم، آن دیوارهای بلند و چهره نگهبانهای خشن ترس و اضطراب عجیبی را به دلم میانداخت. آن روز هم همین طور بود، اما برعکس همیشه که ما را به سالن مخصوص ملاقات میبردند، آن روز یک قفس بزرگ آهنی را در فضای باز گذاشته بودند که داخل آن به ملاقات پدر رفتیم. پدر همیشه سعی میکردند آثار شکنجه و ناراحتی را از ما پنهان و با روحیهای شاد روحیه ما را تقویت کنند. ساعاتی را که در کنار ایشان بودیم، از بهترین ساعات عمرمان بود. آن روز موقعی که پدر به طرف ما آمدند، احساس کردم پاهای ایشان صدمه دیده و یا زخمی است، چون به سختی راه میرفتند. دیدن این منظره بهقدری رویم تأثیر گذاشت که فردای آن روز همین که وارد کلاس شدم، رفتم و روی تخته سیاه نوشتم: «مرگ بر شاه». اگر ناظم مدرسه خانوادهام را نمیشناخت و کارم را گزارش میداد، قطعاً کار به جاهای باریک میکشید، چون در دهه 50 زدن این حرفها یعنی زندان، شکنجه و حتی اعدام. ناظم مدرسه همیشه به من میگفت اگر این حرفها به گوش مدیر برسد، دیگر هرگز نخواهد گذاشت درس بخوانی. همان طور که اشاره کردم شیوههای تربیتی پدر هرگز همراه با تحکم، تشر و دعوا نبود. وقتی ایشان ناراحت میشدند، ما از چهرهشان تشخیص میدادیم و تکلیف کارمان را میفهمیدیم.

 

یک بار هنوز نوجوان و تقریباً دوازده ساله بودم. پدر تازه از زندان آزاد شده بودند. در حیاط با برادرم بازی میکردم که دستم شکست. پدر مرا به درمانگاه بردند. در آنجا پزشک به من گفت: «چادرم را بردارد تا مرا معاینه کند». گفتم: «دستم شکسته است، این هم دست من» و دستم را از چادرم بیرون آوردم. در تمام این مدت پدر سکوت کرده بودند. وقتی از درمانگاه بیرون آمدیم مرا خیلی تشویق کردند و هر جا هم نشستیم ماجرا را برای دیگران تعریف کردند. ایشان همیشه میخواستند کاری کنند که خودمان بتوانیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم. خیلی بردبار بودند و عجله نمیکردند.

 

رجانیوز: پدر شما در زمره شخصیتهای جالبی هستند که یا رویکرد افراد نسبت به ایشان مخالفت صد در صد است و یا کسانی که بهدرستی ویژگیهای اخلاقی ایشان را شناختهاند، بر ایمان، قاطعیت، سلامت و سادهزیستی ایشان صد در صد معتقدند. به نظر شما این همه تضاد در قضاوت درباره ایشان ناشی از چیست؟

 

لاجوردی: نکته مهم این است که این تضاد حتی بین کسانی هم که ایشان و سوابقشان را میشناختند وجود داشت و دارد. به نظرم این تضاد به این دلیل پدید میآید که بعضیها نتوانستند در برابر وسوسههای شیطان مقاومت کنند و آخرت خود را به دنیا فروختند، اما پدر به خاطر تقوا و بصیرت فوقالعادهای که داشتند تغییر موضع ندادند. ایشان همیشه میگفتند تحمل زندان و شکنجه بسیار آسانتر از مقاومت در برابر وسوسه پست، مقام، شهرت و ثروت است. دشمنی با پدر از وقتی بیشتر شد که ایشان در برابر توصیههای شفاهی، کتبی و تلفنی مقاومت کردند. پدر تنها به این میاندیشیدند که در روز قیامت باید پاسخگوی اعمالمان باشیم، به همین دلیل در هنگام صدور حکم تنها رضای خدا ملاک ایشان بود و سرانجام هم به فرموده مقام معظم رهبری صحت کارنامه زندگیشان را با شهادت مُهر کردند.

 

در اجرا احکام الهی برای ایشان آشنا و غریبه، فرزند خود یا فرزند دیگران تفاوتی نداشت و بارها به ما گفته بودند که اگر از نزدیکانم کسی خطایی کند در اجرای حکم خدا لحظهای تردید نخواهم کرد. الحمدلله پدر از این امتحان هم سرافراز بیرون آمدند و هیچکس نمیتواند ادعا کند ایشان توصیه کسی را پذیرفت و یا حتی یک ریال از بیتالمال را برای خودش استفاده کرد.

 

رجانیوز: شهید لاجوردی بهخصوص در دوره تصدی دادستانی مرکز از همه سو تحت فشار بودند. ایشان برای تحمل این فشارها چه میکردند؟

لاجوردی: اولاً همواره سعی میکردند مسائل و مشکلات بیرون از منزل را به خانه و خانواده منتقل نکنند و فضای آرام منزل را آشفته نسازند. در اینگونه مواقع بیش از پیش قرآن و نهجالبلاغه میخواندند. پدر دنیا و متعلقات آن را از سالها قبل رها و همه چیزشان را در راه انقلاب هزینه کرده بودند. ناراحتی عمده ایشان انحراف کسانی بود که سالها زندان و شکنجهها را تحمل کرده و حالا دست از ارزشها برداشته بودند. بسیار در مورد سرنوشت انقلاب نگران بودند.

 

ایشان به هیچوجه حاضر نبودند از خود دفاع کنند و جز مصلحت نظام به چیزی نمیاندیشیدند، به همین دلیل همه تهمتها را تحمل میکردند. در اواخر عمل احساس میکردیم سینهشان خیلی سنگینی میکند و دیگر تمایلی به زنده ماندن ندارند. همواره به ما توصیه میکردند به ظواهر دل نبندیم، کما این که خودشان میتوانستند از قِبَل موقعیتهای فراوانی که داشتند به ثروت زیادی برسند، اما رفتار ایشان طوری بود که گویی اینها همه از اصل وجود نداشتهاند.

 

رجانیوز: آیا تا به حال به شما پیشنهادی برای تهیه سریال یا فیلم سینمایی از زندگی پدر بزرگوارتان شده است؟

لاجوردی: بله، مخصوصاً که تلویزیونهای بیگانه با ترفندهای تأثیرگذار همواره سعی کردهاند چهره واژگونهای را از پدر نمایش بدهند و ضرورت ایجاب میکند در مقابل این سمپاشیها واقعیتهای زندگی ایشان به شکلی تأثیرگذار به تصویر کشیده شود، اما متأسفانه نمونههای موفق از زندگی شهدا فوقالعاده کم داریم و غالباً آثار سطحی و بیمایهای ساخته شدهاند که نتیجه عکس میدهند. به همین دلیل تاکنون در برابر این درخواست مقاومت کردهایم. به اعتقاد من چهرهای که از شهدا، اسرا و جانبازان در سریالها و فیلمهای ما نشان داده میشوند، مبتنی بر پژوهشهای دقیق نیست و به همین دلیل غالباً تأثیر مثبت نمیگذارند، در حالی که در شرایط فعلی که کشور ما بهویژه از نظر فرهنگی از همه طرف مورد تهاجم قرار دارد، مطرح کردن صحیح چهره شهدا به عنوان اصیلترین الگوهای دینی و اخلاقی میتواند بسیار راهگشا باشد، ولی همان طور که اشاره کردم، چون نمونههای موفق فوقالعاده انگشتشمارند، به نظرم ضررشان خیلی بیشتر از منفعتشان است.

 

رجانیوز: در واقع دفاع بدی که آثار سوء آن بدتر از تقابل است.

لاجوردی: دقیقاً.

رجانیوز: با تشکر از شما برای قبول این گفتگو.

 

منبع:رجا نیوز

نظر شما
پربیننده ها