حاج «حمید مختاربند» که از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که در دفاع از حریم حضرت زینب (س) در بلندیهای جولان به درجه والای شهادت نایل آمد. از این رو خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس با پسر شهید گفتوگویی را انجام داده که در ادامه میخوانید:
دفاع پرس: شهید مختاربند در چه تاریخی به دنیا آمد؟
پدرم هفتم مهرماه سال 37 در شهر تاریخی
شوشتر واقع در استان خوزستان متولد شد.
دفاع پرس: چرا به پدرت «ابوزهرا» میگفتند؟
به خاطر علاقهای که به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت، به همین خاطر اسم خواهرم را زهرا گذاشت و این چنین شد که ابوزهرا نام گرفت.
دفاع پرس: حاج حمید در چه تاریخی به سوریه اعزام شد؟
به خاطر سفرهای متعددی که پدر بنده به سوریه داشت حقیقتا تاریخ دقیقی در دست نیست، ولی تا جایی که حضور ذهن دارم و از زبان همرزمانش شنیدهایم تیرماه 93 اعزام شد.
دفاع پرس: پدرتان مسئله رفتن به سوریه را چگونه مطرح کرد و با خانواده در میان گذاشت؟
واقعیت امر این است، رفتنش مصادف شد با اولین ماههای حمله ارتش آمریکا به خاک سوریه و بحران آن کشور که پدرم رفتن به سوریه را مطرح کرد و حدود چند ماه برای تکمیل کردن کارهای اعزام، مداوم از خوزستان به تهران سفر میکرد و میگفت همین روزهاست که به سوریه بروم.
دفاع پرس: آیا شما و یا مادرتان با رفتن ایشان مخالفت کردید؟
خانوادهی ما به خاطر حضور طولانی مدتش در دوران دفاع مقدس که گاه شش ماه تا یک سال به طول میانجامید و از طرفی پاسدار بودن ایشان، به نوعی به چنین شرایطی عادت داشت، دلیلی برای مخالفت نداشتیم چونکه از روحیه و اخلاق پدر باخبر بودیم (با خنده).
دفاع پرس: حاج حمید قبل از پیروزی انقلاب چه فعالیتهایی داشت؟
پدرم به همراه چندین تن از دوستانش در شهر گروهی را برای مبارزه با رژیم پهلوی تشکیل داده بودند و در جریان تظاهرات شرکت میکردند.
دفاع پرس: از خصویات اخلاقی پدرتان برایمان بگویید؟
اول از همه خوشرویی با خانواده و صداقت در گفتار، از سوی دیگر امانتداری و حساسیت در بحث بیت المال باعث شد به مدت چند سال مدیریت شعب بانکهای انصار قم به ایشان سپرده شود.
دفاع پرس: از طریق کدام تیپ یا یگان به سوریه اعزام شدند؟
به واسطهی فرمانده سابق لشکر 7 حضرت ولیعصر (عج) خوزستان، به صورت مستقیم به سوریه اعزام شد.
دفاع پرس: زمانی که در سوریه حضور داشتند از چه طریقی با خانواده در تماس بودند؟
از آنجا که پدرم مدت زیادی در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه و عراق و سایر کشورهای درگیر جنگ داخلی حضور داشت، به همین خاطر ماهها طول میکشید به خانه سر بزند، بعضی اوقات نیز شرایطش طوری پیش میرفت که حتی تماس تلفنی برایش امکانپذیر نبود و گاهی تا یک ماه از پدر بیخبر بودیم که ناچار میشدیم هر از چند گاهی خودمان به دیدارش در سوریه برویم، حتی بعضی وقتها نیز در سوریه موفق به دیدار با ایشان نمیشدیم و این موضوع ما را نگران میکرد.
دفاع پرس: قبل از اعزام به سوریه در چه عملیاتها و ارگانهایی حضور داشتند؟
برای دفع فتنهای که در پاوه کرمانشاه و سنندج کردستان اوایل انقلاب به پا شده بود، همراه با شهید چمران به آنجا رفت و به انجام تکلیف پرداخت. در آنجا نیز فرماندهی یکی از دستهها را بر عهده گرفته بود. همچنین اوایل انقلاب فرماندهی بسیج شوشتر را به وی سپرده بودند.
دفاع پرس: در انجام واجبات و مستحبات چگونه بود؟
از خصوصیات بارز پدرم که از همان دوران کودکی به خاطر دارم، نماز شبش بود که حتی یک بار هم آن را ترک نکرد. به خاطر دارم یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار میشد و تا طلوع آفتاب به عبادت میپرداخت که اکثر وقتها ما نیز با تلاوت قرآن پدرم برای نماز صبح بیدار میشدیم. حتی چند سال بعد از شهادت پدرم هنوز صدای قرآن خواندنش در گوشم طنینانداز میشود و نیز در سفرهایی که به صورت خانوادگی میرفتیم کیفیت عبادتش تغییر نمیکرد.
دفاع پرس: پدرتان چگونه به شهادت رسیدند؟
ایشان بعد از چند روز نبرد شبانهروزی، در تاریخ 20 مهر 94، در نبرد با تروریستهای تکفیری جبهه النصره مستقر در بلندیهای جولان در غرب استان قنیطره، توسط تک تیزاندازهای دشمن از ناحیه قلب مجروح شد و به شهادت رسید.
دفاع پرس: بعد از چند روز پیکر مطهرشان به وطن بازگشت و تشییع شد؟
یک روز بعد از شهادتش به معراج الشهدای تهران منتقل شد. تا چند روز مراسم وداع مردم با پیکر مطهرش در پایتخت برگزار شد. سپس به اهواز منتقل و در گلزار شهدای شوشتر، در کنار شهید «هادی کجباف» به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ 114