به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «مجید صادقی» 15 مرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. وی سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران درآمد. شهید صادقی به عملیات والفجر چهار در جبههی غرب پنجوین در ارتفاعات 1900 و 1904 کانیمانگا اعزام شد و سرانجام شب عملیات 12 آبان 1362 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت امام زمان منجی بشریت ونائب بر حق آن جناب سید بزرگوارم امام امت، مراد مستضعفین «امام خمینی» روحی و ارواحنا له الفداء.
پس از عرض سلام و عرض ادب خدمت پدر بزرگوارم و مادر عزیزم و همچنین همسرم، امیدوارم که خدای رحمان آنی شما را بخود وامگذارد و تحت توجهات امام مهدی (عج) همیشه در صراط مستقیم باشید. در این اواخر عمر طبق سفارشات اقدام به تهیهی وصیتنامهای میکنم، امیدوارم که حتی الامکان و در صورتی که برایتان زحمتی ایجاد نمیکند انجام دهید باشد که انشاءالله خدای بزرگ در همهی امور یاریتان کند و اگر صحبتهایم پندگونه شد مرا ببخشید چون از ابتدا عرض میکنم که قصد نصیحت کردن ندارم و کلمات و جملاتی جهت تذکر خدمت شما عرضه میدارم.
پدر جان مرا از اینکه نتوانستم فرزند خوبی برایت باشم ببخش و کاش میتوانستم ذرهای از زحماتی که تا این روز برایم کشیدی جبران کنم هر چند انشاءالله که زحمتتان برای خدا بوده و اجرکم عند الله چون هر کاری میکردم نمیتوانستم جبران کنم و فقط اوست که از عهدهاش برمیآید و ما هم به او سپرده تا آن گونه که حق دارید شما را پاداش دهد.
پدر جان از شما چند خواهش دارم و اگر برایتان زحمتی ایجاد نمیکند حتیالمقدور انجام دهید، اول اینکه در نمازهایتان فرج آقا امام زمان را بخواهید و برای امام دعا کنید و در کنار دعاهایتان از خدا بخواهید این بنده حقیر را هم ببخشد و از ما راضی باشد چون بیش از این نتوانستم برای دین خدا کاری کنم.
مادرم، مهربانم، دلسوزم مبادا برای من گریه کنی هر موقع بیاد من افتادی برای علیاکبر حسین (ع) گریه کن، برای آن زمانی گریه کن که علیاکبر حسین (ع) به خون غلتید و در نظر بگیر قلب امام چگونه تاب از دست دادن جوانی چون علیاکبر را آورد، حتما میدانی چون هدف خدا بوده و برای خدا قربانی کردن فرزند ارزشی ندارد و در مقابل علیاکبر، مجید چیزی حساب نمیشود و مجید دادنها برای خدا خیلی ناقابل است، پس مادر جان گریه کن برای حسین (ع)، مادر از خدا بخواه که ما را با سالار شهیدان محشور گرداند انشاءالله.
همسرم، همرزمم، همسنگرم، یاورم و معلمی که همیشه به من درس حسین گونه شدن آموختی، خدا تو را حفظ کند. مرا ببخش از اینکه نتوانستم حق تو را به خوبی و آن طوری که شایستهای بجا آورم، حتی فرصتی نشد که از خوبیهای تو تشکر کنم، از تو میخواهم که پیام باشی پیام دهندهی دین خدا و شهدا، به فرزندم بگو که پدرت رفت تا اسلام بماند و اگر پدر نداری امام را که داری و مبادا کاری کنی که احساس کمبود و نداشتن پدر قلبش را جریحهدار کند. در خاتمه از تو میخواهم اگر هر طور صلاح میدانی و مصلحت جامعهی اسلامی و خواست اسلام است فرزندم را تربیت کرده او را حسین گونه نزد من بفرستی.
از خواهرانم و برادرانم نیز چند خواهش دارم که انشاءالله انجام میدهند، امیدوارم که مادرانی خوب برای فرزندانشان باشند و عشق و علاقهی انبیاء را در وجود و ذات کودکانشان بارور کنند. خواهرانم از شما میخواهم که همیشه مرید امام عزیزمان و مسلمان باشید و هر کار که میکنید اعم از مطالعه، تحصیل، فعالیت، خانهداری، حجاب و ... همه را برای خدا بکنید که اوست جزا دهندهی قادر.
برادرم محسن که اگر خدا خواست و عمرش باقی بود و از جبهه برگشت یک پاسدار واقعی که امام فرموده که: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم» باشد، و حتما در نمازهایش و دعاهایش ما را نیز فراموش نکند.
در ضمن معلمی باشد برای برادرم مهدی که حتما در سنگر مدرسه از بهترین رزمندگان خواهد بود و حتما جای خالی ما را در جامعه و خانه پر میکند. دوستان و همرزمانم را به تقوی پیشته پیشه کردن توصیه و برایشان توفیق روز افزون و پیروزی نهایی از خداوند بزرگ خواهانم.
به امید زیارت کربلای حسین (ع) و قدس عزیز
سرباز امام زمان (عج) مجید صادقی 62/6/25»