بریده کتاب (4)/

جای خالی پدر در اولین روز مدرسه/ نگذار اسلحه‌ام روی زمین بماند

«مادر که از تمام دلش چشم بست» شرح دلنوشته‌های فرزندان شهدا درباره مادرشان است. این کتاب به نوعی در تکریم همسران شهدا است که با ایثار در کنار فرزندانشان ماندند تا آرمان‌های شهدا را به نسل بعد منتقل کنند.
کد خبر: ۲۶۱۲۱۷
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۳ - 10October 2017
جای خالی پدر در اولین روز مدرسه / نگذار اسلحه‌ام روی زمین بماند

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «مرضیه وزیری‌مقدم» در گردآوری و تنظیم این کتاب سراغ شهدای کمتر شناخته شده رفته است و طی آن از همکاری فرزندان شهدا بهره گرفته است.

با وجود ارزش‌های ادبی‌ای که کتاب دارد، از حجم کمی برخوردار است که ویژگی خوبی برای آن محسوب می‌شود. چنان که می‌توان آن را در یک نشست خواند. نوع انتخاب خاطرات و دل نوشته‌ها نیز هوشمندانه انتخاب شده و ردی از کلیشه‌های رایج که ممکن است در این گونه آثار وجود داشته باشد، در آن دیده نمی‌شود.

«مادر که از تمام دلش چشم بست» به کوشش «مرضیه وزیری‌مقدم» نوشته شده و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس با همکاری سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس آن را منتشر کرده است.

جای خالی تو

«به آستانه چهل سالگی رسیدم، همان سن و سالی که تو رفتی؛ برایم سخت است باور کنم بیشتر از تو در این دنیا زندگی می‌کنم. کلاس سوم دبستان که بودم رفتی، تا درک کنم که دیگر برنمی‌گردی، کودکی‌ام تمام شد. همه جوانی‌ام دغدغه جای خالی تو بود اما در سایه حضور مادر برایم آسان‌تر گذشت.

من فرزام فرزانه فرزند بانو شهین نادمیان همسر شهید محمدرضا فرامرزی گروسی با توجه به سن و سال خودم و تاریخ شهادت پدرم چیز خاصی از خاطرات یادم نمی‌آید جز در سن پنج سالگی به همراه پدرم به پشت جبهه رفته و با دوستان و همرزمانش آشنا شده و روز بسیار خوبی را سپری کردم.

اولین تجربه مدرسه به یاد ماندنی بود. کیف و کفش رنگ و وارنگ کوچه‌های آغشته از خنده و ترس صدای زنگ اولین روز مدرسه و انعکاس و تاثیر زودگذر شور و شوق کودکانه در چهره ما فرزندان که دست در دست مادر عزیزمان پیاده به سمت مدرسه قدم می‌زدیم و در مقابل می‌دیدیم که بچه‌هایی را که با پدر و مادرشان آمده‌اند و آن وقت جای آن بزرگوار ـ پدرمان ـ در کنار ما بسیار خالی و نمایان بود.»

راه پدر

«بخشی از وصیت نامه شهید مهدی ترحمی:

و اما همسرم

شما که از همان اوایل ازدواجمان حاضر بودی که با وضع خیلی ساده‌ام زندگی کنی همان که مرا تشویق می‌کردی که به جبهه بیایم ولی سعادت نصیبم نمی‌شد، نمی‌دانم با چه زبانی از تو تشکر و قدردانی کنم. ان‌شاءالله خداوند صبر و اجر جزیل به شما عنایت کند.

همسرم از فرزندم خوب نگهداری و تربیت کن که خدمتگزار خوبی برای اسلام باشد. بزرگ شد به او بگو که پدرت به چه راهی رفت و در چه راهی شهید شد. تشویقش کن که راهم را ادامه بدهد و اسلحه بر زمین افتاده‌ام را بردارد و بر این دون ستیز نماید و با هر نوع ستم و ظلمی مبارزه کند. همسرم دوست دارم فرزندم اخلاق خوب و پسندیده‌ای داشته باشد و در این راه بکوش، که بهشت زیر پای مادران است.»

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار